🔶 «حرم امام رضا(ع)» باید بیش از هر چیز، ما را یاد چه چیزی بیندازد؟
◾️امام رضا(ع) در بین همۀ ائمۀ هدی، صریحترین پیامهای ولایی را به مردم منتقل کردند و دعوت به امر ولایت را در زمان خلیفۀ مقتدر عباسی؛ هارون الرشید هم انجام میدادند. شجاعت و صراحت امام رضا(ع) در دعوت به امر ولایت و امامت فوقالعاده بود.
◾️سخن صریح امام رضا(ع) به مأمون هم بسیار قابل تأمل است. وقتی مأمون، حضرت را به دارالخلافه آورد، حضرت به او فرمود: «مأمون! با این کاخ و سلطنت و با این تقرّبی که به ظاهر برای من درست کردهای فکر نکن بر عزّت من در جهان اسلام افزودهای! من در مدینه بر مَرکب خود سوار میشدم و بر قطعه کاغذی دستوری مینوشتم که در شرق و غرب عالم اطاعت میشد.» (عیون اخبار الرضا/۲/۱۶۷)
◾️امام رضا(ع) وقتی کمترین فرصت و امکان و کمترین ظرفیت برای آشنایی با مفهوم امامت و ولایت را در میان مردم دیدند، بر روی مفاهیمی مثل نماز و روزه و عبادات و اخلاقیات کار نکردند، بلکه به سراغ اصل ماجرا رفتند و به اصلیترین مفهوم دینی یعنی ولایت و امامت پرداختند. نمونۀ برجستۀ آن حدیث سلسلة الذهب است.
◾️البته دلیل این ترجیح هم در کلامی از حضرت کاملا معلوم است آنجا که میفرمایند: «نماز بدون امامت تمام نیست، زکات و روزه و حج و جهاد بدون امامت تمام نیست. و اساسا تمام احکام با امامت تمام میشود و بدون امامت همۀ اینها ناقص است؛ (کافی/۱/۱۹۷)
◾️حرم امام رضا(ع) باید بیش از هر چیز ما را به یاد امر ولایت بیاندازد و زیارت حضرت برای ما یادآور اصل امامت باشد، در حرم امام رضا(ع) باید بیش از هرچیز برای فرج دعا کنیم تا قدردان زحمات امام رضا(ع) باشیم.
علیرضا پناهیان - ۳۰صفر ۹۴🥀
@shahidhojajjy
🌹🌹🌹
دعای خروج از ماه صفر فراموش نشه؛همه را دعا کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
یا سَیّدُ یا سَیّدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَهُ الْمُسْتَنَدُ اِجْعَلْ لی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً مَمّا اَنا فیهِ وَاکْفِنی فِیهِ وَ اَعُوذُ بِکَ بِسْمِ اللهِ التّامّاتِ یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا خالِقُ یا رازِقُ یا بارِیُ یا اَوَّلُ یا آخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا مالِکُ یا قادِرُ یا واهِبُ یا وَهّابُ یا تَوّابُ یا حَکیمُ یا سَمیعُ یا بَصیرُ یا غَفورُ یا رَحیمُ یا غافِرُ یا شَکُورُ یا عالِمُ یا عادِلُ یا کَریمُ یا رَحیمُ یا وَدودُ یا غَفورُ یا رَؤفُ یا وِتْرُ یا مُغیثُ یا مُجیبُ یا حَبیبُ یا مُنیبُ یا رَقیبُ یا مَعیدُ یا حافِظُ یا قابِضُ یا حَیُّ یا مُعینُ یا مُبینُ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا کَفیلُ یا وَکیلُ یا دَلیلُ یا حَیُّ یا قَیّومُ یا جَبّارُ یا غَفّارُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا دَیّانُ یا غُفْرانُ یا بُرْهانُ یا سُبْحانُ یا مُسْتَعانُ یا سُلْطانُ یا اَمینُ یا مُؤمِنُ یا مُتَکَبِّرُ یا شَکُورُ یا عَزیزُ یا عَلیُّ یا وَفِیُّ یا قَویُّ یا غَنیُّ یا مُحِقُّ یا اَمینُ.
(آمین یا رب العالمين)
التماس دعا
🌹🌹🌹
خواستم اولین نفرى باشم که، ربیع الاول رو بهتون تبريک ميگم*آخه حضرت محمد(ص) گفتند هرکس پایان صفر را مژده دهد بهشت بر او واجب است.🌷🌷🌷🌷❤❤❤
@shahidhojajjy
رمان بچه مثبت
#پارت_چهل_پنج
.
ریحان:
درو محکم بستم و اومدم بیرون . چشمام شروع به باریدن کردن . به سمت در دانشگاه دویدم . تقصیر خودمه . کاش اصلا نمی رفتم. حداقل یک غیبت خورده بودم بهتر از این گند به بار اومده بود .
گوشیم مرتب زنگ میخورد . دیگه خیلی اعصبانی شدم پرتش کردم وسط خیابون . بعدشم جنازش و جمع کردم ریختم توی کیفم .
رسیدم خونه و سریع رفتم توی اتاقم و با مشت افتادم به جون خرس پشمی کنار اتاقم ...👊🤜🤛
.
انقدر زدمش که به نفس نفس افتادم و افسوس خوردم که چرا سهرابی جای این خرس نبود تا لهش کنم.
**
سر میز نشسته بودم و سوسن کباب شامی های خوشمزه اش و گذاشت روی میز . از دانشگاه به بعد هیچی نخورده بودم .
دو سه تا لقمه بیشتر نخورده بودم که بابا رسید و نشست روی صندلی کناری من .
مثل همیشه جواب سلامم و با تکون دادن سرش داد .
بابا برای خودش لقمه ای گرفت .
غذا را خورده بودم و بیشتر میلم نمی کشید . اومدم از روی صندلی پاشم که بابا گفت:
_بشین ریحانه
با تعجب نشستم ( خیلی کم بابا به اسم صدام میکنه) و گفتم:
ریحان:
بله؟ با من کاری دارین؟
✍ادامه دارد✍
نویسنده: الف ستاری
.
@shahidhojajjy
رمان بچه مثبت
#پارت_چهل_شش
.
بابا:
این استادتون کی بود؟
ریحان:
😳کی؟
بابا:
همون که امروز باهمدیگر بحث کردین.
ریحان:
حدس میزنم دقیقا کوروش دهن لق بهتون گفته.
بابا:
همه نگران بدون . دوستات و میگم . گوشیتم که جواب نمیدی . درسته خودش برام ماجرا گفت .
ریحان:
خیلی خب . اسمش و برای چی میخواین؟
بابا:
خب معلومه . میخوام یه درس حسابی بدم .
ریحان:
لازم نکرده پدر من . من از پس کارهای خودم بر میام .
بابا:
اگه که بر می اومدی مثل بچه ها قهر نمیکردی بیای خونه.
ریحانه:
خب هرچی شما چرا دخالت میکنید . من اصلا از دخالت خوشم نمیاد
بابا:
این نظر تو هست نه من .
ریحان:
با عصبانیت از جام بلند شدم و گفتم:
اره حق باشماست تنها چیزی که توی این خونه مهم نیست نظر منه.
سریع رفتم سمت اتاقم که مامان با حوله ای که دستش بود جلومو گرفت/
مامان:
باز چی شده؟
ریحان:
خدایا منو بکش و گفتم و سریع پریدم توی اتاقم .تا به وقتش حال کوروش بگیرم.
🌹🌹🌹
✍ادامه دارد✍
نویسنده: الف ستاری
.
@shahidhojajjy
رمان بچه مثبت
#پارت_چهل_هفت
.
_ریحان چرا ندادی بابات یه درسی چیزی به این سهرابی بده؟
ریحان:
کوروش...موضوع اینکه نمیخوام پدر و مادرم توی مسائلم دخالت کنن.
کوروش:
خنگی دیگه
ریحان:
مرسی واقعا . تشبیه خوبی بود .
کوروش:
خیلی خب بابا . معذرت میخوام .
ریحان:
باشه . من کار دارم.
کوروش:
خب به من چه؟
ریحان:
یعنی خداحافظ
کوروش:
مثل ادم بگو خدانگدارتون .
ریحان:
درحالی که میرفتم گفتم:(فرشته ها ادم نمی شوند .)
***
ریحان:
رفتم تا کلاس سهرابی و حذف اضطراری.
که متین از راه رسید و خیلی با ادب لزم خواست که چند دقیقه به حرفاش گوش بدم . من مثل یه دختر خوب قبول کردم و باهاش رفتم بیرون ساختمان دانشگاه تا حرفش و بزنه.
روی یه نیمکت با بیشترین فاصله نشستیم.
متین:
....
(یکم میخوام از پارت های بعد بگم : فقط اینکه متین میخواد درباره ی سهرابی با ریحانه خانوم صحبت کنه)
✍ادامه دارد✍
نویسنده: الف ستاری
.
@shahidhojajjy
#چــادرے❤️
چـادری اگر هستم✋
لباس های قشنگ هم دارم😉
غروب جمعه اگر دلم میگیرد💔
شادی ها و دیوونه بازیای دخترونه ام سرجایش است!😁
سر سجاده اگر گریه میکنم!😭
گاهی هم از ته دل میخندم😂
شاید جایم بهشت نباشد!🤔
اما چادر من بهشت من است.😉🙃
@shahidhojajjy
#تــݪنگــــــرامـــروز⚠️
یـڪ تلنـ⚠️ـگر
اے شهید🕊
همسایہ ات نیستم
امّـا☝️
🌾مهمان خانہ ے مجازی ات📱
ڪہ هستم،
🌾خودت دستم راگرفتہ اے
وآورده اے
🌾اینجاڪمڪے ڪن من هم یڪۍ شبیہ توُ شوم😭
@shahidhojajjy
#رهبرانہ
💞اینچــنین رهبر کجا در عالم است
💞خطــبه های او قیامـت میکند
💞نـازم آقــا را که چـون پیر خمین
💞منطقـش تحـکیم وحـدت میـکند
@dhahidhojajjy
﷽
هذا یوم الجمعه ...
#حسین_یکتا:
رفقا حواستون باشه!
دارند برای #ظهور امام عصر علیهالسلام یارگیری میکنند.
این فاصله با گریه ی ما کم نشود
بارانِ کرم روزیِ عالم نشود
پیوند ِ میانِ منتظرها و ظهور
جُز با گره ی تلاش محکم نشود ...
#یا_صاحب_الزمان
@shahidhojajjy
#عاشقانه_همسر_شهید💛
#مدافع_عشق🌹
اولین غذایی که بعداز عروسیمان درست کردم استانبولے بود👌🌹
از مادرم تلفنی پرسیدم!
شد سوپ..🍲😢😅
آبش زیاد شده بود ...
منوچهر میخورد و به به و چه چه میکرد...☺️❤️
روز دوم گوشت قلقلی درست کردم!
شده بود عین قلوه سنگ...😐🤦🏻♀😅
تا من سفره را آماده کنم منوچهر چیده بودشان روی میز و با آنها تیله بازی میکرد قاه قاه میخندید...😶😂😂🤔
❤️👈🏻و میگفت : چشمم کور دندم نرم
تا خانم آشپزی یاد بگیرن هر چه درست کنن میخوریم حتی قلوه سنگ👩🏻🍳😌🌹
#همسر_شهیدمنوچهرمدق
@shahidhojajjy
🌱💜
فرض ڪن ڪھ
#خدا،
درِ گوشِ لحظھهایَت میگوید:
| فإنے قَریب |
مَن پیشتم
زندگے ڪن...♥️...
@shahidhojajjy
امـانَت است دیگر❣
↫چـــادرم😍 را میگویم!
امانت را هم
جایی جز روۍ سَـــر☺️ نمےگذارند•
مگـر خـداوند نگفتہ است ڪہ⇩
" إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلىٰ أَهلِها "💋
بہ گـمانم بہ فڪر 🎷این روزها بوده
ڪہ امانَت حضرت فاطــمہ سݪام الله عݪیهابر زمیــݩ🌍 نماند•
@shahidhojajjy
تــا زمــانیڪــہ
سلــطانــ دلتــ خــداستـــ😉🙂
ڪسے نمے تـوانـد
دلخــوشے هایتــ را ویــرانــ ڪــند 😍❤️
آقاجان(عج)!
دلی که در دو جهان، جز تو هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی، جهان به کارش نیست...
🍃🌹 @shahidhojajjy
°•|🌿🌸
#ایسٺگاه_ٺفڪــــــــــر
+آخر آیدےهامون یه ۳۱۳ گذاشتیم!...
_اسم اڪانتمونو منتظر ڪردیم!...
+داخل بیومون اَللهُمَعَجِللِوَلیِکَاَلفَرَج نوشتیم!...
_انواع پروفایلهاے مهدوے رو براے پروفایلمون انتخاب ڪردیم!..
+…و این شد همه، سهمِ ما از انتظار...
ما فقط نشسٺیم...
گناه ڪردیم...
و براے فرجٺ دعا ڪردیم…
#ادعاییم_یا_نه!!
#اعمالمون_رفتارمون_چے!!؟؟؟
#خ_مثل_خـاڪـےها
@shahidhojajjy
#تــݪنگــــــرانه
اگر دخترها میدونستن همشون #ناموس امام زمان هستن شاید دیگه آتیش به وجود مهدیفاطمه نمیزدن!...
شاید دیگه...؛
با ناز و عشوه با نامحرمشون حرف نمیزدن:)
@shahidhojajjy