eitaa logo
شهید اسماعیل دقایقی
1هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
7.4هزار ویدیو
42 فایل
رهــــــــــبر انقلاب: «گاهي اوقات مشكلات فرهنگي موجب شده كه من شب خوابم نبرده، به‌خاطر مسائل فرهنگي؛ يعني اهمّيت مسائل فرهنگي اينجور است.» ارتباط باخاکریز👇 ارسال محتوا، پیشنهاد وانتقاد @khakreezfarhangi
مشاهده در ایتا
دانلود
💬 خاطرات ♨️ شبی در تهران همراه با به منزلشان رفتم. آن شب ، شب بیست و دوم بهمن 1364 بود. هنگامیكه تلویزیون مردم را جهت مراسم تكبیر فرا خواند ، سر موعد مقرر صدای چه زیبا بر بام های شهر طنین افكنده شد. سردار با شور و اشتیاق از جا برخاست و از طریق پنجره  آپارتمان فریاد تكبیر سر داد. وی دو فرزندش – ابراهیم و زهرا- را به گفتن گلبانگ تشویق می نمود و آنان بودند كه با تأسی به پدر ، چه شیوا فریاد كودكانه شان به ذكر تكبیر بلند بود: 🌷🌷 گلواژه  تكبیر به لب ها حك بود از وسعت گامها زمین در شك بود ای كاش در آن صبح ظفر می دیدی خورشید به مشت عاشقان كوچك بود 📝راوی: ابو محمد الطیب @shahiddaghayeghi
💬 خاطرات ♨️ ✊ شبی در تهران همراه با آقا اسماعیل به منزلشان رفتم. آن شب ، شب بیست و دوم بهمن 1364 بود. هنگامیكه تلویزیون مردم را جهت مراسم تكبیر فرا خواند ، سر موعد مقرر صدای چه زیبا بر بام های شهر طنین افكنده شد. سردار با شور و اشتیاق از جا برخاست و از طریق پنجره  آپارتمان فریاد تكبیر سر داد. وی دو فرزندش – ابراهیم و زهرا- را به گفتن گلبانگ الله اكبر تشویق می نمود و آنان بودند كه با تأسی به پدر ، چه شیوا فریاد كودكانه شان به ذكر تكبیر بلند بود: 🌷🌷 گل واژه  تكبیر به لب ها حك بود از وسعت گامها زمین در شك بود ای كاش در آن صبح ظفر می دیدی خورشید به مشت عاشقان كوچك بود 📝راوی: ابو محمد الطیب @shahiddaghayeghi
💬 خاطرات ♨️ ✊ شبی در تهران همراه با آقا اسماعیل به منزلشان رفتم. آن شب ، شب بیست و دوم بهمن 1364 بود. هنگامیكه تلویزیون مردم را جهت مراسم تكبیر فرا خواند ، سر موعد مقرر صدای چه زیبا بر بام های شهر طنین افكنده شد. سردار با شور و اشتیاق از جا برخاست و از طریق پنجره  آپارتمان فریاد تكبیر سر داد. وی دو فرزندش – ابراهیم و زهرا- را به گفتن گلبانگ الله اكبر تشویق می نمود و آنان بودند كه با تأسی به پدر ، چه شیوا فریاد كودكانه شان به ذكر تكبیر بلند بود: 🌷🌷 گل واژه  تكبیر به لب ها حك بود از وسعت گامها زمین در شك بود ای كاش در آن صبح ظفر می دیدی خورشید به مشت عاشقان كوچك بود 📝راوی: ابو محمد الطیب @shahiddaghayeghi