فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین آبروی منُ
حسین آرزوی منُ
حاج محمود کریمی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
هَـࢪشَھِـیدمِثݪِیِڪفـٰانوساسـٺ
مِـۍسوزَدوَنـورمِۍدَهَـد!
وَازڪِنٰاࢪاوبـودَݩتـوهَمنِـورانِۍمِۍشَوۍ
بـاشُـھَداڪِھرِفِـیقشُـدِےشَـھِیدمِـۍشَوی!♥
#شهید_محمدهادی_امینی
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فکر و ذکرم در دو عالم همنشینی با حسین(ع)
همّ و غمِّ هر دو دنیایم ، فراق کربلاء . . . .
«وایازفراق ...💔»
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂اگر مردم فهمیدند دردشان چیست ، که فبها')
+اما اگر نفهمیدن....
💠استاد رائفی پور✨
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
📆 #روز_شمار_شهدایی
🔆امروز #دوشنبه ۲۶ مهر ماه ۱۴۰۰ مصادف است با ۱۱ ربیع الاول
📿ذکر روز دو شنبه : یاقاضی الحاجات
✳️ذکر روز دو شنبه موجب کثرت مال میشود.
💠سالروز شهادت
🌷شهید مدافع حرم نادر حمید
🌷شهید مدافع حرم حسین آقادادی
🌷شهید مدافع حرم حبیب ریاضیپور
🌷شهید مدافع حرم سیدمحمدجواد حسنزاده
💐شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
••🌙😴••
#شبتونشهدایی
"خندیدند و رد شدند.."
این خلاصهیِ زندگیِ آنهایی بود
که به دنیا آلوده نشدند!
#یادشهداباصلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
با "یا حسین" عشق و کلام آفریدهاند
هر صبح را برای سلام آفریده اند
وقٺی که شاه کشور دلها شدی حسین
ما را به افتخار غلام آفریده اند
سلام ارباب خوبم✋🌸
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
زندگي کن و لبخند بزن ...
به خاطر آنهايي که با لبخندت زندگي مي کنند،
از نفست آرام مي گيرند،
به اميدت زنده هستند
و با يادت ، خاطره مي سازند ...
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌼 زندگی به سبک شهدا
🍀بعضے از بیمارای آسایشگاه طورے بودن که هیچکس حتے طاقت دیدنشون رو نداشت، چه برسه بہ اینکہ ازشون نگهداری ڪنه،
🍀ولے صدیقه مےرفت اونا رو مےشست و ڪاراشون رو انجام مےداد و اصلاً هم از این کار ناراحت نمےشد.
🍀کلاً آدم پر دل و جرأتی بود، واسه همین هیچ وقت دنبال کارای ڪوچیک و راحت نمیرفت.
🍀همیشہ آخر_هفتهها یا تو آسایشگاه کهریزڪ پیداش مےکردیم یا تو بیمارستان معلولین ذهنے نارمک.
🌹 شهیده صدیقه رودباری
🍁 خاطره
📗مجله امتداد،ش30،ص36
💠 امام صادق عليہ السلام
هر كہ يك بيمار مسلمان را عيادت ڪند خدا هميشہ با او هفتاد هزار فرشتہ گمارد تا در بند او درآيند و تا قيامت تسبيح و تقديس و تهليل و تڪبير گويند و نيمےاز نمازشان براےعيادت كننده بيمار باشد.
📚الکافی، ج3،ص120
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
بر تو درود 🌸
ای که میلادت
نقطـه عطف خلقـت اسـت!🌹
بر تو درود 🌸
که عشـق، خود را
با نام تو تجلی داد
و خلقت، 🌸
بی وجود تو معنایی نداشت؛🌹
🎊میلاد فرخنده پیامبر اکرم
🌸حضرت محمد (ص)
و هفتــه وحــدت مبـارک🌹
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
«هادی از خیرینی بود که هر ساله مبالغی را به مؤسسه گل نرگس کمک میکرد. غیر از آن، اجناسی را برای بچههای بیسرپرست تهیه میکرد و در اختیار مؤسسه میگذاشت.
قبل از شهادتش آن قدر هدیه مناسب دختر بچهها خریده بود که مسئولان مؤسسه میگویند هر چه توزیع میکنیم تمام نمیشود.»حالا چند وقتی میشود که گلسرها، تلها، انگشترها و ساعتهای دخترانهای که هادی برای دختربچههای یتیم یا بیسرپرست تهیه کرده بین آنها توزیع میشود. هدیهای از یک شهید که تنها دغدغه خود و خانوادهاش را نداشت
✍ راوی:خواهرشهید
🌹شهید هادی زاهد
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
سردار شهید نورعلی شوشتری که سال های متمادی منصب خادمی افتخاری بارگاه ملکوتی امام رضا را نیز عهده دار بود بارها در جمع همرزمانش گفته بود: آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه تکه شود.
