eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.3هزار دنبال‌کننده
30.1هزار عکس
26.9هزار ویدیو
72 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آقای خوبم ای دیدنت بَهانه ترین خواهش دِلم فڪری بڪن برای من و آتش دلـــم دست أدب به سینه ی بیتاب میزنم صبحت بخیر حضرت آرامش دلـــم 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
دریچه نگاهت را بگشا ...! آفتاب، تا افق روشنایی بالا آمده است ، آن را مهمان آسمان دلت کن ...! سلام روزتون زیبا ☀️ ‌🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
بعد از یکی از عملیاتها بیشتر رزمندگان به زیارت امام رفتند.با وجودی که ابراهیم در آن عملیات حضور داشت ولی به تهران نیامد.رفتم و از او پرسیدم:چرا شما نرفتید!؟ گفت:نمیشه همه جبهه ها راخالی کنند.باید چند نفری بمانند گفت:ما رهبررا برای دیدن نمیخواهیم.ما رهبررا میخواهیم برای اطاعت کردن شهید 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
The Martyers of zainabioon of Pakistan in Syria Shrine of Hazrat Zainab a.s 🎥نماهنگ زیبا از شهدای لشکر دلاور پاکستان در سوریه حرم حضرت زینب (س) مدافعان حـــــرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 گر بند بند پیکرم از هم جدا شوند هریک بُوَد چو نی به نوای تو یا علی 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
نگاهم کن .. لبخند بزن .. و برگردان مرا به زنده بودن .. من به معجزه‌ی لبخندت ایمان دارم . ... ♥️ســردار دلهــا 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کسی شبیه من این‌سان به عشق، سر نگذاشت کسی شبیه تو در من چنین اثر نگذاشت مرا کبوترِ بام تو آفرید خدا ولی برای منِ خسته، بال و پر نگذاشت! به پیشِ رویْ چه دارم؟ حصار، پشت حصار برای رفتن از اینجا زمانه در نگذاشت در انتظار تو خشکید دیده‌ام بر در همین که آمدی از راه، چشمِ تر نگذاشت قرار بود که شب‌ْگریه‌های تلخم را در این غزل بنویسم زبان اگر نگذاشت! تو رود بودی و راهت به سمت دریا بود قرار بود بمانی...! ولی سفر نگذاشت . . . 🌷 📿 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
هروقت تو زندگیت گیری پیش اومد و راه‌بندون شد، بدون کار . زود برو باهاش خلوت کن و بگو با من چیکار داشتی کھ راهمو بستی؟ +هرکس‌گرفتاراست؛گرفتارِ یار است! :) 🍃🌹🍃🌹
بهار 89 رفت کربلا، یک روز بعد از زیارت بیشتر بچه‌ها رفتند برای خریدن کفن؛ خانمش به حاج‌رحیم گفت: «خوب است که ما هم اینجا کفن بخریم».حاج رحیم گفت: «من کفن نمی‌خرم، شما اگر می‌خواهید بخرید». همان موقع یکی از بچه‌های هیأت هم به حاجی پیشنهاد داد که بریم و کفن را بخریم، حاجی باز هم گفت: «من کفن نمی‌خواهم» پرسید: «چرا؟» حاج‌رحیم گفت: «من شهید می‌شوم و با لباس سپاه دفنم می‌کنند». گفت: «جنگ که تمام شده حاجی!» حاجی در جوابش گفت: «من هیچ وقت از رسیدن به شهادت ناامید نیستم و نخواهم شد» ( شهادت: اردیبهشت ۱۳۹۵ سوریه خان طومان از ۱۳ شهید اون روز فقط پیکر حاج رحیم برنگشته!!! دعا کنید ...
💔 کار من رد شده از حسرت و دلتنگی چون دل نماندست پس از آن که از اینجا رفتی 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
خوب که به چشمانش نگاه کنی میبینی خیلی حرف دارد...♥️ حرف هایی از جنس خدا از جنس مردانگی از جنس شهادت🌷 خوبتر که نگاه کنی شرمنده می شوی؛ از اینکه همیشه نگاهش به تو بوده و تو از آن غافل بوده‌ای...🥀 نگاه شهدا به ماست؛ پس گناه نکنیم...💔 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
🌷امروز سالروز شهادت 🕊شهید مدافع حرم عباس کردانی 🕊شهید مدافع حرم مجید محمدی 🕊شهید مدافع حرم صالح صالحی 🕊شهید مدافع حرم علی محمد قربانی 💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
تو باشگاه موقع اذان به نماز می‌ایستاد. بعضیا چپ‌چپ نگاهش می‌کردند، ولی کم‌کم که باهاش آشنا شدند، بیشتر بچه ها تمرین رو تعطیل می‌کردند و همراهش نماز اول وقت می‌خوندند... شهید حسین معزغلامی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
♥️🍃 نام را، تر کن؛ روسفـیدت می‌کننـد...🌱 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_شصت عمه آه می کشد چون می داند نمی تواند کاری بکند : چکار کنم از دست تو ؟
💔 بلاخره راهی می شویم برای خروج از مرز ، خودش هم نگران است که دائم سفارش هایش را تکرار می کند ، از هم جدا می شویم و حامد راه اهواز را در پیش می گیرد اما من دیگر فکر چیزی جز دلارام نیستم.... اینجا، جای همه دنیا خالیست ، اینجا مرقد صدای عدالت و انسانیت است ، اینجا جاییست که من و ما معنی ندارد ، زمان و مکان معنی ندارد ، دنیا و آخرت ندارد ، اینجا فقط اوست ....... شاه نجف.... شاه نجف که نه ، شاه شاهان عالـم! شاه شاهان روبروی من نشسته و می شنود پیش از انکه بگویم ، می دهد قبل از اینکه بخواهـم ، این بابای مهربان به رسم همیشه یتیم نوازی می کند و مرهم می شود بر زخـم هایم... و اوست که راهی امان می کند به سرای حسین (ع) راهی شدن همان ومجنون شدن همان ، مردم دنیا دنبال چه می گردند ؟ عدالت ؟ صلح؟ انسانیت ؟ همه اینجاست... جایی که عشق علی (ع) و فرزندش باشد ، مدینه فاضله است . اینجا سرزمینی است که عشق بر آن حکومت می کند و قانونی جز عشق ندارد ، برای همین است که پیرزنی التماس می کند هرچه دارد را به زائران ببخشد ، برای همین است که خانم و اقای دکتری از کانادا آمده اند اینجا و خاک پای زائران را طوطیا کرده اند ، همان دکتری که برای گرفتن نوبتش باید شش ماه انتظار بکشی ، در سرزمین عشق دنبالت می دود تا از غبار پاهایت مرهم بگیرد ! اینجا هرکس با هر شغل و پست و مقامی آمده نوکری می کند ، زباله جمع می کند ، چای تعارف می کند ، پای زائران را می شوید ، و چه شغلی بالاتر از نوکری در آستان ؟ چه حرفه ای شریف تر از گدایی در بارگاه کـرم؟ همه هستند ، آسیایی ، آفریقایی ، اروپایی ، امریکایی ، مسلمان ، مسیحی ، یهودی ، شیعه ، سنی و.... اینجا میعادگاه انسان است ، نه قوم و قبلیه نژاد و مذهب اینجا برترین ها باتقواترین هایند ، چقدر شبیه محشر اسـت اینجا! از شرق و غرب آمده اند ، جاری تر ای فرات و سوزان تر از نینوا .... به قول آوینی : عالـم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین(ع) است .... واین جاست که می فهمم قلبم نمی تپد ، حسین حسین (ع) می کند ، با هر قدم شیداتر می شوی تا برسی و آنجا دیگر تو نیستی .... آنجا سرتاپا عشق شده ای ! .... نویسنـده : خانم فاطمه شکیبا 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_شصت_و_یک بلاخره راهی می شویم برای خروج از مرز ، خودش هم نگران است که دائ
💔 جمعیت انقدر زیاد است که نمیتوانیم به رفتن داخل حرم فکر کنیم ، این فقط حرف من نیست حرف حاج اقا کاظمی و علی اقا هم در جواب افراد کاروان همین را می گویند .... شب اربعین است و از چهار گوشه جهان ، دور دایره دار طواف عشق جمع اند ، هر سو نگاه می کنم، اشک و آه پرچـم است ، سینه می زنند ، هر دسته ای به شکل خودش ، اینجا گرم ترین نقطه دنیاست ، کانون عاطفه و احساس ، کاش همه دنیا می دیدند عشق ما را ، بر سینه زدن ها را ، دویدن ها را .... با اینکه همیشه برایم خیلی مهم بود که چادرم خاکی نشود ، حالا چادرم خاکی خاکی است ، اصلا خودم به چادرم گل مالیدم ، یعنی خودم که نه ، پیرزنی عرب نشسته بود و به چادر زن هایی که می خواستند گل می مالید ، یک تشت هم گذاشته بود جلویش من را که دید ، پرسید: -زینبی ؟ منظورش راهمان اول درست نفهمیدم ، با دست روی شانه هایش گل مالید و دوباره گفت : زینبی؟ گفتم : اره به چادر منم بزن . و او گل مالید به شانه ها و سرم ، مرا مانند حضرت زینب (س) کرد . فشار جمعیت اصلا برایمان مهم نیست ، چون فشار مصبیت حسین (ع) را عمریست تحمل کرده ایم . عمه و بقیه کاروان راهمان ورودی بین الحرمین گم کرده ام،این هم مهم نیست چون می دانم تا الان گم شده بودم و اینجا تازه پیدا شده ام ، اینجا امام، خود خود آدم ها را ازبین پرده های غفلت و دنیا بیرون می کشد و نشانشان می دهد .... ساعت ۱۱شب است اما کسی قصد رفتن ندارد ، کم کم نگران می شوم ،همراه ها انتن نمی دهد ، دنبال کسی می گردم که کمکم کند ، یکی از خدام شاید .... با دیدن مردی با لباس نظامی ، یاد حامد می افتم ، با خودم فکر می‌کنم شاید حامد را بشناسد حس اعتماد باعث می شود بخواهم از او بپرسم ، اما نمی دانم چه بگویم ، عربی که من یاد گرفته ام ، با عربی عراقی زمین تا اسمان فرق دارد ، حتی اگر بتوانم حرفم را به او بفهمانم ،نمی توانم حرفش را بفهمم ، کلمات در ذهنم مرتب می کنم و جلو میروم : عفوا سیدی... انا مفقوده.... لبخندش را پنهان می کند و سربه زیر می اندازد : ایرانی هستید ؟ لهجه اش عربی است ، جا میخورم ، بی توجه به من می گوید : اسم کاروانتون چیه ؟ -ابالفضل العباس ، اصفهان . -روحانی کاروانتون ؟ -حاج آقای کاظمی لب هایش کش می اید و با لحن احترام آمیزی می گوید : می شناسمشون ...ولی باید بمونم اینجا ، وایسید همین جا تا یکی از دوستانم بیاد ، اون میرسونه شما رو .... تشکر می کنم و نفس راحتی می کشم ، با کمی فاصله ، منتظر می ایستم و مشغول ذکر و راز و نیاز می شوم ، برای اولین بار در عمرم ،دلم برای حامد تنگ شده و از رفتارم با او پشیمانم.... صدای همان مرد نظامی مرا به خود می آورد: خانم ! ..... برمی گردم و خشکم می زند از چیزی که میبینم.... ادامہ دارد...🕊️ نویسنده : خانم فاطمه شکیبا 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
باور می‌کنید می‌تونید معشوق امام زمان باشید؟!🙄♥️ 💔 😔 یک و ، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
💢قسمتی از وصیتنامه شهید🔰 واقعاً با تمام وجود دوست داشتم به فرمان رهبر عزیزم جهت دفاع از دین و اسلام عزیز در جبهه های نبرد حاضر شوم... از اینکه خداوند متعال ما را به این راه ارزشی و دفاع از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) هدایت نمود خدا را بسیار شاکر وسپاسگذارم... از همسر متدین، متعهد، ایثارگر و مهربان خودم بسیار سپاسگذارم که در این راه نه تنها مخالفتی نداشت بلکه مرا هم خیلی تشویق نمود تا بدون هیچ نگرانی از خانواده جدا شوم و در مسیر حق دوباره سلاح به دست بگیرم، از او که همیشه مشوق من در راه خوبی ها بود خیلی خیلی ممنونم و دعا می کنم همیشه سلامت باشید... همسر عزیزم من هرچه خوبی در خودم و زندگی ام دارم اول خدا و بعد هم از حمایت های جنابعالی بوده است....... :۱۳۴۶/۸/۲۰ :۱۳۹۴/۱۱/۱۹ محل شهادت:🔰 عملیات‌آزادسازی‌نبل‌والزهرا_سوریه محل‌مزارشهید:گلزارشهدای اندیمشک 🕊 🍃🌹🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مادر شهیدی که رهبر انقلاب را به صرف لوبیاپلو دعوت کرد 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
آغاز میکنیم روزمان را با نام خدایی که به هر خیری که سویمان بفرستد سخت نیازمندم... و‌محتاجیم‌.. ومیدانیم‌که‌میدانی.. به نام خدای همه 🍃🌹🍃🌹
حبه نور✨ أَفَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا أَنْ كُنْتُمْ قَوْمًا مُسْرِفِينَ. چرا فکر می‌کنید به خاطر اینکه گناهکارید رهاتون می‌کنم؟! 🍃🌹🍃🌹
در شروع روز نفس تون ‌معطر به ‌ذکر شریف "صلوات" اللّهمَّ صَلِّ عَلی محمَّد و آلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم 🍃🌹🍃🌹
💠دست بر سینه، سلامی بفرستیم، ز دور 💠اینچنین در "حرمت" زائر نامحسوسیم 💠"ایهاالعشق"، همین لحظه گدا را دریاب 💠خودم و تذکره‌ام، دستِ تو را می‌بوسیم... 🍃🌹🍃🌹
ما به اُمید صُبح وصال تو زنده‌ایم ... اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌✨🕌 از خدا ميخوام 🙏 تو زندگيت فقط يكبار تو دو راهي بمونی اونم تو 🕌 بين الحرمين 🕌 كه ندوني جلو حسين(ع)💚 زانو بزنی🙏 يا عباس(ع)💚 ✨ صبحتون حسینی 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
صبح یعنی آغازی دوباره فرصتی دوباره🌸 برای عشق ورزیدن و شروعی جدید بهتر از دیروز دوستان مهربانم❤️ صبح دوشنبه تون بخیر امروزتون پراز آرزوهایي دیروز🌸🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi