آرامش #روان_من... 💕
چه کرده اے به #قلب من ، در آن فقط نواے توست...
چه کرده اے به مغز من ، در آن فقط هواے توست...
هواے من ،
بهار من ،
قرار من
فقط #تویے 💔
فقط تویے #قرار_دل ☺️
فقط تویے #آرامشم 😍
دلم #آرامشے از جنس #شهادت
و رسیدن به #رفیق شهیدم میخواهد... 🙃❣
#داداش_مهربونم 🤗❤️
#شهید_محمودرضا_بیضائی 🕊
#شهیدمدافعحرم 🌹
@shahidhojajjy |💫
🌱🌸
💭#رِفیق ...
برایِ #شهید شدن، هُنَر لازم است...
هُنَرِ رد شدن از #سیم_خاردارِ_نَفس..
هُنَرِ بِه خُدا رسیدن...[♥️]
هُنَرِ تَهذیب...
تا هُنَرمَند نشی، #شهید نِمیشی❗️❗️
#شهید_ابراهیم_هآدی
🌱🕊ــــــــــــــــــــــــــ
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 📿
•❥•❤️🌿
↳ @shahidhojajjy
#شهید_حاجقاسمسلیمانے بہ کدام شهید علاقہ داشت؟! 🕊
.
حمید داودآبادی بہ نقل از استاد بزرگوار
آقا مرتضے سرهنگے تعریف مےکرد:
.
قرار بود برای کنگره سرداران و شهدای
کرمان کتاب بنویسیم، کتابے هم درباره
شهیـد "حسین یوسف الهی" نوشتہ بودیم.
مےدانستم حاج قاسم سلیمانے علاقہ
و دلبستگے خاص بہ آن شهید دارد.
.
متن آماده شده را برای حاجقاسم
فرستادم و بعد از مدتے کہ آن را خواند،
برایم پس فرستاد. خوب کہ دقت کردم،
دیدم روی کتاب کاعذی گذاشتہ و نوشتہ:
.
"اگر بفهمم کسے با خواندن این کتاب،
بیشتر از من حسین یوسف الهی را
دوست خواهد داشت، دق مے کنم."🦋✨
.
#رفیـق 🌸
#شهیدآسمانی 💫
#حاجقاسمسلیمانے 🍃
@shahidhojajjy |☘
+به قول حاج حسین یڪتا:
دنیا دنیای تیپ زدنهـ ♥️!
فقط مهم اینه که #کی #برای_کی تیپ میزنه ‼️ شهدا یه جوری تیپ زدن که خدا نگاهشون ڪرد🦋 ]
اما فقط یه چیزۍ☝️🏼 + اقا پسر الگوت حضرت علۍ(ع) بود #حواست هست ؟ همون امیرالمومنین ڪه به دخترای جوون سلام نمیڪرد🍃
مگه قرار نبود صحبت با نامحرم در حد ضرورت باشه⁉️ پس این چت📲 ڪردنا و... چۍ میگه؟؟🤨
+دخترخانوم وارث ارثیه حضرت زهرا(س)
شما چیۍ❓#حواست هست❓خود حضرت فاطمہ جلوی یہ مرد ڪور حجابشو رعایت مۍڪرد؛
چشمات قشنگه ،صورتت زیباعه ، میدونم همه ی اینارو... . 😇
ولی قرار نبود زیباییاتو بزاری برای هرڪسۍ
پس این پروفایل و اینا چۍ میگہ❓
جایی ڪه با چندتا لمس صفحه ی گوشی ڪلی مرد میتونن ببیننش
_قرار بود #یار باشیم . . .
_قرار بود #منتظر باشیم . . .
_قرار بود راه #شهدارو ادامه بدیم. .
_قرار بود برای #رفیق شهیدمون مرام بزاریم🍃 . . .
ولۍ قرار نبود به مجازی #باخت بدیم . . .
اومدیم تو صحنه ۍ جنگ دشمن تا #مقاومت ڪنیم ،گفتیم جنگ نرمم
ولی نرم نرم خودمون داریم وا میدیدم😑
#یادت_باشه
#چادریهای_بدون_آرایش_فرشته_اند
#چادریها_فرشته_به_شرط_حیــــــا
#پویش_حجاب_فاطمے
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
مثلبغضچمراندرکوچههای پاوهراشنیدهای؟ بغضنهبرایاینکهچمرانتنهاشدهبود نهبرایاینکهخستهشد
[ بهخاطربغضمصطفی ،
برایانقلابکمنزار #رفیق ]✌️🏼
#رفیق
#نگاه_شهید ❣
و این #شهید است ڪہ
دست بر قلبت♥️گذاشتہ
تو را #انتخاب ڪرده
#افتخار ڪن کہ به چشمش آمدی
و خریدنی شدی 😍
عاشقانه که ادامه بدهے
این بار #خداوند
خریدارت خواهد شد. 👌🏻
#دلاتــــــــــــونشهـــــــــدایــــــــــــے
#روزتون_معطر_با_عطرو_بوی_شهدا
#اللهم_ارزقنا_شهادت 🕊
@shahidhojajjy
#رفیق... ☘
هر کس خدارا در مسیر پر پیچ و خم دنیا فراموش کرده...
آدرس شلمچه را به او بدهید...:))
این خاک پاک دلهارا کربلایی میکند..
ـــــــــــ•||🌿🕊||•ـــــــــــ
#اللهمعجللولیکالفرج ♥️
ـــــــــــ•||🌿🕊||•ـــــــــــ
@shahidhojajjy
#رفیق... 🌱
هر ڪس خدا را در مسیر پر پیج و خم دنیا فراموش کرده...
آدرس شلمچہ را به او بدهید.. :))
این خاڪ پاڪ دلهارا ڪربݪایے میکند..🥀
#اللهمعجللولیکالفرج ♥️
@shahidhojajjy
#رفیق ☝️🏻
قیمت ٺو،
به اندازه خواسٺـ
ٺوستـ👉🏻
اگر؛ خدا را بخواهے،
قیمٺـ ٺو بی نهایت استــــ🌿
و اگر دنیا را بخواهے،
قیمت ٺو همان استـ کہ...
خواستہاے🥀
@shahidhojajjy
.
فرمانده ها شلوغ میکردن سر به سر
حاج حسین میذاشتن باز ساکت بود
.
کاظمی گفت؛ حاجی!
حالا همین جا صبحونه مونو می خوریم،
یه ساعتی می خوابیم، بعد هم
هرکسی بره دنبال کار خودش!
.
گفت؛ من باید برم خط.
با بچه های مهندسی قرار گذاشتم
زاهدی بلند شد رفت بیرون سوار ماشین
حاج حسین شد، فرو کردش توی گل.
چهار چرخ ماشین توی گل بود!
.
گفت؛ حالا اگه میتونی برو!
لبخندش از روی صورتش پاک شد.
بدون اینکه حرفی بزنه، رفت سوار شد.
دنده عقب گرفت، ماشین از توی گل درآمد
رفت...فقط نگاهش میکردیم
.
.
وقتی دلمون و ذهنمون همه اش
برای خدا باشه آرامش داریم ...
.
.
شبیه شهدا رفتار کنیم
.
.
شادی روح رفیق و همراه شهیدمون
صلوات + وعجل فرجهم
..
#نعم_الرفیق_ما
#رفیق_شهید♥️
#سردار_شهید_حسین_خرازی
#دفاع_مقدس
#نعم_الرفیق
#شهادت
#عشق
#رفیق
@shahidhojajjy
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
♥️خاطراتی از شهید محسن حججی♥️ #پارت_شانزدهم برای گذراندن دوره ای از طرف سپاه رفته بودیم #مشهد. تا
♥️خاطراتی از شهید محسن حججی♥️
#پارت_هفدهم
چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍
آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها.
#موتور هوندایش شرایط آتیش می کرد و از #نجف_آباد می کوبید می رفت تا اصفهان.😎
یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به #گلزار که میرسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇
دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد #سلام می داد.🤗
بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر.
اول یک دل سیر #گریه میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر میکردم محسن آمده سر قبر بابایش.
اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄
با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر #رفیق باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄
وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب میآمد انگار که بخواهد از حرم امامزادهای بیرون بیاید.
نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞
♥♥♥♥♥
مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻
سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمیکردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍
و #معنویت از توی صورتش میبارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯
گفت:......
#ادامهدارد•••
گُفتَنےنیست🌿
کِہگویَـــم💔
زِفِراقَت!
بِہچِہحآلَم...🥀°•
#رفیق
#شهیدبابکنوری
..
@shahidhojajjy