🦋#پروانهای در دام عنکبوت
نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت121 🎬
استاد خیره نگاهم میکرد، یکدفعه با صدای بلند زد زیر خنده، حالا نخند کی بخند، انگار شیرینترین جوک دنیا را براش تعریف کرده باشند، همینطور که خندهاش کمتر میشد اشاره کرد به یخچال گوشهی، اتاق و گفت: پاشو به انتخاب خودت دو تا نوشیدنی بیار ...
رفتارش خیلی گرمتر شده بود و از حالت بهت زدگی در اومده بود، دو تا لیوان از، روی یخچال برداشتم و دو تا آب پرتقال هم گذاشتم روی میز.
همینطور که آب پرتقال میریختم گفت: همون روز اول که دیدمت، احساس کردم تو ساخته شدی برای اسرائیل و الان میبینم که احساسم درست میگفته، حالا فرمولت را بده ببینم ...
یک دسته کاغذ که همه را از کتابچه اهدایی ابوصالح کپی کرده بودم گذاشتم جلوش ...
چشمش که به برگهها افتاد، غرق مطالعه شد، انگار من کنارش نبودم.
بعد از یک ربع با خودکارش روی میز ضرب گرفت و گفت: احسنت، نه آفرین ...
تا اینجا که خوندم همه چی علمی و منطقی هست ...
هانیه الکمال ...
تو نخبهای اما باید خیلی چیزها یاد بگیری.
تا حالا تو عمرت واکسیناسیون شدی؟؟مثلا واکسن کزاز؟؟
من: نه فکر نمیکنم
اسحاق انور: خوب این خوبه، آخه همون فکری که الان به مغز تو خطور کرده، سالها پیش به مغز یهودیان متفکر و نخبه رسیده و دست به کار شدند و انواع واکسیناسیون را در قالب حرف بهداشت جهانی به خورد کشورهای دیگه از جهان سوم گرفته تا حتی همین امریکای خودمون دادند، این واکسینه شدن در حالی هست که بر فرض اگر یکی از این بیماریها را کسی بگیرد احتمال از بین رفتنش یک درصد است اما در واکسیناسیون احتمال مرگ افرادی که حساسیت دارند ده برابر میشه، یعنی مرگ ده درصد ...
قسمت اعظم کسانی هم که نمیمیرند در آینده و بزرگسالیشان مشکلات عمدهای مثل عقیم شدن دائمشان است و کمترین ضررش اینه که بهرهی هوشی هر فردی که واکسینه میشود از فردی که نمیشه در شرایط مساوی، بسیار پایین تر است، یعنی هر واکسن مقداری از سلولهای مغز طرف را میکشد ...
دقیقا طرح ارسالی تو منتها خیلی لطیفانهتر و آرامتر و در طی سالها خودش را نشان میدهد ...
غرق صحبتهای اسحاق انور شده بودم و با خودم فکر میکردم عجب آدمهای پستی هستند که با حرف انور به خودم اومدم.
اسحاق انور نگاهی به ساعتش کرد و با لبخندی که با صورت اخموش بیگانه بود بلند شد و گفت: خوب خانم الکمال، یک ربع از کلاس بعدی من هم صرف شما شد که باید بعدها جبران کنی، حالا شمارهات را بذار روی میز، سرفرصت که طرحت را بررسی کردم، بهت اطلاع میدم، البته دوست ندارم داخل دانشگاه به کس دیگهای بگی ...
این طرحت فعلا بین من و شما میمونه.
همینطور که سرم را به علامت بله تکان میدادم، شمارم را نوشتم و گذاشتم روی میز ...
بازم گیج و منگ بودم.
منظور اسحاق انور از جبران کردن چی چی بود؟؟
باید به علی بگم ...
سرشار از احساسات بد بودم که از اتاق انور اومدم بیرون ...
#ادامه_دارد ...
🆔👉 @shahidehkolahchi
🦋#پروانهای در دام عنکبوت
نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت122 🎬
خیلی دوست داشتم خودم ا زودتر به خانه برسانم و به علی اطلاع بدهم، دوباره قامت زیبای علی جلوی در ورودی که با تکان دادن دست و سرو تمام اعضا و جوارحش، خودش را میکشت تا توجهام را جلب کند، یه کم شیطان شدم، سرم را انداختم پایین,انگار ندیدمش و خیلی راحت از کنارش رد شدم.
صدای علی بود پشت سرم: عه بانووو، نازبانو، دکتر...خدایا شکرت بانوی نازنینم کور و کر شد رفت پی کارش خخخخ و محکم دست مردانهاش دستم را گرفت ...
من: عه تویی؟!
فکر کردم روحت هست خخخخ
علی: عجب ...
حالا دیگه همسر گرامت هم نمیشناسی، بگو چه به خوردت دادند که تمام زندگیات، دارو ندارت، پناه گاه امنت و غلامت را نشناختی؟😉
من: شناختمت، تازه من از، فرسنگها بوت را حس میکنم آقااا، خواستم سر به سرت بذارم، علی ...
نمدونی چی چی شد ...
علی: حدس میزنم، حالا بزار برسیم خونه، توهم نمدونی چی چی شده....
بازم علی برد، دوباره حس کنجکاویم به غلیان افتاد، یعنی چی شده؟
علی: صبرکن دخترک فضول، اینبار دیگه چیزی نیست که بخوای دزدکی بری سروقت کیفم ...
اشاره کرد به سرش و ادامه داد: اینجاست ...
نهار و نماز و ...
تمام شد یک چایی عراقی ریختم و نشستم روی مبل و گفتم: علی من بگم یا تو میگی؟؟
علی زد زیرخنده وگفت: بیچاره این یهودیا که انتر دست من و تو شدن.
در حالی که خیره شده بودم تو چشاش گفتم: نه بیچاره یک دنیا که بازیچه دست این خناثان شدند و شروع کردم به تعریف هرچه که دیده و شنیده بودم ...
علی: نه عالیه ...
آفرین ...
امیدوارم طی همین روزها خبرهای بهتری بشه، یعنی تو یک نفوذی با لفطرهای ...
زاده شدی که سر از کار شیاطین در آوری م..
من: حالا توبگو چی شده، بگو که دارم از کنجکاوی میترکم.
علی: به چشم ای همسر فضولک خودم ...
و شروع به گفتن کرد.
#ادامه_دارد ...
🆔👉 @shahidehkolahchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 بــِســْم اللــّهِ الـرَّحـْمـَن الـرَّحـيم🍃🌸
به نام خدایی🌸🍃
که رحمتش بیاندازه 🌸🍃
و مهربانیاش همیشگیست.
با نام او دفتر امروز را میگشاییم🌸🍃
🆔👉 @shahidehkolahchi
#سلام_امام_زمانم
چه زیباست آغاز یک صبح شیرین
به نام سلام علی آل یاسین
آقا جان، تا یخ نزده ریشهی ایمان برگرد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💐
#صبحتون_امام_زمانی💐
🆔👉 @shahidehkolahchi
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹امروز؛صفحه هشتادوسه قرآن کریم
📖 ســـوره مــبـــارکه النســاء
✏️توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماًقرآن بخوانید حتّی روزی نیم
صفحه،روزی یک صفحه بخوانید،امّا ترک
نشود.دردنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا
بشود که یک روز بر اوبگذرد و آیاتی ازقرآن
را تلاوت نکند.
#صفحه۸۳
#قرآن_کریم
#نذر_ظهور_امام_زمان_عج
🆔👉 @shahidehkolahchi
※بِـــسمِ اللّهِ الرَّحْــمٰنِ الرَّحیـــمْ※
🔰 ذکر روز دوشنبه
« یا قاضی الحاجات»🍃
ای برآورنده حاجات..
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضَ وَ لاَ یَۆُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ💚
🆔👉 @shahidehkolahchi
10.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رهبر انقلاب: بدانید خدا با ماست. هرکس باور ندارد نگاه کند به این ۴۰ سال که تمام قدرتهای دنیا با همه وجود به انقلاب ضربه زدند، اما ما امروز قویتر شدهایم
خیلی این انقلاب چیز عجیبی است و حالا حالاها برای اربابان دنیا دردسرها خواهد داشت.
🆔👉 @shahidehkolahchi
🔺چند درصد مردم ایران مستأجرند؟
🔹طبق آمار ارائه شده توسط بانک مرکزی، در سال ۱۴۰۲:
۶۴.۲٪ مالکنشین
۲۶.۱٪ اجارهنشین
۹.۷٪ رایگان یا سازمانی
🔹روند اجارهنشینی در حال افزایش است، اما مالکیت همچنان سهم بیشتری دارد.
🔹اجارهنشینان بیشتر از دهکهای پایینتر هستند!
🔹بر اساس گزارش مرکز آمار ایران، حدود ۱۴.۱ درصد از خانوارهای دهک هزینهای اول، ۱۹.۷ درصد از خانوارهای دهک هزینهای دوم و ۲۰ درصد از خانوارهای دهک هزینهای سوم اجارهنشین هستند. این در حالی است که تنها ۱۱.۷ درصد از دهک هزینهای دهم اجارهنشین هستند. در واقع در دهکهای بالاتر میزان اجارهنشینی بسیار کاهشی بوده است.
🍃🌹🔹ــــــــــــــــــــــــ
🆔👉 @shahidehkolahchi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️سبکتر زندگی کن…
🆔👉 @shahidehkolahchi
💞✨💞✨💞
قلب که سن و سال نمیشناسد
شکستنی است، هر جا و هر وقت که آزار ببیند میشکند
کسی را با تحقیر داشتههایش ویران نکنید، شاید آنچه دارد
تمام دلخوشی زندگی اش باشد
هر چند که در نظر تو کم و ناچیز و بی ارزش باشد
و یادت باشد...
ملاک ارزش گذاری انسانها
نه شغلشان است، نه مدرک تحصیلیشان و نه ثروت و زیبایی شان
بلکه قلب پاک و اخلاق والایشان است که به آنها ارزش میدهد.
🆔👉 @shahidehkolahchi
💫حکایت دو دوست💫
دو دوست در بیابانی راه میرفتند.
در میان راه، بر سر موضوعی با یکدیگر مشاجره کردند و یکی از دوستان سیلی به صورت دیگری زد.
دوستی که سیلی خورده بود، بدون اینکه چیزی بگوید، روی ریگهای بیابان نوشت:
امروز بهترین دوستم به من سیلی زد.
آنها به راه خود ادامه دادند تا به یک آبگیر رسیدند.
تصمیم گرفتند مدتی در آب شنا کنند.
ناگهان همان دوستی که سیلی خورده بود، در آب لغزید و در حال غرق شدن بود.
دوستش او را نجات داد.
پس از اینکه از آب بیرون آمد، روی یک سنگ بزرگ نوشت:
امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد.
دوستش با تعجب پرسید:
چرا وقتی تو را آزردم، روی ریگ نوشتی، اما وقتی نجاتت دادم، روی سنگ نوشتی؟
او لبخندی زد و گفت:
وقتی کسی ما را میرنجاند، باید آن را روی ریگ بنویسیم تا بادهای بخشش آن را پاک کنند.
اما وقتی کسی کار خوبی برای ما انجام میدهد، باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچگاه فراموش نشود.
پند:
این حکایت به ما میآموزد که کینهها را فراموش کنیم و خوبیها را برای همیشه به یاد داشته باشیم.
🆔👉 @shahidehkolahchi