eitaa logo
سردارشهیدمهدی باکری
191 دنبال‌کننده
615 عکس
143 ویدیو
1 فایل
#کانال_اختصاصی_شهید_مهدی_باکرے #پیام‌شهید: اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست🇮🇷 #خدایامراپاکیزه‌بپذیر #کپی‌مطالب‌آزاد‌هست باذکرصلوات برای #شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
بعضی ها شبیه عطر بهار نارنج هستند... در کوچه پس کوچه های دلت نفس می کشند... @shahidbakeri31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرده از راز سحر بر گیرید تا ببینند که با او چه کرامت‌ها بود @shahidbakeri31
🌿🍃🌿🍃🌿 🌸امام خامنه ای: را قبل از انقلاب دیده بودم؛ یک دوست مشهدی که در دانشگاه تبریز تحصیل می کرد، مرحوم آقا مهدی باکری را آورد مشهد، من ایشان را دیدم؛ یک دانشجوی معمولی بود. امام از یک دانشجوی دانشگاه، یک شخصیّت بزرگ، یک فرمانده بزرگ، یک الگو به وجود آورد و خلق کرد؛ این کار امام بود. امثال مهدی باکری و شهید قاسم سلیمانی را امام تولید کرد، امام اینها را به وجود آورد. حرکت تداوم انقلاب این جوری است؛ جوانها را پی‌درپی به شخصیّت‌های انقلاب، به مردان انقلاب، به پیشروان انقلاب تبدیل می کند و پیش می برد. @shahidbakeri31
سوار بر ماشین داشتیم می رفتیم جایی. هوا به شدت گرم بود، اما جرأت نمی کردم کولر روشن کنم! طاقت گرما رو نیاوردم و کولر ماشین رو روشن کردم! یهو آقا مهدی نگام کرد و گفت: ! می دونی کولر رو که روشن می کنی، مصرف بنزین بیت_المال بالا میره؟ خاموش کن! چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ مگه بچه ها توی سنگر، زیر کولر نشستند که تو کولر روشن می کنی؟ ۳۱عاشورا @shahidbakeri31
: آن زمان که مهدی مجرد بود خیلی به او یادآوری می‌شد که ازدواج کند و ایشان با صداقت وصف ناپذیری می‌گفتند: «آن آدمی که من در انتظار اویم باید بتواند اسلحه به دست بگیرد! او مهریه همسرش را اسلحه کلت خود قرار داد و درست یک روز پس از عقد خود عازم جبهه شد و تا سه ماه برنگشت! همسرش می‌گوید «مرخصی برای مهدی مفهومی نداشت فقط یک بار از طرف لشکر او را به سوریه فرستادند جز این هرگز مرخصی نگرفت و تمام وقت خود را در جبهه گذرانید... @shahidbakeri31 
هر وقت بهتون فکر می کنم از شدت علاقه قلبم تند تر میزنه… هر وقت نا امید میشم تنها نقطه‌ی روشنی که بهش امیدوار می مونم، شمایید… هر اتفاق خوبی که توی زندگیم میوفته، میفهمم از دعای شما بوده… و هر اتفاق بدی باعث میشه بلند تر صداتون بزنم چون میدونم خودتون راه حلشو جلوی پام میزارین… نمیدانم اگر شما نبودید الان کجای این دنیایی بی رحم بودم. هر چه دارم و به هر جا که رسیدم با کمک شما بود آرامشی که تو زندگیم هست به خاطر داشتن شماست راستش اگر نبودین اگر نداشتمتون چه جوری باید زندگی میکردم؟! چقدر تنها بودم بی شما
براى بيت‏ المال اهميت زيادى قايل بود و هيچ چيزى او را بيش از بی دقتى در حفظ بيت‏ المال رنج نمی داد. آقاى باقر طريقت در اين باره میگويد:  روزى آقا مهدى به من زنگ زد و گفت: «چند صد نفر از خواهران را بفرست به سد دِز، تعدادى پتو آنجا هست كه يك بار مصرف شده‏ اند اگر آنها را بشويند قابل استفاده خواهند شد. ما هم صد و چند نفر از خواهران حزب‏ اللهى را فرستاديم، نزديك به يك ماه و نيم آنجا ماندند و حدود يكصد هزار تخته پتو را كه دور انداخته شده بودند، شستند. همچنين تعداد زيادى چادر صحرايى بود كه آن قسمت از چادر كه با خاك تماس داشت پوسيده بود. عده‏اى چادردوز پيدا كرديم و چادرها را دوختند و دوباره قابل استفاده كردند. @shahidbakeri31
(کم آوردن وقت) آقا مهدی با وجود اینکه شب و روز کار می کرد و در طول 24 ساعت در حدود 4 ساعت استراحت خواب داشتن و با وجود این همه کار و تلاش طاقت فرسا باز خودشون را مذمت می کردن که امروز نتونستم کار و امورات را به نحو احسن انجام بدم چرا که وقت کم آوردم و بنا به سفارش و تاکید آقا مهدی ی فرمودن : پاسدار کسی است که شب و روز کار بکند و نخوابد مگر اینکه از فرط خستگی خود به خود به خواب رود و آخر عمرش ختم به باشد. ❤️ @shahidbakeri31
🔸آخرین جمله پیش از شهادت : 🔷در عملیات بدر آقا مهدی باکری در محاصره دشمن گیر افتاد. حجم آتش و فشار دشمن خیلی زیاد شده بود. از قرارگاه به آقا مهدی پیام می‌دهند که برگرد. 🍃آقا مهدی جواب می‌دهد آنهایی که با من کار دارند خودشان بیایند اینجا که ببینند چه غوغایی است! من اینجا می‌خواهم با بسیجیانم محشور باشم. احمد کاظمی می‌آید پشت بی‌سیم. احمد دوست صمیمی آقا مهدی بود. احمد دوباره اصرار می‌کند که برگرد. آقا مهدی پاسخ می‌دهد که احمد، به‌خدا اگر امروز اینجا نیایی، خیلی دیر می‌شود! احمد، بیا ببین اینجا چه آتیش‌بازی قشنگی شده! 🌿 شهید احمد کاظمی هر وقت می‌آمد تبریز برای سخنرانی، همش با گریه از این مکالمه آخر یاد می‌کرد و می‌گفت اگر اون روز رفته بودم، الآن پیش آقا مهدی بودم. 📚 روایت رهبر انقلاب، روایت شهید حاج قاسم سلیمانی ، فصلنامه نگین @shahidbakeri31
ان شاءالله كه شما و عموم فاميل در يادبود من به ياد_شهداى_كربلا و امام_حسين(ع) و نماييد و مرتب به ياد بياوريد كه هستى دهنده اوست و بايد شكر به مصلحت الهى گفت.... (قسمتی ازوصیت نامه سردارجاویدالاثرشهیدحمیدباکری به همسرش) 💚 @shahidbakeri31
باد وصیت ابوالفضلی : : فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق و علمدارانی صالح وارث حضرت ابوالفضل برای اسلام ببار آیند.. یا حضرت عباس مددی @shahidbakeri31
ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻴﺎﺑﻴﺪ ﻭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺧﻮﺩ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ... عاشورای حسینی تسلیت باد🏴🖤 @shahidbakeri31
یک روز گرم تابستان ، فرمانده دلاور لشکر 31 عاشورا از محور به قرارگاه بازگشت . یکی از بچه ها که تشنگی مفرط او را دید ، یک کمپوت گیلاس خنک برای ایشان باز کرد ، مهدی قدری آن را در دست گرفت و به نزدیک دهان برد ، که ناگهان چهره اش تغییر کرد و پرسید : ( امروز به بچه های بسیجی هم کمپوت داده اید ؟ ) جواب دادند : نه ، جزء جیره امروز نبوده . مهدی با ناراحتی پرسید : ( پس چرا این کمپوت را برای من باز کردید ؟( گفتند : دیدیم شما خیلی خسته و تشنه اید و گفتیم کی بخورد بهتر از شما . مهدی این حرف ها را شنید ، با خشم پاسخ داد : ( از من بهتر ، بچه های بسیجی اند که بی هیچ چشمداشتی می جنگند و جان می دهند.. به او گفتند : حالا باز کرده ایم ، بخورید و به خودتان این قدر سخت نگیرید . آقا مهدی با صدای گرفته ای به آن برادر پاسخ داد : (خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشی !) : حاج رحیم صارمی از رزمندگان لشکر ۳۱عاشورا 🌹 @shahidbakeri31
آقا مهدی چنین بود اگر ما بودیم حتما می‌خوردیم و می‌گفتیم دست شما درد نکنه خنک بود!!!
