با زبان عربی و لهجههای عراقی و سوری آشنا بود و به همین خاطر، با رزمندگان نهضت جهانی اسلام آشنایی نزدیک و ارتباط تنگاتنگ داشت. به مقاومت اسلامی لبنان و رزمندگان حزبالله و همینطور به شیعیان مستضعف و مجاهد عراقی تعلق خاطر داشت و آنها را میستود.
#شهید #مدافع_حرم #محمود_رضا_بیضایی
🆔️ @shahidemeli
او با علاقه و پشتکار خاصی ورزش را ادامه میداد. علیعباس دقیقا کارهایش بر روی برنامه و نظم بود. آموزههای دینی را به صورت عملی اجرا میکرد و از همهی اوقات عمرش استفادهی لازم را میبرد. به این شکل نبود که عمرش را به بطالت بگذراند. در همان دوران جوانی و نوجوانی خودسازی را شروع کرده بود و مبانی دین را عملا اجرا میکرد.
#شهید #علی_عباس_حسین_پور
🆔️ @shahidemeli
#استوری | خیلی خوشبرخورد بود. کلام گیرا داشت. هیچکس از همنشینی با او خسته نمیشد. اهل شوخی و مزاح بود اما اجازه نمیداد به غیبت و ... دچار شویم. همین صفات خوب باعث شد که دوستان زیادی داشته باشد. در این دوستان هم تاثیر زیادی داشت. خیلی از افراد را میشناسم که رفاقت با علی آقا زندگیشان را متحول کرد. حتی کسانی که ذرهای امید به هدایت آنها نداشتم.
#معلم #شهید #علی_محمد_صباغ_زاده
🆔️ @shahidemeli
کلام همیشگیاش بود که: هر نیرویی که وارد سپاه میشود و قصد خدمت دارد، اول باید خودش را بسازد. هر نیرویی که خودسازی نکرده باشد، نمیتواند به اسلام خدمت کند.
#شهید #محمود_شهبازی
🆔️ @shahidemeli
من مردهای زیادی را دیده بودم. شوهرهای دوستانم را، دیگران را که در راحتی و رفاه هم بودند، اما همیسه سر زن و بچهشان منت میگذاشتند. ابراهیم با آن همه مرارتی که میکشید باید از من طلبکار میبود، که من دارم برای تو و بقیه این سختیها را تحمل میکنم، ولی همیشه با شرمندگی میآمد خانه. به خودش سختی میداد تا نبیند من یا پسرهاش سختی میبینیم.
#شهید #محمد_ابراهیم_همت
🆔️ @shahidemeli
#استوری | گفتم: چه خبر از خط. اوضاع خوبه؟ یک مدت میدیدم میآید و میرود. بچهها خیلی تحویلش میگرفتند. نمیدانم چرا نپرسیدم این کی هست اصلا. همینطوری خوشم آمده بود ازش. گفتم برویم یک گپی بزنیم. با هم رفتیم توی سنگر فرماندهی. رفت چای آورد، چهارزانو نشست کنار من. دستم را گرفت توی دستش، از اصفهان و خانهشان و چاییهای مادرش حرف زد. اصلا به نظرم نمیآمد فرمانده لشکر باشد.
#شهید #حسین_خرازی
🆔️ @shahidemeli
توی بحث، نه که فکر کنی حرفش را نمیزد، میزد، ولی توی حرف کسی نمیپرید؛ هیچوقت. من که ندیدم.
#شهید #مهدی_زین_الدین
🆔️ @shahidemeli
وقتی خبرنگاران خارجی مشغول سوال و جواب از اکبر بودند، یک باره از جا بلند شد و به راه افتاد! شیرودی به صدای اذان اشاره کرد و گفت: نماز. بعد به سمت مسجد پایگاه رفت. او همیشه نماز خود را اول وقت و جماعت میخواند. و این درسی بود فراموشنشدنی برای همه.
#شهید #علی_اکبر_شیرودی
🆔️ @shahidemeli
#استوری | مهمترین کار فرهنگی هادی برگزاری نمایشگاه دستاوردهای حشدالشعبی در ایام اربعین بود. هادی اصرار داشت کارهای فرهنگی رزمندگان عراقی به اطلاع مردم و شیعیان رسانده شود. لذا راهپیمایی اربعین را بهترین زمان و مکان برای این کار تشخیص داد. واقعا هم تفکر فرهنگی او جالب بود. هادی یک چادر در نیمه راه نجف به کربلا راه اندازی کرد و نمایشگاه تصاویر نبرد با داعش را با چینش مناسب در مقابل دید زائران کربلا قرار داد.
#شهید #مدافع_حرم #هادی_ذوالفقاری
🆔️ @shahidemeli
نوع محبتکردنش خاص بود. هر وقت خانهی پدربزرگ و مادربزرگمان میآمد، عمهها را بغل میکرد و میبوسید. مامانبزرگ را نوازش میکرد. بعد هم پایین پای بابابزرگ مینشست و با روغن زیتون پایش را با آرامش ماساژ میداد.
#شهید #مدافع_حرم #مصطفی_صدرزاده
🆔️ @shahidemeli
به صلهی رحم خیلی توجه داشت. منزل فامیلها زیاد میرفت. با اینکه همدان کم میآمد اما هر وقت فرصت میکرد، به فامیلها و بزرگان فامیل سر میزد.
#شهید #مدافع_امنیت #محمد_غفاری
🆔️ @shahidemeli
#استوری | یک بار جلسهای در هویزه برای سازماندهی گردان انصارالحسین (ع) تشکیل شد. از علی آقا هم خواسته شد تا برود. من را صدا کرد و گفت: میخوام برم هویزه. ماشین داری؟ گفتم: بله سرباز هم هست، من میشینم پشت فرمون و سرباز رو میفرستم قسمت بار. شما هم بنشینید جلو. علی آقا نگاهی به من کرد و گفت: چرا این کار رو میکنی؟ چرا نمیذاری سرباز کنار من، جلو بشینه؟ گفتم: میخوام شما راحت باشین. گفت: نه، هیچ وقت این کار رو نکن. سرباز با من فرقی نداره. همهی ما آمدیم اینجا به تکلیفمان عمل کنیم و با دشمن بجنگیم. اگر سرباز کنار من بشینه خیلی بهتره.
#شهید #علی_هاشمی
🆔️ @shahidemeli