سردار شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده قرارگاه قدس که در تدارک برگزاری همایش وحدت سران طوایف در استان سیستان و بلوچستان بود صبح روز یک شنبه 26مهر1388 در اقدامی تروریستی به فیض شهادت نائل آمد.
👈 بخشی از وصیتنامه شهید شوشتری:
دیروز از هرچه بود گذشتیم- امروز از هرچه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز. دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود.
جبهه بوی ایمان میداد و اینجا ایمانمان بو میدهد. آنجا بر درب اتاقمان مینوشتیم یاحسین فرماندهی از آن توست؛ الان مینویسیم بدون هماهنگی وارد نشوید. الهی نصیرمان باش تا بصیرگردیم، بصیرمان کن تا از مسیر برنگردیم. آزادمان کن تا اسیر نگردیم.
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💠 مامانمو گم ڪردم.
نوجوان ۱۳ سالهای ڪه به منظور مقابله با دشمن و ضربه زدن به آنها، به شناسایی مواضع عراقی ها میرفت و غنائم و اطلاعات مهمی را با خود میاورد.
بهنام میرفت شناسایی چند بار گفته بود: دنبال مامانم میگردم، گمش ڪردم، عراقیها هم فڪر نمیڪردند بچه ۱۳ ساله بره شناسایی، رهاش میڪردند.
یکبار رفته بود شناسایی، عراقیها گیرش انداختند و چند تا سیلی بهش زدند، جای دست سنگین مأمور عراقی روی صورت بهنام مونده بود؛ وقتی برگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود، هیچ چیز نمیگفت، فقط به بچهها اشاره میڪرد ڪه عراقیها ڪجا هستند و بچهها راه میافتادند.
یڪ بار یڪ اسلحه به غنیمت گرفته بود و با همان یڪ اسلحه هفت عراقی را اسیر ڪرده بود.
🌷شهید بهنام محمدی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
یڪمحبتمیڪنیماراحرم
دعوتڪنی؟
گریھکردنبرشماگفتیاثرداردحسین..💔(:
صلےاللهعلیڪیااباعبدالله..🌿
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری 📲
-دلمتنگهبرایتو
کیمنومیبریکربــلا؟!💔
#حسینآقام
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
✆↶ 🌺شهیـد تهرانے مُقدم دائم الوضو بود❗️
🔹موقعِ اَذان خیلیها میرفتند وضو بگیرند ولی حسن اذان و اقامه را میگٌفت و #نماز ش را شروع میڪرد.
میگٌفت:
زمین جایِ جمع کردن ثوابه... حیف زمین خدا نیسٺ، که آدم بدونِ وضو روش راه بره؟!
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
❌⭕️❌ وظیفه ما در برابر شایعات از دیدگاه قرآن
🔻اگر فردى درباره شخصی يا مؤسسهاى حرفى زد ما چه وظيفهاى داريم. آيا وظيفه داريم سكوت كنيم؟
نه.
🔸 آيا وظيفه داريم بگوييم «ما كه نمى دانيم، خدا عالم است»، «من چه مى دانم، شايد باشد شايد نباشد»؟
این هم نه.
🔸 آيا وظيفه داريم در مجالس نقل كنيم، و بگوييم «چنين چيزى مى گويند»؟
اصلاً و ابداً، اینهم نه.
🔻پس وظيفه مان چيست؟
🔻مادام كه دلیل و حجت شرعى نيست، نه حق داريم بازگو كنيم، نه حق داريم بگوييم «نمى دانيم، چه مى دانيم، شايد هست، شايد نيست» و نه حق داريم سكوت كنيم، بلكه وظيفه داريم بگوييم دروغ است.
🔻هر وقت شرعاً ثابت شد، آنوقت وظيفه ما مبارزه كردن است.
البته در هر موردى وظيفهاى داريم.
در بعضى از مسائل، بايد مبارزه كنيم، در بعضى از مسائل حاكم شرعى بايد وظيفه اش را انجام بدهد.
🔻 قرآن مىگويد: اى مسلمين، نسبت به تهمتی که به یکی از همسران پیامبر زده شد (قضیه افک) یک کلاغ چهل کلاغ کردن، با اين زبان به زبان كردن، دهان به دهان كردن، گناه بزرگى مرتكب شديد، به انسان بیگناهی تهمت زدید...
اگر نبود براى شما مسلمانها فضل و رحمت الهى در دنيا و در آخرت، هر آينه مى رسيد به شما عذاب عظيم، هم در دنيا و هم در آخرت، به خاطر چيزهايى كه در آن وارد شديد، يعنى درباره آن چيزها بدون دليل حرف زديد.
فقط لطف خدا جلو عذاب دنيا و آخرت را گرفت. پس متوجه باشيد، ديگر چنين كارى نكنيد.(سوره نور : آیات ۱۱ - ۱۳)
📚 مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى؛ جلد ۲۶، صفحه ۴۱۳، با تلخیص و ویرایش جزئی
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
❣️#عاشقانه_های_شهداء
💢 در آشپزخونه غرق حال و هوای خودم مشغول کار بودم که محمدرضا با صدای بلند گفت: مادر! نگاه کردم و دیدم دم درب ورودی ایستاده اومد توی آشپزخونه و شروع کرد به چرخیدن دور من و میگفت: مادر حلالم کن... مادر حلالم کن. گفتم: آخه چیکار کردی که حلالت کنم؟
❤️ گفت: وقتی اومدم صداتون کردم متوجه نشدید. بعد با صدای بلند صداتون کردم. حلالم کنید اگه صدایم رو روی شما بلند کردم...
🌷 خاطره ای از زندگی سردار شهید محمد رضا عقیقی
📚 منبع: کتاب همسفر تا بهشت 1 ،صفحه 94
📎 #خانواده_سبک_زندگی
📎 #دفاع_مقدس
📎 #سیره_شهدا
📎 #شهدا
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽روی قلب خود نوشتم..دوستت دارم حسین
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#مدح_خوانی
#پیشنهاد_دانلود
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
1_1227973828.mp3
6.61M
❓من الآن دقیقاً باید برای امام زمان چیکار کنم؟
✅ اول از همه باید ...
👤استاد شجاعی
👤استاد رائفی پور
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_پنجم 💠 عباس بیمعطلی به پشت سرش چرخید و با همان حالی که برایش نمان
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_ششم
💠 گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشکهایش #مقاومت میکند که مستقیم نگاهش کردم و بیپرده پرسیدم :«چی شده؟»
از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچهها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوشخیالی میتواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش #زخمی شده!»
💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو #خاکریز.»
از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زنعمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم.
💠 دیگر نمیشنیدم رزمنده از حال عباس چه میگوید و زنعمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه میدویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با #بیقراری دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدمهایم رمقی مانده بود نه به قلبم.
دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس میکردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم.
💠 تختهای حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. بهقدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر #خونی به رگهایش نمانده است.
چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده میشد و بالای سرش از #نفس افتادم.
💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمیزد. رگهایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، #علقمه عباس من شده است.
زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این #جراحت به چشمم نمیآمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود.
💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی بهقدری #خون روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد.
شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه میدیدم #باور نگاهم نمیشد.
💠 دلم میخواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع میکردم و زیر لب التماسش میکردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند.
با همین چشمهای به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما #نارنجک را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود.
💠 با هر دو دستم به صورتش دست میکشیدم و نمیخواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس میزدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!»
دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن #صبوریام را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس میدونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، #اسیرش کردن، الان نمیدونم زندهاس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم میخواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت میکشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق میکنم!»
💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره #مظلومش برای کشتن دل من کافی بود.
#حیایم اجازه نمیداد نغمه نالههایم را #نامحرم بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار میدادم و بیصدا ضجه میزدم.
💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث میشد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در #آغوشش جا شدهام که ناله مردی سرم را بلند کرد.
عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی #قلب دست روی سینه گرفته و قدمهایش را دنبال خودش میکشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر نالهای برایش نمانده بود که با نفسهایی بریده نجوا میکرد.
💠 نمیشنیدم چه میگوید اما میدیدم با هر کلمه رنگ #زندگی از صورتش میپَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد.
پیکر پاره پاره عباس، عمو که از درد به خودش میپیچید و درمانگاهی که جز #پایداری پرستارانش وسیلهای برای مداوا نداشت.
💠 بیش از دو ماه درد #غیرت و مراقبت از #ناموس در برابر #داعش و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و #شهادت عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود.
هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی میخواستند احیایش کنند، پَرپَر میزدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت #درد کشیدن جان داد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
#گمنامے یعنی درد...
دردے #شیرین...
یعنے با #عشق یڪے شدن...
یعنے اثبات اینکه از همه چیزت براے #معشوقت گذشتے...
یعنی فقط #خدا را دیدی و #رضای او را خواستی نه تعریف و #تمجیدمردم را
گمنامی یعنی .......
اے کاش همه ے ما گمنام باشیم
#شهید_گمنام
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi