eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.4هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
28.2هزار ویدیو
75 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 دلم هوای راهیان نور سوریه دارد... در یادداشتی به دوستان بسیجی خود می‌نویسد: چه می‌شود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهیان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیافتد … فکرش را بکن، راه می‌روی و راوی می‌گوید: اینجا قتلگاه است، یا اینجا را که می‌بینی همان جایی است که را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا … شهید شد … یا مثلا اینجا همان جایی است که نماز جماعت می‌خواند …. بالای همین صخره نیروها را رصد میکرد و کمین خورد …. را که می‌شناسید؛ همین‌جا با لهجه آذری برای بچه‌ها مداحی می‌کرد …. یا آخرین لحظات زندگیش را اینجا در خون خودش غلتیده بود … یا اینجا عباس‌وار پرکشید. خدا بیامرزد را همین‌جا سرش بالای نیزه رفت... و در این دشت با یارانش پر کشید💔 شـادے ِ مَردُم این شهر پس از آزادےست… دل ِ من تنگ ِ شهیدےست ڪه جایش خالےست… باصلواتی یادشون کنیم  🍃🌹
💔 پزشکی که از فرودگاه سوریه همراه حامد بود و در حین پرواز از او مراقبت می‌کرد، خیلی منقلب شده بود. سوال کردم: "دکتر حال برادرم چطوره؟!" گفت:"عینه خودشه ..!" گفتم: "چی عینه خودشه؟!" چندین مرتبه دیگر با حالی مبهوت، همین کلمات راتکرار کردوگفت: "حامد مثلهِ حضرت عباسه💔 وقتی اولین بار دیدمش انگارحضرت ابالفضل رو دیدم." دستان قطع شده و پیکر بی‌چشم وبدن پر از ترکش حامد، حال همه رامنقلب می‌کرد.😭 حامد ۴۲ روز در کما بود و نهایتاً در چهارم تیر سال ۹۴ در شب‌های ماه مبارک رمضان، به شهادت رسید🕊 آن زمان بحث مدافعان حرم هنوز درمیان مردم جا نیفتاده بود. موضوع امنیتی بود و تشییع پیکرها هم خیلی باشکوه برگزار نمی‌شد. تشییع پیکر حامد به عنوان برای اولین بار در تبریز علنی شد. وقتی خبر شهادت به دوستانش رسید، پایگاه بسیج و هیئت های مذهبی تا اذان صبح به صورت کاملاً خودجوش و بدون اجازه از ارگان‌ها، بنرهایش را در سرتاسر شهر نصب کردند. در واقع مسئولین در عمل انجام شده قرار گرفته بودند. تشییع با شکوهی هم برگزار شد.👌 ❤️ ✍راوی: برادرشهید 🍃🌹
💔 آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (س) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود. وقتی ایام محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده می‌گرفت. با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد... بهش میگفتن آقا حامد شما افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت: "اینجا یه جایی هست که اگه سردارم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ بشی" و همینطور می گفت: "شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت" که بالاخره این طور هم شد. 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🍃🌸بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام یاحسین تا آخرین قطره خون نمی‌گذاریم دوباره خواهرت به اسارت برود. تنها دلخوشی من برادرزاده‌ام علی این است که وقتی او بزرگ شد بگوید که عمویت برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) رفته و شهید شده است، بگذارید علی افتخار کند. 🍃🌸مادر عزیزم اگر بنده توفیق شهادت پیدا کردم و برای من مجلس یادبود گرفتید در عزای من گریه نکنید چرا که دشمنان اسلام شاد و خرم می‌شوند و اگر گریه کنی در روز قیامت حلال نمی‌کنم و نیز مادرم بنده اذن‌شاءالله در این سفر که به سوریه می‌روم عمودی می‌روم و افقی به ایران باز می‌گردم و نیز به گروه موزیک لشکر بگویید، چون من با شما سابقه دوستی و همکاری داشتم موقع ورود پیکر من به تبریز بصورت عالی و منظم به نواختن موزیک بپردازید. 🍃🌷پدر عزیزم به دلم افتاده که این آخرین سفر من به سوریه می‌باشد و می‌دانم که شهید خواهم شد لذا از صمیم قلب مرا حلال کنید.‌ ❤️ای عاشقان اهل بیت رسول الله! من خیلی آرزو داشتم که ۱۴۰۰ سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین (ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنه‌ای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم؛ لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه می‌شوم و آرزو دارم همچون حضرت عباس (ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم. ۲۵ فروردین حامد جوانی ۱۳۹۴ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
وقت درجه اش رسیده بود، آن روزها داشت آماده می‌شد دوباره برگردد ، هم قطارهایش قبل تر رفته بودند دنبال کارهای ترفیع و بیشتر آنها درجه شان روی دوش‌شان نشسته بود، یک بار یکی از دوستان صمیمی‌اش پاپی اش شد که چرا نمیروی سراغ کارهای درجه ات؟ گفت: عجله نکن عبدالله! درجه دادن و درجه گرفتن؛ بازی دنیاست، اصلش آن است که درجه را به آدم بدهد، خدا بخواهد، می‌بینی که درجه‌ام را توی سوریه از دست خود خدا می‌گیرم. 🕊🌹 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🕊: هیئت امام‌حسین(ع) جایی است که اگر سردار هم باشی باید شکسته شوی تا بزرگ شوی! 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 بدون دو دست و دو چشم به شهادت رسید در وصیتنامه خود نگاشته بود: آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از حرم اهل بیت به شهادت برسم. در سالروز شهادتش دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه میدهیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان ✍🏼 وصیتنامه سالروز شهادت فدایی عمه جان 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
❤️ بہ خداحافظي تلخ تو سوگند ڪہ تو رفتے و دلم ثانيہ اے بند نشد باچراغے همہ جا گشتم و گشتم درشهر هيچ ڪس اينجا بہ تو مانند نشد 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi