بےݪبخند نمےدیدیش
به دیگران هم مےگفت
از صبح ڪه بیدار میشید
به همه لبخند بزنید
دلشون رو شاد ڪنید
براتون حسنه مےنویسند..
#شهید_عبداللهمیثمی..🌸🍃
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی عجیبه که ماه رمضان ما، امام زمانی نیست! 🥀
رمضان بدون یاد امام زمان(عج)، مثل نماز بیوضوست!...
#رمضان
#الهمعجــݪالولیڪالفـــرج💔
@shahidhojajjy
💠 دعای روز چهارم
ماه مبارک #رمضان
{التماس دعا}
😍🌿♥️🍃
{@shahidhojajjy
ذِکرِاِمروز:
#یااَرْحَمَالرّاحِمینْ✨
{اِےمِهرَبانتَرینِمِهرَبانان}
۱۰۰مَرتَبہ
•
•
امامصادقعلیهالسلام💚|
هرڪس #سـورهقدر رادروقتـــ
سحروافطاربخواند،ثوابڪسۍ
راداردڪهدرراهخدا #شهید شده
ودرخونخودغلطیدهاستـــ
#التماسدعا🤲🏻🌱
.
.
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @shahidhojajjy
#تلنگرانـــہ🙃🌱
••سرِ دوراهیِ گُناه و ثَواب
به حُب شَهادت فِكر ڪُن..
به نِگاه امام زَمانت فكر ڪُن..
بِبين میتونی از گُناه بِگذَری..؟!
از گُناه كه گُذشتی..از جونِت هَم میگذَری••
#رزقڪ_شہادة♥️
══════°✦ ❃ ✦°══════
♡ #ʝѳiɳ ↴
➣ @shahidhojajjy
جز4.mp3
4.21M
♥️🖇
بسماللهرفقا:)
{ختمقرآنڪریم📖}
#جزءچہازقرآنڪریم🌱
باصداےدلنشین:استادمعتزآقایے🎙
زمان:۴۳دقیقہ🕜
[هروزیڪجزءعشق^ـ^🌈]
#التماسدعا🤲🏻
#جزءخوانی
┅═══✼❤️✼═══┅┄
@shahidhojajjy
┅═══✼❤️✼═══┅┄
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️ #پارت_4 براي اولين بار کم آورده بودم. اشک، قطره قطره از چشم هام مي اومد و کن
#رمان_بدون_تو_هرگـز ♥️
#پارت_5
صداش بدجور مي لرزيد! با نگراني تمام گفت: سلام علي آقا، مي خواستيم براي خريد جهيزيه بريم بيرون، امکان داره تشريف بياريد؟
– شرمنده مادرجان، کاش زودتر اطلاع مي داديد... من الان بدجور درگيرم و نمي تونم بيام... هر چند، ماشاءالله خود هانيه خانم خوش سليقه است. فکر مي کنم موارد اصلي رو با نظر خودش بخريد بلاخره خونه حيطه ايشونه... اگر کمک هم خواستيد بگيد، هر کاري که مردونه بود، به روي چشم! فقط لطفا طلبگي باشه، اشرافيش نکنيد.
مادرم با چشمهاي گرد و متعجب بهم نگاه مي کرد! اشاره کردم چي ميگه ؟ از شوک که در اومد، جلوي دهني گوشي رو گرفت و گفت: ميگه با سليقه خودت بخر، هر چي مي خواي!
دوباره خودش رو کنترل کرد. اين بار با شجاعت بيشتري گفت: علي آقا؛ پس اگر اجازه بديد من و هانيه با هم ميريم؛ البته زنگ زدم به چند تا آقا که همراه مون بيان ولي هيچ کدوم وقت نداشتن... تا عروسي هم وقت کمه و...
بعد کلي تشکر، گوشي رو قطع کرد. هنگ کرده بود... چند بار تکانش دادم... مامان
چي شد؟ چي گفت؟
بالاخره به خودش اومد: گفت خودتون بريد، دو تا خانم عاقل و بزرگ که لازم نيست براي هر چيز ساده اي اجازه بگيرن و...
براي اولين بار واقعا ازش خوشم اومد... تمام خريدها رو خودمون تنها رفتيم؛ فقط خریدهاي بزرگ همراهمون بود. برعکس پدرم، نظر مي داد و نظرش رو تحميل نمي کرد؛ حتي اگر از چيزي خوشش نمي اومد اصرار نمي کرد و مي گفت: شما بايد راحت باشي. باورم نمي شد يه روز يه نفر به راحتي من فکر کنه. يه مراسم ساده، يه جهيزيه
ساده، يه شام ساده حدود شصت نفر مهمون... پدرم بعد از خونده شدن خطبه عقد و دادن امضاش رفت و براي عروسي نموند؛ ولي من براي اولين بار خوشحال بودم. علي جوان آرام، شوخ طبع و مهرباني بود، اولين روز زندگي مشترک، بلند شدم غذا درست
کنم... من هميشه از ازدواج کردن مي ترسيدم و فراري بودم، براي همين هر وقت اسم آموزش آشپزي وسط ميومد از زيرش در مي رفتم....
#ادامه_دارد...
⛔️کپیبدونلینڪکانالحـراماست⛔️
ʝoɨn👇
https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7
#دل_نویس…🖇🗒
بهچیزےوابستهِباش؛
ڪهِبَراتبِمونه،
ارزشداشتهِباشهکهِ
"وابستهشبِشی"
نهایندُنیاڪهِبههِیچےبَندنِیست...!"
یهِچیزمِثلنِگاههای#مهدی🌱
➣ツ°•| @shahidhojajjy
نماز مثل نون بربری اول صبحه
داغ داغش میچسبه😍🙈♥️
#التماس_دعا
#اذان_گاهی