🌷 #شهید #علی_صیاد_شیرازی
زمان جنگ وقتی فرماندهی نیروی زمینی بود چند ماه خانه نیامده بود. یک روز دیدم در میزنند. رفتم پشت در. گفتند: منزل جناب سرهنگ شیرازی همینجاست؟
دلم ریخت.گفتم حتما برایش اتفاقی افتاده. گفتند: جناب سرهنگ براتون پیغام فرستاده. و بعد یک پاکتی را به من دادند. آمدم داخل حیاط و پاکت را باز کردم. هنوز فکر میکردم خبر شهادتش را برایم آوردهاند. باز کردم دیدم یک نامه داخلش گذاشته با یک انگشتر عقیق. نوشته بود: برای تشکر از زحمتهای تو. همیشه دعایت میکنم. از خوشحالی اشک توی چشمهایم جمع شد.
به نقل از همسر شهید، کتاب #خدا_میخواست_زنده_بمانی
🆔 @shahidemeli