eitaa logo
شهدا زنده اند
271 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
163 ویدیو
15 فایل
اݪسݪآم عݪے ساڪݩ قلݕمْ❥ اینجآ همہ چے دلیہ ღ واسھ همیݩ ازتھ دݪ بھ همگے خۅش آمَدْ میگم🌸͜͡❥• فرماندھ https://eitaa.com/Sahhideh84 اכميݩ تَبادُݪ https://eitaa.com/Sahhideh84 شُࢪۅطْ @shorot3 التماس د؏ــا ازتہ دل مومن خدا😉
مشاهده در ایتا
دانلود
. ❌هشدار❌ مشترک گرامی!!!! مهلت استفاده از یک ماه سرویس هدیه رحمت خاص مهمانی درون شبکه خداوندی؛ یکشنبه۴خردادبه پایان می رسد واز آن پس عبادات بانرخ عادی محاسبه خواهد شد؛ شیطان ازغل وزنجیرآزادمی شود، ثواب خواندن یک آیه برابرهمان آیه،نه یک ختم قرآن است، خواب یعنی خواب،نه عبادت، ونفس کشیدن یعنی نفس،ونه تسبیح...:) مشترک محترم!فقط چند روز دیگر فرصت دارید!!!🦋--
حضرت امیر(ع): به کسی که به تو علاقه ای ندارد دل نبند...!🥀 [نهج البلاغة، نامه ۳۱] eitaa.com/yadegaranir
🔸حضرت علي عليه السلام در بستر مرگ : *ديروز رهبرتان بودم، امروز مايه عبرت شما و فردا از شما جدا خواهم شد. همسايه اي بودم كه بدنم روزها و شب هاي پي در پي همسايه شما بود. از من جثه اي بي روح و بي حركت خواهيد يافت. بدني كه بعد از كلام خاموش شده باشد تا سكوت من شما را پند دهد و از خاموشي من و بي حركتي اندامم اندرز بگيريد، چرا كه اينها براي اهل عبرت بهترين موعظه هاست و حتي از كلام رسا و حرف شنيدني نيز مؤثرتر است* المطالب_السلوكيه ، مطلب ٦٧ . آيت اللّه کمیلي خراساني )
❤️ این داستان:برترین جهاد "جهاد با هوس های نفس" تازه وارد دانشگاه نیروی هوایی ✈️شده بود یک روز بهم زنگ زد📞 گفت: میشه بیای تهران کار واجب باهات دارم💢 ازاداره مرخصی گرفتم و رفتم تامن را دید گفت: شما مسئول آسایشگاه مارو میشناسی، بی زحمت برو پیشش راضیش کن من رو از طبقه دوم بیاره طبقه اول 🙄 گفتم عباس! تو مگه چقدر میخوای اینجا بمونی؟ فوق فوقش یه سال، براچی میخوای همچین کاری کنی؟؟🤔 من و منی کرد و گفت: راستش طبقه دوم به آسایشگاه خانوم🧕 ها دید داره نمیخوام خدای نکرده چشمم👀 به اونجا بیفته و " گناه" کنم🚫⁉️ رفتم پیش رئیس و خواسته عباس رو گفتم خندید😂 وگفت: طبقه دوم که طرفدار زیاد داره! ولی باشه بخاطر شما میارمش طبقه اول... به عباس که خبر دادم گل از گلش🌸🌱 شکفت دنیارو 🌎دو دستی میدادند بهش این قدر خوشحال نمیشد...
