eitaa logo
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
224 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
509 ویدیو
43 فایل
دِل شِکَسـتِه ی عَــٰاشِق💔 بـَـرای پَــروٰاز🍃 نیٰـازی بِه‍ بٰــال نَدارَد ....💕 .•°{شهید آوینی}°•. تـودعـوت‌شـده‌ےشهــدایے🙃♥️
مشاهده در ایتا
دانلود
قِــطـعِـۂ اِے اَز بِــھِـشـت🍀
#ماجرای‌آشنایی‌شهیدحججی‌باهمسرش😍♥️ 🌸از‌زبان‌همسر‌شهید🌸 #پارت‌چهارم نوشت:"شما؟" جواب‌دادم: " #خانم‌
😍♥️ 🌸از‌زبان‌همسر‌شهید🌸 … تا‌اینکه‌یک‌روز‌به‌سرم‌زد‌و‌زنگ‌زدم‌۱۱۸😯 به‌هر‌طریقی‌بود‌شماره‌منزل‌بابای‌محسن‌را‌ازشان گرفتم. بعد‌بدون‌آن‌که فکر‌کنم‌این‌کار‌خوب‌است‌یا‌نه‌تماس گرفتم‌منزلشان.‌😮 گوشی‌را‌جواب‌داد.😌 گفتم:"آقا‌محسن‌هست؟" گفت:"نه‌شما؟" گفتم:‌"عباسی‌هستم.‌از‌خواهران‌نمایشگاه.لطفاً بهشون‌بگید‌با‌من‌تماس‌بگیرن! " یک‌ساعت‌بعد‌محسن‌تماس‌گرفت. صدایش‌را‌که‌شنیدم‌پشت‌تلفن‌بغضم‌ترکید‌و‌شروع کردم‌به‌گریه😭 . پرسیدم:"خوبی؟"😢 گفت:"بله." گفتم:"همین‌برام‌مهم‌بود.‌دیگه‌به‌من‌زنگ‌نزن! " گوشی‌راقطع‌کردم. یک‌لحظه‌با‌خودم‌گفتم:‌"وای‌خدایا!من‌چی‌کردم!! چه‌کار‌اشتباهی‌انجام‌دادم! با‌این‌وجود،بیش‌از‌هر‌موقع‌دلم‌برایش‌لک‌می‌زد.😭 محسن‌شروع‌کرد‌به‌زنگ‌زدن‌به‌من. گوشی‌را‌جواب‌نمی‌دادم. پیام‌داد:‌"زهرا‌خانم‌تورو‌خدا‌بردارین." آنقدر‌زنگ‌زد‌و‌زنگ‌زد‌که‌بالاخره‌گوشی‌را‌برداشتم🙂 . بی‌مقدمه‌گفت:‌"حقیقتش‌من‌حس‌می‌کنم‌این‌تماس های‌ما‌داره‌گناه‌آلودمیشه." . لحظه‌ای‌سکوت‌کرد‌و‌گفت:‌"برای‌همین‌می‌خوام بیام‌خواستگاری‌تون.‌"😌 . اشک‌و‌خنده‌هام‌توی‌هم‌قاطی‌شده‌بود. از‌خوشحالی‌داشتم‌بال‌درمی‌آوردم‌داشتم‌از‌ذوق می‌مردم‌می‌خواستم‌داد‌بزنم. 😭😍 •••