قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#من_قاسم_سلیمانی_هستم ♥️✌️ #پارت_۴۶ •شهید محمد حسین یوسف اللهی، همسایه ابدی شهید سلیمانی دو تا از
#من_قاسم_سلیمانی_هستم ♥️✌️
#پارت_۴۷
میدانی چرا؟... اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی شد. در ثانی اکبر نامزد داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، اما صادقی مجرد بود. اکبر در خواب گفت ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفتهاند، ما برمیگردیم... پرسیدم: چطور؟... گفت: شهید شده اند. جنازه هایشان را امشب آب می آورد لب ساحل. من به حرف حسین مطمئن بودم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست. وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده!... بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!...
راوی: شهید قاسم سلیمانی
*قاسم سلیمانی، راوی شهادت یوسف اللهی
شهید "محمد حسین یوسف اللهی"عارفی است که در واحد اطلاعات عملیات لشکر ۴۱ ثارالله، مراتب کمال الی الله را طی کرد و کمتر رزمندهایست که با روزگاری چند با محمد حسین زیسته باشد، اما خاطرهای از سلوک معنوی او نداشته باشد. او مصداق و سالکان و عارفانی است که به فرموده حضرت روح الله(ره)، یک شبه ره صد ساله را طی و چشم همه پیران و کهنسالان طریق عرفان را حسرت زده قطره ای از دریای بی انتهای خود کردند... شهید حاج قاسم سلیمانی درباره ی نحوه شهادت شهید محمد حسین یوسف اللهی گفته است هنگامی که آنها در اتاق عملیات بودند دشمن در عملیات والفجر هشت دست به حمله شیمیایی می زند، او یاران خود را از سنگر خارج کرد و خود بعد ها به عارضه شیمیایی به شهادت رسید... او درادامه و در توصیف این شهید گفت که دوست دارم تا مرا پس از مرگ در کنار او به خاک بسپارید... اما او که بود حاج قاسم دلش می خواست در کنار او به خاک سپرده شود؟... همرزمانش می گویند حسین از عرفای جبهه بود و زیباترین نماز شب را می خواند، ولی کسی او را نمی دید، رفیق خدا بود و پرده های حجاب را کنار زده بود. حاج قاسم در خاطراتش با این شهید بزرگوار می گوید: یک روز با حسین به سمت آبادان می رفتیم. عملیات بزرگی در پیش داشتیم. چند تا از کارهای قبلی با موفقیت لازم انجام نشده بود و از طرفی آخرین عملیات مان هم لغو شده بود. من خیلی ناراحت بودم. به حسین گفتم: چندتا عملیات انجام دادیم، اما هیچ کدام آنطور که باید موفقیت آمیز نبود. این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمی دهد. گفت: برای چی؟... گفتم: چون این عملیات خیلی سخت است و بعید می دانم موفق بشویم.
#ادامهدارد...
⛔️کپی بدون لینڪ کانال حرام میباشد⛔️
👇ʝoɨŋ🌿
https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7
🕊زیارتنامه شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائُه، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَصفِیاءَ اللهِ و َاَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ دِینِ الله، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسولِ الله، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرَالمؤمِنینَ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَآءِ العَالَمین، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدِ ابنِ الحَسَنِ ابنِ عَلیَّ الوَلیَّ الناصِح، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِالله، بِاَبی اَنتُم وَ اُمیِّ طِبتُم، وَ طابَتُ الاَرضِ اَلَّتی فِیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزََا عَظیمََا، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفوزَ مَعَکُم🌹🌱🌹🌱
@shahidhojajjy
#شهید_آوینی:
صحرای #بلا به وسعت همه تاریخ است و کار به یک «یا لیتنی کنت معکم»ختم نمی شود. اگر مرد میدان صداقتی، نیک درخود بنگر که تو را نیز با مرگ انسی این گونه است یا خیر! اگر هست که هیچ، تو نیز از قبله داران دایره ی طوافی و اگرنه ... دیگر به جای آنکه با زبان زیارت عاشورا بخوانی، در خیل #اصحاب_آخرالزمانی حسین(ع) با دل به #زیارت_عاشورا برو.
@shahidhojajjy
#دردودلهای_خواهرانه
#خواهرشهیدبابکنوری
❤نمیدانم روز رفتنت را چطور توصیف کنم.
روز وداع با تو را روزی که برای خداحافظی آمدی و گفتی گریه نکنم میخواهی نقش لبخند من یادت بماند یا روزی که در کنار تابوتت نشستم و برای آخرین بار صورت زیبای تو را دیدم.صف دلتنگی و نبودنت را در کلمات نمیتوان به کار برد.
😔ماییم و یک دله بیقرار خواهرانه ،گفتی قوی باشه بخند تا لبخندم در ذهنت بماند نه گریهام آرزوی شهادت قوی تو بود ایمانت قوی بود.
شهادت را کی یاد گرفته بودی؟؟
کی به دنبال پر پرواز بودی؟
🌸به داشتنت
🌸به بودنهاییت
🌸به لحظه های داشتنت
🌸به زیبایی باطنیات
به همه و همه افتخار میکنم از حضرت زینب(س)برای تمام بیقراری هایمان کمک میگیریم عزیز خواهر😔
@shahidhojajjy
#طنز_جبهه
تعداد مجروحین بالا رفته بود
فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت :
سریع بیسیم بزن عقب و بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد!
شاستی گوشی بیسیم را فشار دادم و بخاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواستهمان سر در نیاورند، پشت بیسیم باید با کد حرف زدم
گفتم: ” حیدر حیدر رشید ”
چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید. بعد صدای کسی آمد:
– رشید بگوشم.
– رشید جان! حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
-هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟😏😏
-شما کی هستی؟ پس رشید کجاست؟
– رشید چهار چرخش رفته هوا. من در خدمتم.
-اخوی مگه برگه کد نداری؟
– برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی میخوای؟
دیدم عجب گرفتاری شدهام، از یکطرف باید با رمز حرف میزدم، از طرف دیگر با یک آدم ناوارد طرف شده بودم
– رشید جان! از همانها که چرخ دارند!
– چه میگویی؟ درست حرف نو
بزن ببینم چی میخواهی ؟
– بابا از همانها که سفیده.
– هه هه! نکنه ترب میخوای.🤣
– بیمزه!😳
_ بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره
– ای بابا! خب زودتر بگو که آمبولانس میخوای!😂
😡😡کارد میزدند خونم در نمیآمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بی سیم گفتم.
@shahidhojajjy
••🌸••
وصیت #شهیدبابڪنوری به #مادرش:🍃
مادرجانم!
بہ قربان پاهایت ڪه به خاطر
دویدن برای به ڪمال رساندن
فرزندانت آسیب دید..
در نبود من اشڪ هایت را سرازیر مڪن..
من با خدای خود عهد بسته ام ڪه
تا مرا نیامرزیده از این دنیا مبرد...
مادرم! برای من دعا ڪن ولی
اشڪ هایت را روان مڪن.ڪه
بہ خدای من قسم راضی بہ
اشڪ های تو نیستم..
#شهـღـیدبابڪنوری🦋
@shahidhojajjy
خوشـاآنانـ که
جانانـ مےشِناسند...
طریقعِشقـ وایمانـ مےشِناسند››
بسےگفتیمـ و ↶
گفتندازشھیدانــ
شھیدانـ راشھیدانـ مےشنــاسنـد..♥
ــــــــــــــ•||🌿🕊||•ــــــــــــــ
#اللهمعجللولیکالفرج ♥️
ــــــــــــــ•||🌿🕊||•ــــــــــــــ
@shahidhojajjy
#خاطرات_شهدا
دیدم حالش گرفته و غمگین است ، گفتم چیه پسرم !؟
گفت ، پدر جان !! ، من باید به جبهه بروم ، دیگر تحمل ندارم که شاهد شهادت دوستانم باشم ، بهترین رفقایم ، مهدی عشیری ، مهدی سرپاش ، مهدی حاجی قاسمی ، محمدرضا دهقانی و .... رفتند .
به او گفتم ، پسر جان ، درست را بخوان و تمام کن ، بعدأ برو !!
با تبسم گفت ،
پدر جان ، مغزم نمی کشد....