💚🍀|° _سبزیم که از نسل حسینی هستیم_ _پاکیم که از تبار مهدی هستیم_ _دور است ز ما تن به مذلت دادن_ _ما وارث خونهای شهیدان هستیم._ ----------------------- 🖇️✨میدانستم بابک شهید میشود... 🔅محمد نوری هریس، پدر شهید بابک نوری هریس با بیان اینکه خاطرات کل جبهه خود را نوشته‌ام، اظهار کرد: بابک به واسطه سوالات زیادی که از جبهه از من می‌کرد، دفتر خاطراتم را به او دادم تا مطالعه کند. 🔹وی با بیان اینکه من دو آلبوم پر از عکس از رزمندگان دفاع مقدس دارم که اکثریت شهید شده‌اند، افزود: بابک در همچنین فضا و خانواده‌ای رشد داشته است. 🔸پدر شهید نوری با بیان اینکه هر وقت اخباری از سوریه می آمد مشتاقانه اخبارش را دنبال می کرد، گفت: بابک نزدیک شش ماه بود که در سپاه برای رفتن به سوریه ثبت نام کرده بود و بالاخره مجوز رفتنش را اخذ کرد. 🔹وی با بیان اینکه هشت و نیم شب در حال دیدن اخبار بودم که یک ان دیدم بابک بدو بدو آمد رفت اتاق بالا و کوله پشتی اش را برداشت و رفت، تصریح کرد: با پسرخاله اش هماهنگ کرده بود که با ماشین سر کوچه بایستد تا کوله پشتیش را به او دهد ببرد و بابک به خانه برگردد که برگشت. 🔸نوری با بیان اینکه وقتی بابک به خانه آمد به برادرها، پسرها و دخترم زنگ زدم گفتم که گمان می کنم بابک به سوریه می رود شما بیایید، خاطرنشان کرد: بعد اینکه بابک رفت به همه گفتم بروید و بابک را بدرقه کنید چون دیگر بابک بر نمی گردد و آخرین باریست که او را می بینید. 🔹وی اظهار کرد: به همه این حرف را زدم ولی خودم توان اینکه از صندلی بلند شوم و با بابک خداحافظی کند را نداشتم و نه اینکه بابک طاقت این را داشت با من خداحافظی کند و ما فقط با چشمانمان با هم خداحافظی کردیم. 🔸پدر شهید نوری به عنوان یک پدر وقتی خاطراتش یادم می‌افتد خلا فیزیکی اش حس می شود، افزود: بابک وقتی زخمی شده بود در آمبولانس به همرزمانش گفته بود که به مادرم بگویید فقط یک بار حرف او را گوش نکردم و مرا حلال کند. ♡ _
🖇️همرزم شهید نوری: ✨خیلی از مردم قبول ندارن که شهادت توفیق و لیاقت میخواد ولی من میگم بابک واقعا سعادت شهادت و داشت. ▫️توفیق عجیبی نصیبش شد،بابک فقط پنج روز بود که اومده بود خط،توی بیابون بدون اب و علف به اون بزرگی با اون همه رزمنده ،من خودم قسمت موشکی ام و می‌دونم که خمپاره نقطه زن نیست و برد شلیکش حالت منحنی داره، و به خاطر برد ترکش های مخربش مورد استفاده قرار میگیره ،بابک داخل تویوتا بود و همون لحظه پیاده شد و دقیقا اذان ظهر که تموم شد خمپاره افتاد بین دوتا ماشین ▫️آمبولانس بابک راه رو گم کرده بود و همه چیز دست به دست هم داد تا بابک به عشق اسمونیش برسه....😊❤️ 🤍 _
✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🏴اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين🏴 مثل‌یتیمِ کوفه،خرابه‌نشین شدم، صاحب‌عزایِ‌مجلس‌ِمولا،نیامدی😔 سپاس ازهمراهانی،که دعای فرج میخوانن 🥀
⚘﷽⚘ مثل امروز که علی علیه السلام به وصال مجدد فاطمه اش میرسد خدا ، جان ِ عاشق‌مان را به وصال شما برساند و دیدگان‌مان را به جمالِ نورانی‌تان روشن کند. ما هـــم مانند یتیمان کوفه که از امروز بی پدر شده اند یتیم هستیــم ، یتیـــم ِ نداشتن ِ شمـــا و هیچ داغی سخت تر از یتیمی نیست مولای غریبم ... 🌼 الّلهُــــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــــرَجْ 🌼 📎تعجیل_درامر_فرج_صلوات 📎اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
شهید حسین بواس فرزند:ابوالقاسم تاریخ ومحـل تولد لنگرود گیلان 1360/10/29 تاریخ ومحـل شهادت: 1395/1/21 منطقه خالدیه خانطومان سوریه، آرامگاه شهید: چالوس
شهدا زنده اند
شهید حسین بواس فرزند:ابوالقاسم تاریخ ومحـل تولد لنگرود گیلان 1360/10/29 تاریخ ومحـل شهادت: 1395/1/2
آخرین روزهای دی ماه سال 1360 بود که حسین چشم هایش را به دنیا گشود.اولین فرزند خانواده بود و دردانه پسر، پدر و مادری فرهنگی داشت که برای ادامه کار و فعالیت هایشان مجبور شدند چند سال بعد از تولد حسین از لنگرود به تنکابن کوچ کنند.حسین روزهای نوجوانی و جوانی اش را در یادواره های شهدا، برپایی اردوهای راهیان نور، هیات های عزاداری امام حسین علیه السلام گذراند.او با عشق به امام حسین علیه السلام و اهل بیت قد می کشید و بالنده می شد. هر چه بزرگتر می شد معنویتش بیشتر به چشم می آمد، بارها گفته بود "ای کاش در پیروزی انقلاب حضور داشتم" حسین بعد از گرفتن دیپلم، با اشتیاق وصف ناپذیری وارد خدمت سربازی شد، سربازی که تمام شد حسین که از بیکاری بیزار بود در شهرداری مرکزی تهران در واحد موتوری مشغول به کار شد، چند سال بعد او با وارد شدن به جمع ورزشکاران رزمی، توانمندی خود را در میان دیگر ورزشکاران بخصوص در فن راپل نشان داد.با پپشنهاد دو سه تا از پاسداران جذب تیپ 3 چالوس و بعدها جهت خدمت در لشکر 25 کربلا راهی ساری شد. حسین با ازدواج دینش را کامل کرد و این قدم بزرگی در راه معنویتش بود، زمانی که پدر شد انگار دنیا را به او داده بودند، محمد جواد را هم مثل خودش با روحیه ی انقلابی و ولایی بار آورده بود، توی خانه مدام بازی های جنگی و آموزش تیر اندازی داشتند، ابتدای کارش با وجود اینکه 600 یا 700 هزار تومان حقوق می گرفت خیلی با انگیزه کار می کرد، فیش حقوقی نداشت و بسیج ویژه بود، با این حال به شدت به خمس دادن معتقد بود و می گفت پرداخت خمس در زندگی به مال آدم برکت می دهد. خبرهای سوریه را که می شنید و دوستانش را که می دید تکاپویش بیشتر می شد برای رفتن، دوست و همرزمش می گوید: حسین آچار فرانسه گروهان بود. در این مدت خیلی پیگیری کرد به سوریه برود. این بار که رفت سری سوم بود. در عملیات قبلی که در خان طومان اجرا شد و برادر خانزاده به شهادت رسید، حسین تیربارچی بود. هر چه از شجاعت او بگویم کم است. همیشه منتظر عملیات بود اصلا آرام و قرار نداشت. وقتی هم از عملیات بر می‌گشتیم او باز انرژی داشت. اگر به او کاری می سپردی می رفت و انجام می داد. این مسئله هم از روحیه بالا و انگیزه او و هم فیزیک آماده ای که داشت نشات می گرفت. این را بارها در ماموریت هایی که در کرمانشاه داشتیم دیدیم. حسین سرانجام در حالی که نگران همسر باردارش بود برای بار سوم راهی سوریه شد.رفتنی که هم خود و هم خانواده اش می دانستند بازگشتی در کار نیست.فرمانده سپاه ناحیه می گوید:" هنگامی که خبر شهادت شهید حسین بواس را به خانواده‌اش دادیم نگران حال پدر و مادر این شهید بودیم اما مادرش می‌گفت من و خواهر شهید حسین از شب قبل خواب دیده بودیم و مطمئن بودیم که فرزندمان شهید می شود."انگار همان نماز و روزه ها و دعاهای نیمه شبی او را لایق شهادت کرده بود. نیمه دوم فروردین 95 بود که حسین فدایی حرم حضرت زینب شد، از او محمدجواد هفت ساله و محمد حسینی به یادگار مانده که سه ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد.محمد حسین هرگز چهره ی پدرش را ندیده و محبتش را نچشیده است.اما بدون شک تا ابد به وجود پدری چون او افتخار خواهد کرد.پدری که فدایی حرم بود. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
فرزند شهید حسین بواس همان پسربچہ اے ڪہ درمیان نماز گل را تقدیم بہ سردار دلہا ڪرد...😔یادڪنیم شہدا را با ذڪر صلواٺ ✨اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ✨
رحم ـ زمانی ـ رمضان۲۱