eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.4هزار دنبال‌کننده
31هزار عکس
28.5هزار ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢همسر شهید سیاح طاهری از لحظه ای میگه که خبر شهادت همسرش رو بهش میدن... 🔹سردار فرهنگی که اجر و مزدش رو از حضرت زینب (س) میگیرد 👈به مناسبت سالروز شهادت شهید سیاح طاهری 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 [ اینکه میگن هم دنیا داشته باش هم آخرت منظورشون از دنیا داشتن حب الدنیا نیست... حب الدنیا یعنی سرگرم شدن..! ] 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
هر کجا بودی تبسّم با تو بود .... شهادت: ۲۳ دی ۱۳۹۴ خانطومان‌ سوریه ♥️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
ای شهید... بوی خاک گرفته ایم و محتاج طراوت بارانیم🌹 🌹خود را به تو میسپاریم هرطور که میخواهی برایمان دعا کن و برای رسیدن یاریمان کن🌹 🌹دعایمان کن تا یادتان چراغ راهمان باشد و شهادت روزیمان🌹 یادشهید باذکر 14 صلوات🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلمی منتشر نشده از مراسم ترحیم شهید مدافع حرم مجید قربانخانی با حضور شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار قاآنی 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
مادر جان! تمام می‌شود روزهای غربت پدر روزهای غریبی همسر روزهای مظلومی فرزندانتان ... می‌آید همین روزها خیلی زود و نمایان می‌سازد هدف خدا را از خلقت آدمیان ... ⚘مهدیتان می‌آید بر لبش یا زهرا 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
『🇮🇷͜͡🌹』 🕊✨ اين را هرگز فراموش نكنيد  تا خود را نسازيم و تغيير ندهيم، جامعه ساخته نميشود. | شهید ابراهیم هادی | 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 اگه کسی بهت گفت وقتی فلان شهید رو میبینم یاد تو می افتم... حواست باشه...! حواست نباشه کارت ساخته ست...👌🏻 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_بیست_و_سوم از نگاه های مریم و ناهید می شود فهمید عاطفه دهن لقی کرده است، و
💔 اینجا قرار بی قراران است ، اول که نگاه می کنی ، بیابان می بینی و گاه سیم خاردار و پرچم و تپه های خاک ،اما اگر میدانستی که هربار ، ملائک اینجا برای قبض روح چه کسانی بال گشوده اند ، ذره ذره خاکش را سرمه چشم می کردی.... همه زیبایی ها در سادگی است ، در سادگی لباس های خاکی و گلی ، در سادگی این دشت که جز مشتی خاک و پرچم و سیم خاردار ، چیزی ندارد . اما... نه... همه چیز دارد! آسمان دارد ، عطر خدا دارد ، شهید دارد.... اینجا هویزه است ، قتلگاه حسین علم المهدی و دوستانش ، قتلگاه نه ، معراجشان ، اینجا شعبه ای از کربلاست ، تا مرز عراق فاصله ای نیست اما دیده حقیقت بین ، صحن و سرای حسین (ع) را از همین جا هم می بیند ، یاد حرفی افتادم که آن پیرمرد در خواب گفت : مگه نشنیدی کل ارض کربلا؟ راست می گفت ، کربلا جغرافیا و مرز نمی شناسد ، هر زمینی که خون یاران حسین (ع) را بنوشد کربلا می شود .... و این زمین چقدر از از خون حسین را نوشیده که در رگ هایش فرات جاری شده... *اینجا میعادگاه اصحاب اخرالزمانی پسر فاطمه (س) است*♥️ چشم دوخته ام به خورشیدی که در افق کربلا ذوب میشود ، آسمان و ابرها لحظه ای رنگ سرخ می گیرند ، انگار زمین ،مشتی از خون هایی که نوشیده را به آسمان بپاشد.... نویسنده : خانم فاطمه شکیبا 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 من هم رنگ و بوی اینجا را گرفته ام ، ساده و بی چیز دست خالی ، مثل بیابان ، تمام حجاب ها و رنگ و لعاب های دنیایی رنگ باخته اند و الان خودمم.... بی هیچ ریا و خود بینی ، تازه الان خودم رو شناختم و پیدا کردم ، کنار کسانی که نامدار سرای گمنامی اند و سال هاست از دید ما دنیا بین ها گم شده اند .... عاطفه و مریم و ناهید هم مثل من اند ، هرکدام گوشه ای از دشت ، روی خاک تفتیده در جست و جوی خود اند ، نمی دانم اینجا که نشسته ام ، چند شهید و چه شهدایی به معراج رفته اند.... اما می دانم به هوایشان به کمکشان نگاهشان و دعایشان سخت محتاجم... غروب است و باید بریم ، دلم نمی خواهد از هویزه دل بکنم ، چراغ خطوط مرزی ایران و عراق پیداست از همین جا بوی تربت می اید بوس تربت اعلی .... خوابم نمی برد، طوری که بقیه بیدار نشوند بلند می شوم و وضو میگیرم ، نمی دانم چرا از وقتی اینجا آمده ام ، دلم نمی خواهد لحظه ای بی وضو باشم ، می روم سمت یادمان ، نور سبزی فضا را روشن می کند .... و صدای زمزمه مناجات در هم می پیچد و به آسمان می رود اینجا حس خوبی دارد، روحت سبک است ، به سبکی تابوت شهدایی که تازه تفحص شده اند ... خادمین شهدا هریک گوشه ای کز کرده اند و مناجات و اشک می ریزند ، هیچ کس حواسش به دور و برش نیست ، بعضی فرازهای دعای کمیل را می نالند ، آسمان همین جاست.... همین جا...... نویسنده: خانم فاطمه شکیبا 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_یازدهم جلسه ي اول توانستم دزدكي
💔 زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 مردها معمولاً در اين كارها آسان گير تر هستند . ايرادهاي مادرم را هم خوش رويي و تواضع آقا مهدي جبران مي كرد . مادرم مي گفت : " چه طور مي شود دو هفته منير را بگذاريد و برويد جبهه ؟" او مي گفت :" حاج خانم ما سرباز امام زمانيم ، صلوات بفرستيد ." و همه چيز حل مي شد . مادرم مي خنديد و صلوات مي فرستاد . داماد به دلش نشسته بود . كارها سريع و آسان پيش مي رفت . من و آقا مهدي و خواهرشان با هم رفتيم براي من يك حلقه ي طلا خريديم ، نُه صد تومان ! تنها خريد ازدواجمان ، حلقه ي او هم انگشتر عقيقي بود كه پدرم خريده بود . رفتيم به منزل آيت الله راستي و با مهريه يك جلد قرآن و چهارده سكه ي طلا عقد كرديم . مراسمي در كار نبود . لباس عقدم را هم خواهرم آورد . بعد از عقد رفتيم حرم . زيارت كرديم و رفتيم گل زار شهدا ، سر مزار دوستان شهيدش. ادامه دارد.... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi