eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.6هزار دنبال‌کننده
33.7هزار عکس
33.3هزار ویدیو
87 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. وقتۍ‌ازسفرڪربلـابرگشت،مادرش پرسید:«چہ‌چیزۍازامام‌حسین؏خواستۍ؟» مجیدگفتہ‌بود:«یہنگاھ‌بہ‌گنبد‌حضرت ‌ابالفضل؏ڪردم‌ویہ‌نگاھ‌بہ‌گنبد‌امام‌ حسین؏وگفتم:آدمم‌کنید..♥️!» . :).!. 🌱 🍃🌹🍃🌹
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️دنیا و آخرت همه مدیون زینبیـم ما را صدایِ ناله او بی قرار کرد.. . . . سوزناک کنار ضریح حضرت زینب (س) 🍃🌹🍃🌹
شب های جمعه شهدای عزیزمون رو یاد کنید حتی شده با ذکر یه صلوات، حتما شهدا هم ما رو پیش اربابمون امام حسین علیه السلام یاد میکنن. ا ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌: عجیب‌دست‌ودلباز‌بودواگرمستمندی‌را‌ می‌دید،‌هرچه‌داشت‌به‌اومی‌بخشید😇 فکرهم‌نمی‌کردکه‌شایدیک‌ساعت‌بعد خودش‌به‌آن‌پول‌نیاز‌پیداکند.تکه‌کلامش‌ این‌بودکه"خدابزرگ‌است‌می‌رساند"♥️ / 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔖 به روایت مادر شهید . 🎥 داداش مجید همیشه دوست داشت پلیس شود. یک تابستان کلاس کاراته فرستادمش. وقتی رفتم مدرسه، معلمش گفت خانم تو را به خدا نگذارید برود تمام بچه‌ها را تکه‌تکه کرده است. می‌گوید من کاراته می‌روم باید همه‌تان را بزنم. عشق پلیس بودن و قوی بودن باعث شده بود هر جا می‌رود پز دایی‌های بسیجی‌اش را می داد. چون تفنگ و بی‌سیم داشتند و مجید عاشق این چیزها بود. بعدها هم که پایش به بسیج باز شد یکی از دوستانش می‌گوید آن‌قدر عشق بی‌سیم بود که آخر یک بی‌سیم به مجید دادیم و گفتیم. این را بگیر دست از سر ما بردار. در بسیج هم از شوخی و شیطنت دست‌بردار نبود . . 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
36.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 هرچه بیشتر در مورد مجید قربانخانی میدانیم سؤالات بیشتری در ذهنمان شکل میگیرد. ظاهراً اینطور به نظر میرسد که این شهید لوطی مسلک محله یافت آباد نباید تناسب چندانی با فعالیتهای اجتماعی وداشته باشد، اما مجید قربانخانی بسیجی پای کاری بوده که در مقطعی از عمرش داوطلبانه برای پیشگیری از بیماری HIV فعالیت میکرده است. پدر شهید میگوید: «مجید سینه سوخته بود. اینطور نبود که فقط به فکر جوانی و تفریحش باشد. در مرامش بود که هرکسی نیاز به کمک داشت، اگر برایش مقدور بود کمکش میکرد. در 14 سالگی رفت آموزش دید تا به مردم در خصوص پیشگیری از بیماری ایدز مشاوره بدهد. در حد مربی که شد، مرتب کرج میرفت و به بیماران و خانوادههای درگیر با این بیماری مشاوره میداد.» 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
28.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎥 تاسیس قهوه خانه بعد از سربازی قرار شد مشغول کار شود. پدرش در بازار آهن مغازه داشت اما نمی خواست پیش او کار کند. می گفت یا رانندگی یا کار پشت میز نشینی. دایی اش وانتی به او داد و در شهرداری یکی از مناطق تهران مشغول شد. بعد از مدتی تصمیم گرفت قهوه خانه بزند. خیلی اهل قهوه خانه بود. هر شب قهوه خانه می رفت. حتی مدتی در یکی از قهوه خانه های سولقان کار می کرد. پدرش بسیار از قلیان کشیدن او بدش می آمد و گاهی او را دعوا میکرد و نگران میشد از دایی های داداش مجید میخواست بیشتر مراقبش باشن و خلاصه وقتی تصمیم به زدن قهوه خانه میکند پدرش مخالف بوده وبلاخره پدرش هم راضی شد که قهوه خانه بزند. قهوه خانه خوبی زد و همه مایحتاج آن را تأمین کرد اینقدر با مادرش یا به قول خود داداش، با مریم خانم صمیمی بودن که خرید های قهوه خونه رو مثل قلیون و.... خریداری کردند . 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
