eitaa logo
سردارشهیدمهدی باکری
244 دنبال‌کننده
670 عکس
163 ویدیو
1 فایل
#کانال_اختصاصی_شهید_مهدی_باکرے #پیام‌شهید: اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست🇮🇷 #خدایامراپاکیزه‌بپذیر #کپی‌مطالب‌آزاد‌هست باذکرصلوات برای #شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
طرات حاج مقصود پور رادی) !!! عملیات رمضان را در جبهه بودم . قاطی مردان معرکه. نمی دانم کدام دعای پدر و مادرم در حقم اجابت شده بود که یوسف وادی عشق به متاع ناچیزم نگاه نکردو اجازه داددر خیل مجاهدان باشم . هر چند وقت یک بار نامه ای می آمد دست حاج جعفر رضایی که می دیدم نامه را می بوسد و می گذارد روی چشمش . کارم در جبهه سقایی بود . یک کامیون تحویل گرفته بودم با یک تانکر آب بر پشتش . می رفتم واحد ها و یگان ها را آب می رساندم . یکی از آن واحد ها مخابرات بود . رفتم واحد وتانکرهای واحد را پر آب کردیم و یکراست رفتم سراغ محمد آقاکیشی که مسئول واحد بود. روبوسی و احوالپرسی که دیدم رزمنده ای با بسیجی آمد . موتور شاسی بلندش را خاموش کرد وروبه محمد پرسید : آی قارداش نه خبر؟(چه خبر برادر) محمد آقا گیشی هم یه چیزهایی گفت و او گاز موتور را گرفت و رفت. بو کیمیدی محمد ؟(این کی بود محمد) تانیمادین(نشناختی) یوخ (نه) آمهدی دی دا (آقا مهدی بود دیگه ) آمهدی باکری؟ تمام تصوراتم از آقا مهدی که این همه آوازه اش را شنیده بودم آوار شد روی سرم ... پرسیدم : پرسیدم ! چرا چشمهای آقا مهدی کاسه ی خون بود ؟! 😔نه سفید ی اش معلوم بود نه سیا هی اش . قرمز قرمز! آقا مهدی یک هفته است نخوابیده مقصود یاد آن دستخط ها افتادم که حاج جعفر می بوسید و می گذاشت روی چشمش. آقا مهدی را با همان دستخط ها می شناختم و در ذهنم چیزی از او ساخته بودم که با آن آقا مهدی که دیدم یکی نبود . من دو چیز را پیش خدا می آورم . ⚘یکی چشمهای خون گرفته آقا مهدی باکری را در آن دیدار ⚘ویکی صدای گرفته ی مصطفی پیشقدم را در عملیات کربلای پنج . آنقدر داد زده بود که صدایش در نمی آمد آن چشمها و آن صدا وجیها عندالله هستند . درست مثل شب عاشورا و زبانحال حضرت رباب (سلام الله علیها ) گورموسن سسلر باتیبدور ؟! آغلیوب ای وای دئماخدان ! نمی بینی که صداها گرفته اند ؟!/ از گریستن و وای وای گفتن ها ! 😭😭😭😭 @shahidbakeri31
که رفتگر شد!! اوایل انقلاب بود آقامهدی باکری بود. در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شد. چشمش به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دید امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفت، او رفتگر همیشگی محله نبود. کنجکاو شد، سلام داد و دید رفتگر امروز، آقا مهدی است!! او از دوستان شهید باکری بود. آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟! آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. او ادامه داد، آقا مهدی شما اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کرد تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشید. زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش! اشک تو چشماش حلقه زد. هر چی اصرار کرد، آقا مهدی جارو رو بهش نداد؛ ازش خواهش کرد که هرچه سریعتر بره تا دیگران متوجه نشن، رفتگر امروز محله، است... @shahidbakeri31
: ... دست برد یک قاچ خربزه بردارد، اما دستش را کشید ؛ انگار یاد چیزی افتاده بود. گفتم «واسه ی شما قاچ کرده‌ام بفرمایید. ! نخورد! هرچه اصرار کردم ، نخورد... قسمش دادم که این ها را با پول خودم خریده ام و الان فقط برای شما قاچ کرده ام. باز قبول نکرد. گفت « بچه ها توی خط از این چیزا ندارند... 🍀شهید_مهدی_باکری ❤محبوب_بسیجی‌ها @shahidbakeri31
عزیزانم‌! اگر شبانه‌روز شکرگزار خدا باشیم که و امام را به ما عنایت فرموده‌، باز هم کم است‌. @shahidbakeri31
سردارشهیدمهدی باکری
🔻شهادت یکی از مستشاران نیروی هوافضای سپاه در سوریه روابط عمومی کل سپاه: 🔹صبح روز گذشته پاسدار سرهن
تشییع پیکر مطهر شهید مدافع حرم فردا ( پنجشنبه) ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه صبح از مقابل فرماندهی نیروی هوافضای سپاه شادی روحش
: مثل شیشه می ماند که یکدفعه میبینی از دست افتاد وشکست.! . . عمری اندر جست و جویت دست و پایی می‌زدیم عمر ما افسوس بگذشت و تو را نشناختیم... ســردا دلهـا🌷 ❤ ان شاءالله زندگیمون همیشه منور به نور شهدا باشد @shahidbakeri31
🌷 آیت الله بهجت (ره) : ☘ شهادت اگر حسابش را بکنیم موجب مسرت است، نه موجب حزن؛ این حزنی که در انسان پیدا می‌شود، به خاطر این است که آن (شهید) رفت آن اتاق و ما ماندیم این اتاق، دیگر فکر این را نمی‌کنیم که او حالش از حال ما بهتر است؛ ما ناراحتی داریم، او راحت است. ☘ فکر این را نمی‌کنیم که الان چه چیزهایی خدا برای او قرار داده، و ما معلوم نیست چه‌جوری برویم؟ آیا با ایمان می‌رویم، یا نه؟ او با ایمان رفت و آن‌هم این‌جور، شهید رفت. #1:20 @shahidbakeri31
هرگاه شب جمعه را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله شما را یاد می کنند. @shahidbakeri31
خاصۀ حضرت سلام‌الله‌علیها اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَ نَبِيِّكَ وَ أُمِّ أَحِبَّائِكَ وَ أَصْفِيَائِكَ الَّتِي انْتَجَبْتَهَا وَ فَضَّلْتَهَا وَ اخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَ كُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلَادِهَا اللَّهُمَّ وَ كَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ حَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَ الْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَيْهَا وَ عَلَى أُمِّهَا صَلَاةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ [أبیها] مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ تُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا وَ أَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَ السَّلَامِ. زادالمعاد، ص٣١٠
(راوی: همسر شهید) هیچ گاه خودبین نبود و در این مدتی که با ایشان زندگی کردم، حتی برای یک بار هم از خودشان تعریف نکردند. هیچ گاه ندیدم که ایشان از پست های خود حرفی به زبان بیاورد و فقط خود را یک بسیجی قلمداد می کرد. از خود نمی گفت و می ترسید که اگر از خودبگوید، تمام اجرهایش از بین برود. حتی جالب این جاست که نزدیک ترین افراد لشکر هم، نمی دانستند که او مهندس است. آقا مهدی همیشه خود را به خاطر کم کاری و کوتاهی سرزنش می کرد. به آتش جهنم و عذاب الهی آن چنان باور داشت که گویی شعله های آتش را حس می کرد و همین باور، موجب شده بود که هرگز از بیت المال استفاده شخصی نکند. @shahidbakeri31
هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله (ع) شما را یاد می کنند. @shahidbakeri31