قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#ماجرایآشناییشهیدحججیباهمسرش😍♥️ 🌸اززبانهمسرشهید🌸 #پارتچهارم نوشت:"شما؟" جوابدادم: " #خانم
#ماجرایآشناییشهیدحججیباهمسرش😍♥️
🌸اززبانهمسرشهید🌸
#پارتپنجم
…
تااینکهیکروزبهسرمزدوزنگزدم۱۱۸😯
بههرطریقیبودشمارهمنزلبابایمحسنراازشان گرفتم.
بعدبدونآنکه فکرکنماینکارخوباستیانهتماس گرفتممنزلشان.😮
#مادرمحسن گوشیراجوابداد.😌
گفتم:"آقامحسنهست؟"
گفت:"نهشما؟"
گفتم:"عباسیهستم.ازخواهراننمایشگاه.لطفاً بهشونبگیدبامنتماسبگیرن! "
یکساعتبعدمحسنتماسگرفت.
صدایشراکهشنیدمپشتتلفنبغضمترکیدوشروع کردمبهگریه😭
.
پرسیدم:"خوبی؟"😢
گفت:"بله."
گفتم:"همینبراممهمبود.دیگهبهمنزنگنزن! "
گوشیراقطعکردم.
یکلحظهباخودمگفتم:"وایخدایا!منچیکردم!!
چهکاراشتباهیانجامدادم!
بااینوجود،بیشازهرموقعدلمبرایشلکمیزد.😭
محسنشروعکردبهزنگزدنبهمن.
گوشیراجوابنمیدادم.
پیامداد:"زهراخانمتوروخدابردارین."
آنقدرزنگزدوزنگزدکهبالاخرهگوشیرابرداشتم🙂
.
بیمقدمهگفت:"حقیقتشمنحسمیکنماینتماس هایمادارهگناهآلودمیشه."
.
لحظهایسکوتکردوگفت:"برایهمینمیخوام بیامخواستگاریتون."😌
.
اشکوخندههامتویهمقاطیشدهبود.
ازخوشحالیداشتمبالدرمیآوردمداشتمازذوق میمردممیخواستمدادبزنم. 😭😍
#ادامهدارد•••