12.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سال ٩٣ برای اولین بار به نیت پیاده روی اربعین به کربلا رفت. دقیقا ۸ روز قبل از اربعین سراسیمه به خانه میرود مادرش ک اون حال هولناک داداش مجید رو میبینه نگران میشه میپرسه مجید چیشده کجا ؟به رسم صمیمیت بامادرش میگه مریم خانم زود وسایلامو جمع کن رفیقام تو ماشین منتظرن میریم کربلا میگه مجید تو همه کارات اینجور عجوله خب خبر میدادی😅 خلاصه مجید بربری قصه ما راه میفته به سمت کربلا ❤️اما فرق مجید که پا به مسیر این سفر گذاشت با مجید بعد از آن، از زمین تا آسمان بود. دربین راه بادوستاش بگو بخند صدای اهنگ بلند 😆 اما به نجف اولین زیارت ک میرسد کمی حال دلش عوض میشود داداش مجید دیگ مدام تو لاک خودش بوده مدام درحال زیارت بوده و جوری ک رفیقاش تعجب میکنن میگن مجید یه زیارت اینقدر معطلی نداره ولی اهمیتی نمیده کار خودش میکنه تا این ک به کربلا میرسن همونجا تا چشمش ب گنبد مطهر میخوره زانو میزنه حس غریبی داشت مدام یاحسین یاحسین میگوید و اشک میریزد 😭 وقتی برگشت زن عمویش پرسید :مجید راستش را بگو ببینم، از امام حسین علیه السلام چی خواستی؟؟؟ 🤔 همه فکر می‌کردند مجید شیطان و پر شر و شور یا حاجت دنیایی خواسته 😔 اما وقتی مجید گفت"" از امام حسین علیه السلام خواستم که آدمم کن.و آدم بشوم "" همه انگشت به دهان ماندند.😯😍 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ماجرای خالکوبی داداش مجید یک بار روی دست یکی از دوستانش در سفره خانه خالکوبی دید که چشمش را گرفت عاشق خالکوبی شده بود. به قول خودش جوگیر شده و چند روز بعد داداش مجید هم خالکوبی کرد. آقاافضل پدر داداش برای اولین بار از او عصبانی شد در همین موضوع مجید دو روز به خانه نرفت. مجید به یک باره تصمیم میگرد خالکوبی کند و شب که به خانه میرود پدرش مخالف این کارش بودبعد از خال‌کوبی دست داداش مجید به او واکنش نشان می‌دهد و داداش مجید شب را خانه نمی‌آید اما قهر کردن او هم مثل خودش عجیب است: «خال‌کوبی برای ۶ ماه قبل از شهادت داداش مجید است. می‌گفت پشیمان شدم؛ اما خوشش نمی‌آمد چند بار تکرار کنی. می‌گفت چرا تکرار می‌کنید یک‌بار گفتید خجالت کشیدم. دیگر نگویید. وقتی هم از خانه قهر می‌کرد شب غذایی را که خودش می‌خورد دو پرس را برای خانه می‌فرستاد. چون دلش نمی‌آمد تنهایی بخورد. ببینید شهدا دلشون اینجور قبل از شهادت هم دریاست داداش قهر کرده از خانه اما غذایش را حاضر نشد بدون خانوادش بخوره 😭😭 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
6.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این تکراری‌ترین جمله ایست که مجید را بارها آزار داده است. بارها آزاردیده است وقتی گفته‌اند ۷۰ میلیون توی حسابش ریخته‌اند و در گوش خانواده‌اش خوانده‌اند که مجید به خاطر پول می‌رود. پدر داداش مجید می‌گویند: «آن‌قدر آشنا و غریبه به ما گفتند که برای مجید پول ریخته‌اند که این‌طور تلاش می‌کند. باورمان شده بود. یک روز سند مغازه را به مجید دادم. گفتم این سند را بگیر، اگر فروختی همه پولش برای خودت. هر کاری می‌خواهی بکن. حتی اگر می‌خواهی سند خانه را هم می‌دهم. تو را به خدا به خاطر پول نرو. مجید خیلی عصبانی می‌شود و بارها پایش را به زمین می‌کوبد و فریاد می‌گوید: «به خدا اگر خود خدا هم بیاید و بگوید نرو من بازهم می‌روم. من خیلی به هم‌ریختم.»مجید تصمیمش را گرفته است. یک روز بی‌قید به تمام حرف‌هایی که پشت سرش می‌زنند. کارت‌های بانکی‌اش را روی میز می‌گذارد و جیب‌هایش را خالی می‌کند. تا ثابت کند هیچ پولی در کار نیست و ثابت کند چیز دیگری است که او را می‌کشاند. حالا تمام این رفتارها از پسر وابسته دیروز که بدون مادرش حتی مدرسه نمی‌رفت خیلی عجیب است: «وقتی کارت‌هایش را گذاشت روی میز و رفت حدود ۵ میلیون تومان در حسابش بود.داداش مجید ادامه در قسمت های بعدی... ─━━━⊱❅✿•🌹•✿❅⊰━━━─ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi