eitaa logo
✔ عکس نوشت شهدا | سامانه ملی شهدا
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
299 ویدیو
2 فایل
©️ عکس نوشت شهدا | استوری شهدا | برای شهدا | جهت عضویت در کانال روی گزینه پیوستن کلیک کنید. پشتیبانی کانال: @birangi
مشاهده در ایتا
دانلود
حال با یاد خدا به جبهه می روم، نه برای انتقام، بلکه برای احیا راه دینم و برای تداوم بخشیدن به انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی است و هر تیری که به قلب دشمن رها سازم، بخاطر خداست، نه از روی خشم و این راه را من با آگاهی برگزیدم. من این راه را انتخاب کرده ام. منتظر من نباشید؛ چون نرفته ام که زنده برگردم، رفته ام با کفر مبارزه کنم و بکشم و یا در راه خدا کشته شوم. 🆔 @shahidemeli
| شهادت تنها سعادتی است که نصیب همه کسی نمی شود. 🆔 @shahidemeli
🌱 مادر شهید: من در تربیت بچه‌هایم خیلی سعی و تلاش می‌کردم، یادم هست همیشه با وضو به همه‌ی فرزندانم شیر می‌دادم. خانه‌ی ما و پدربزرگ سید داوود همیشه مجالس روضه برگزار می‌شد و این بچه‌ها در آغوش ما هنگام گریه بر امام حسین (ع) پرورش یافته و تربیت آن‌ها از فرهنگ امام حسین (ع) گرفته شده است. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
🌷 حاجی بهم خوراک معنوی می‌داد. بدون او انگار گم‌کرده‌ای داشتم. همه‌ی بچه‌هایی که توی خط بودند، همین حس را نسبت به حاجی داشتند. حاجی، مهربان و بخشنده بود. با این‌که ابهت داشت، نورچشمی برای خودش سوا نمی‌کرد. با همه یک‌رنگ و یک‌جور بود. هیچ‌وقت نگفت فلانی، تو که آمده‌ای جبهه، چرا زنجیر طلا انداخته‌ای؛ چرا چاقوی ضامن‌دار توی جیبت هست؛ و چرا دستمال یزدی داری. می‌گفت: خاک جبهه، مقدسه و حرمت می‌آره. خلاف‌ترین آدم، پاش به این‌جا برسه، زیر و رو می‌شه. این‌جا فقط خودت هستی و خدا. هیچ واسطه‌ای بین تو و خدا نیست. اون لباس خاکی، چارچوب برات درست می‌کنه. نمی‌ذاره هر جور دلت خواست باشی... به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
خدایا می دانم که بنده ی خوبی برای تو نبودم، ولی بخودت قسم دلم تو را می خواست،‌ می خواستم که با تو انس و الفت گیرم و لذت ببرم می خواستم با تو دوست و رفیق گردم می خواستم فقط در آغوش تو باشم و تو را ببوسم می خواستم فقط و فقط تو بر من ترحم کنی و دست نوازش بر سرم بکشی،‌ می خواستم همیشه بیاد تو باشم،‌ ترا ناظر بدانم، ای خدا تو خود می دانی که فقط بر تو اتکا کنم. 🆔 @shahidemeli
| پدر جان دنیا مانند کلاس درس است و ما هم نقش شاگردان کلاس را ایفا می کنیم و چه بهتر است که در این کلاس انسان شاگرد اول و رتبه شهادت که بهترین رتبه زندگی و آخرت است بدست آورد. 🆔 @shahidemeli
می‌گویند دو چیز است که آدمی تا آن‌ها را دارد قدر نمی‌داند، یکی امنیت و دیگری سلامتی. الآن شرایط جوری است که باید برویم تا این دو چیز را برای مردم کشورم به ارمغان آورم. هدف تکفیر کشور ماست و الآن جبهه‌ی ما کاملاً مشخص است پس کسی به من خرده نگیرد که کجا می‌روی و برای چه رفتی. 🆔 @shahidemeli
