نگاه میکرد به چشمهات و تو میشنیدی که حالا دیگر ما دوستیم، برادریم، با هم کار میکنیم. با چشمهایش صیغهی برادری میخواند.
#شهید #دکتر #مصطفی_چمران
🆔️ @shahidemeli
فاصلهی ساختمان سپاه تا مرکز مخابرات چند کیلومتری میشد. هر وقت میخواست زنگ بزند به خانه، میرفت مخابرات.
#شهید #عبدالله_میثمی
🆔️ @shahidemeli
#استوری | یکی از پیمانکارهای سازمان را توی یکی از کشورهای اروپایی گرفتند. نتوانستیم برایش کاری کنیم. تا به خودمان بجنبیم، فرستادندش آمریکا. مصطفی یک بار هم پیمانکار را ندیده بود، اما خیلی پیگیری کرد تا از سازمان، هزینهی وکیل و دادگاهش را بگیرد. کمی بعد فهمیدم هر ماه یک میلیون تومان از جیب خودش به خانوادهی او کمک میکند. بهش گفتم: مصطفی، یک میلیون تومن خیلیه. مثلا برجی سیصد، چهارصد تومن بده، خب توی این وضعیت از بالاشهر برن پایینشهر بشینن. گفت: خونوادهی این بندهی خدا یه شأنی داشتن، تا وقتی برگرده، شأنشون باید حفظ بشه. طرف به خاطر این مملکت و مردم رفته خودش رو به خطر انداخته. آدمها مهم بودند برایش.
#شهید #هسته_ای #مصطفی_احمدی_روشن
🆔️ @shahidemeli
کارشناسان موشکی لیبی به دستور قذافی چند قطعه حساس از موشکها را از کار انداخته بودند و خودشان هم رفته بودند سفارتشان. حسن به کمک نیروهایش هفده روزه سایت موشکی را آماده عملیات کردند. گروه لیبیایی باور نمیکردند. میگفتند: امکان ندارد شما موشکها را تعمیر کرده باشید حتما از یک کشور دیگری کمکتان کردهاند.
#شهید #حسن_طهرانی_مقدم
🆔️ @shahidemeli
برگشتنی موتورش خراب شد. بیابان و گرما کلافهاش کرده بود. باید زودتر فرمهای شناساییش را مینوشت. حسن گزارش را که می خواند، زیرچشمی نگاهش کرد. برگهها را پس داد و گفت: معلومه خسته بودی. دوباره بنویس، ولی ایندفعه با حوصله، با دقت.
#شهید #حسن_باقری
🆔️ @shahidemeli
#استوری | سال شصت و دو بود؛ پاسگاه زید. کادر لشکر را جمع کرد تا برایشان صحبت کند. حرف کشید به مقایسهی بسیجیها و ارتشیهای خودمان با نظامیهای بقیهی کشورها. مهدی گفت: درسته که بچههای ما در وفاداری و اطاعت امر با نظامیهای بقیهی جاها قابل مقایسه نیستند، ولی ما باید خودمون رو با شیعیان اباعبدالله (ع) مقایسه کنیم. اونهایی که وقت نماز، دور حضرت رو میگرفتند تا نیزهی دشمن به سینهی خودشون بخوره و حضرت آسیب نبینه.
#شهید #مهدی_زین_الدین
🆔️ @shahidemeli
#استوری | ( من یقین دارم اینکه خدا به احمد آقا اینقدر لطف کرد به خاطر تحمل سختی و صبری بود که در راه تربیت بچههای مسجد از خود نشان داد. ) این جمله را یکی از بزرگان محل میگفت. مدارا با بچهها در سنین نوجوانی، همراهی با آنها و عدم تنبیه، از اصول اولیهی تربیت است. احمد آقا که از شانزده سالگی قدم به وادی تربیت نهاد. او بدون استاد، تمام این اصول را به خوبی رعایت میکرد.
#شهید #احمد_علی_نیری
🆔️ @shahidemeli
مهر شصت بردندمان حج؛ پزشک کاروان بودیم. اگر کسی نمیدانست، فکر میکرد لابد مسئول عقیدتی هستیم. محمد زبان بلد بود، هر جا خارجی گیر میآورد، باهاش صحبت میکرد؛ دربارهی وضع کشورشان و اینکه باید به خودشان بیایند و از این حرفها. انگار بخواهد توی عالم، انقلاب راه بیندازد.
#شهید #محمد_علی_رهنمون
🆔️ @shahidemeli
#استوری | دانشگاه که قبول شدم، خانواده به من یک گوشی هدیه دادند. اما گوشی کیفیت نداشت و زود خراب شد. خیلی ناراحت بودم. محمد رضا متوجه شد. از قبل در جایی کار کرده بود و دستمزدش را که دویست هزار تومان میشد، کم کم پسانداز کرده بود. آن پساندازش را برداشت و همراه با پدر رفتند و برایم گوشی جدید دیگری خریدند. خیلی خوشحال شده بودم. چند ماه که گذشت جریان آن را فهمیدم.
#شهید #مدافع_حرم #محمد_رضا_دهقان_امیری
🆔️ @shahidemeli
بچهها از این همه جابهجایی خسته بودند. من هم از دستِ بالاییها خیلی عصبانی بودم. به حسن گفتم دیگه از جامون تکون نمیخوریم، هرچی میشه، بشه. بالاتر از سیاهی که رنگی نیست. حسن خیلی شمرده گفت: بالاتر از سیاهی سرخی خون شهیده که رو زمین میریزه. گفتم: خسته شدیم. قوهی محرکه میخوایم. دوباره گفت: قوهی محرکه، خون شهیده.
#شهید #حسن_باقری
🆔️ @shahidemeli
✔ عکس نوشت شهدا | سامانه ملی شهدا
پخش مستند #آنسوی_آشوب (شهدای امنیت ۱۴۰۱) سه شنبه ها و چهارشنبه ها هرهفته ساعت ۱۶:۰۰ از شبکه سه سیما
به اطلاع می رسانیم؛ مستند آنسوی آشوب امروز ساعت ۱۶:۰۰ پخش می شود.
این قسمت تقدیم می شود به شهید مدافع امنیت علی نظری