پخش نسخه سریالی « » از ۲۷ مرداد 👤 معاون سیما: 🔸«نسخه سریالی «موقعیت مهدی» تحت‌عنوان عاشورا به کارگردانی «هادی حجازی‌فر» از ۲۷ مردادماه پخش خود را از شبکه یک سیما آغاز خواهد کرد.» 🔹حجازی‌فر در نشست خبری فیلم موقعیت مهدی در جشنواره فجر گفته بود نسخه سریالی این فیلم بسیار طولانی‌تر از نسخه سینمایی آن است و داستانی دیگر دارد. @shahidbakeri31
وقتی ، رفتگر می‌شود!!! همسر رفتگر محله مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی‌دادند. می‌گفتند اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛رفته بود پیش شهردار، شهردار بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش... @shahidbakeri31
محزون ترین روضه: با قبیله برنگشت!!
دختر خانه بودم. داشتم تلویزیون تماشا می کردم . مصاحبه ای بود با شهردار شهرمان . یک خورده که حرف زد، خسته شدم سرش را انداخته بود پایین و آرام آرام حرف می زد. باخودم گفتم« این دیگه چه جور شهرداریه؟! حرف زدن هم بلد نیست!! بلند شدم و تلویزیون را خاموش کردم . چند وقت بعد همین آقای شهردار شریک زندگیم شد. : همسر شهید @shahidbakeri31
به دستور او، روی کیلومترشمار ماشین‌های لشکر، علامتی زده شده بود که برای مشخص کردن سرعت مناسب در حرکت بود. در این علامت‌ها که هنوز هم روی ماشین‌هایی که از آن زمان به جا مانده هست، روی کیلومترشمارها سه رنگ سفید و زرد و قرمز زده شده بود. تا شصت کیلومتر با رنگ سفید، از شصت تا نود با رنگ زرد و از نود به بالا با رنگ قرمز مشخص شده بود. آقا مهدی خیلی روی این قضیه حساس بود. یک بار که در جاده منتظر ماشین بود، یکی از ماشین‌ها که اتفاقاً از ماشین‌های لشکر هم بود، ایشان را سوار می‌کند. سرعت ماشین بیش از حد مجاز بوده، آقا مهدی به راننده تذکر می‌دهد که «فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرین، شما چرا این‌قدر تند میری؟» راننده می‌گوید: «فرمانده لشکر گفته؟» و بعد از اینکه با زدن دنده چهار، سرعت ماشین را بیشتر می‌کند. می‌گوید: «این هم به عشق فرمانده لشکر.» وقتی نزدیک مقر لشکر می‌شوند، راننده می‌بیند که همه به آقا مهدی احترام می‌گذارند. از او می‌پرسد: «تو کی هستی که این‌قدر همه بهت احترام می‌ذارن؟» آقا مهدی جواب می‌دهد: «همونی که به عشقش زدی دنده چهار.» راننده دستپاچه می‌شود و نمی‌داند چه بگوید و چه بکند که آقا مهدی او را نصیحت می‌کند و از او می‌خواهد که به دستورات احترام بگذارد. : قهرمان زارع 🌺 @shahidbakeri31