| ما نسل جوان ادامه‌دهنده راه حسین هستیم و خون حسین و اهل‌بیت در رگ‌های ما جریان دارد پس می‌رویم، می‌رویم تا دشمن نتواند نگاه چپ به ناموس ما، به کشور ما و به انقلاب ما و به اسلام بکند. 🆔 @shahidemeli
🌷 چند تا سرباز از قرارگاه ارتش مهمات آورده‌اند. دو ساعت گذشته و هنوز یک‌سوم تریلی هم خالی نشده، عرق از سر و صورتشان می‌ریزد. یک بسیجی لاغر و کم‌سن‌وسال می‌آید طرفشان. خسته نباشیدی می‌گوید و مشغول می‌شود. ظهر است که کار تمام می‌شود. سربازها پی فرمانده می‌گردند تا رسید را امضا کند. همان بنده‌ی خدا عرق دستش را با شلوار پاک می‌کند، رسید را می‌گیرد و امضا می‌کند. 🆔 @shahidemeli
🌷 پرسیدم: سنگر دکتر رهنمون کجاست؟ با دست نشانم دادند. رفتم تو. خیلی درب و داغان بود. پلیت‌ها لق می‌خوردند و گرد و خاک از درزها می‌آمد تو. اصلا بهش نمی‌آمد سنگر رئیس بیمارستان باشد. گفتم: دکتر! ناسلامتی رئیس بیمارستانی گفتن. این چه وضعیه. سنگر تو که از همه داغون‌تره. پس این بچه‌های مهندسی چه کار می‌کنن؟ گفت: اون بنده‌ی خداها گفته‌اند اول این‌جا رو درست کنیم، خودم گفتم اول بقیه‌ی جاها رو درست کنند، بعد اینجا رو. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli
🌷 اکبر در فصل تابستان در باغ‌های نزدیک روستا به کشت‌ و کار مشغول می‌شد و عمدتا صیفی‌جات و ذرت می‌کاشت. زمان برداشت ذرت که می‌شد، هر روز ۵۰_۶۰ عدد بلال را می‌چید و در روستای محل و شهرستان اهر به فروش می‌رساند. چون در آن زمان وسایل حمل‌ و‌ نقل به شکل امروزی نبود، اکثرا کار حمل و نقل به صورت پیاده انجام می‌شد که این کار به تنهایی بسیار دشوار بود. او که یک نوجوان بود، در آن روزهای گرم تابستان با وجود بار سنگین حدود پنج کیلومتر تا شهر را پیاده طی می‌کرد. یکی از اهالی روستا از اکبر پرسیده بود: تو با پای پیاده چگونه این همه کار را هر روز تکرار می‌کنی؟ اکبر با متانت جواب داده بود: اولا کار کردن ثواب و اجر دارد، ثانیا این کار کسب روزی حلال است و کار برای کسب روزی حلال بهترین عبادت‌هاست و من به آن افتخار می‌کنم. شغل من به ظاهر سخت و طاقت‌فرساست اما از این کار لذت می‌برم. لذت‌بخش‌تر از آن، خوشحالی پدر و مادرم است که می‌توانم کمک خرج آن‌ها باشم و از این طریق زحمات ایشان مخصوصا مادر مهربانم را جبران کرده باشم. به نقل از برادر شهید، کتاب 🆔 @shahidemeli
🌷 آن‌قدر متواضع و با خلق نیکو برخورد کرد که در اولین باری که او را دیدم شیفته‌ی اخلاقش شدم. نگاه معنوی او رابط آشنایی ما شد. ایشان واقعا در عمل مربی اخلاق بود. هر وقت که با او روبه‌رو می‌شدیم، در سلام کردن سبقت می‌گرفت. بعد از گفتن سلام، دو دستش را دراز می‌کرد و همیشه با دو دست، دست می‌داد و حال و احوال می‌کرد. در این زمینه همیشه ما را شرمنده می‌کرد و در سلام مقدم می‌شد. موقع خداحافظی هم به همین صورت بود. نهایت ادب را رعایت می‌کرد. به نقل از کتاب 🆔 @shahidemeli