#شهیدعبدالحسین_داستان
📕 پلاک 10
@shahidhojajjy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی استاد عالی
🎬موضوع: پاداش سلام بر امام حسین(ع)
@shahidhojajjy
#گـذرے_بر_وصیـتنامہ_شھیـد🕊
عمریست که با شنیدن از شهادت و خاطرات شهدا، آرزوی شهادت در دلم افتاده..
هر چند که میدانم بنده خوبی نیستم و گناهانم زیاد است اما به خدا بسیار امید دارم و چشم به کرم او دارم و با همین امید از خدا طلب شهادت میکنم.
هر چند که میدانم لایق شهادت نیستم ولی خدایا مرگ بیشهادت در نظرم حقیر و کوچک است و بعد از اینکه مدتی در جایی خدمت کردم که زمانی شهدا در آنجا بودن، دوست دارم من هم با شهادت از این دنیا بروم ، ان شاءالله.
پس خدایا شهادت را نصیب و روزیم کن.
@shahidhojajjy
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#من_قاسم_سلیمانی_هستم ♥️✌️ #پارت_۴۷ میدانی چرا؟... اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی شد. د
#من_قاسم_سلیمانی_هستم ♥️✌️
#پارت_۴۸
گفت: اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم. گفتم: در عملیات هایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم آنوقت در این یکی که کلا وضع فرق می کند و از همه سخت تر است، موفق می شویم!... حسین خنده ای کرد و با همان تکیه کلام همیشگی اش گفت: حسین پسر غلامحسین به تو می گویم که ما در این عملیات پیروزیم... می دانستم وه او بی حساب حرف نمی زند. حتما از طریقی چیزی که می گوید ایمان و اطمینان دارد. گفتم: یعنی چه از کجا می گویی؟... گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به ما گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم: کی به تو گفت؟... جواب داد: حضرت زینب (س). دوباره سوال کردم؟ با خنده جواب داد: تو جه کار داری. فقط بدان بی بی گفت که شما در این عملیات پیروز خواهید شد و من به همین دلیل می گویم ک قطعا موفق می شویم. هر چه از او خواستم توضیح بدهد، چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد... نیاز هم نبود توضیح بیشتری بدهد. اطمینان او برایم کافی بود. همان طور که گفتم همیشه به حرفی که می زد، ایمان داشتم. وقتی که عملیات با موفقیت تمام به انجام رسید، یاد حرف آن روز حسین افتادم و به ایمان و قاطعیتی که در کلامش بود و هرگز از این اطمینان به پشیمان نشدم... راوی: شهید حاج قاسم سلیمانی
منبع: کتاب "نخل سوخته" ویژه زندگی شهید حسین یوسف اللهی
*حالا عکس بگیر؟
حاج قاسم، همیشه از دوربین فراری بود. دوست نداشت از او عکس و فیلم گرفته شود. در مواجهه با ما که کار ثبت عکس را انجام می دادیم، همیشه با ناراحتی می گفت: نگیر! نگیر!... گاهی حتی کار به برخورد های شدید و تند می رسید. البته بعدش از ما دلجویی می کرد. یک بار بعد از این اتفاق، صورت مرا بوسید و گفت: بوسیدمت که بدانی دوستت دارم، مثل پسرم. اما من هم معذوریت هایی دارم.... معذوریت های حاج قاسم اما فقط برای مناطق عملیاتی و ماموریت های حساس بود. وقتی موقعیت های خاصی مثل دیدار با خانواده شهدا پیش می آمد، رفتارش کاملا تغییر می کرد... در این مواقع، خودش از عکس گرفتن استقبال می کرد.
#ادامهدارد...
⛔️کپی بدون لینڪ کانال حرام میباشد⛔️
👇ʝoɨŋ🌿
https://eitaa.com/joinchat/923729942Cb2a8af8cf7
🕊زیارتنامه شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائُه، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَصفِیاءَ اللهِ و َاَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ دِینِ الله، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسولِ الله، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرَالمؤمِنینَ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَآءِ العَالَمین، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدِ ابنِ الحَسَنِ ابنِ عَلیَّ الوَلیَّ الناصِح، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِالله، بِاَبی اَنتُم وَ اُمیِّ طِبتُم، وَ طابَتُ الاَرضِ اَلَّتی فِیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزََا عَظیمََا، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفوزَ مَعَکُم🌹🌱🌹🌱
@shahidhojajjy