رمان بچه مثبت
#پارت_چهل_هفت
.
_ریحان چرا ندادی بابات یه درسی چیزی به این سهرابی بده؟
ریحان:
کوروش...موضوع اینکه نمیخوام پدر و مادرم توی مسائلم دخالت کنن.
کوروش:
خنگی دیگه
ریحان:
مرسی واقعا . تشبیه خوبی بود .
کوروش:
خیلی خب بابا . معذرت میخوام .
ریحان:
باشه . من کار دارم.
کوروش:
خب به من چه؟
ریحان:
یعنی خداحافظ
کوروش:
مثل ادم بگو خدانگدارتون .
ریحان:
درحالی که میرفتم گفتم:(فرشته ها ادم نمی شوند .)
***
ریحان:
رفتم تا کلاس سهرابی و حذف اضطراری.
که متین از راه رسید و خیلی با ادب لزم خواست که چند دقیقه به حرفاش گوش بدم . من مثل یه دختر خوب قبول کردم و باهاش رفتم بیرون ساختمان دانشگاه تا حرفش و بزنه.
روی یه نیمکت با بیشترین فاصله نشستیم.
متین:
....
(یکم میخوام از پارت های بعد بگم : فقط اینکه متین میخواد درباره ی سهرابی با ریحانه خانوم صحبت کنه)
✍ادامه دارد✍
نویسنده: الف ستاری
.
@shahidhojajjy
#چــادرے❤️
چـادری اگر هستم✋
لباس های قشنگ هم دارم😉
غروب جمعه اگر دلم میگیرد💔
شادی ها و دیوونه بازیای دخترونه ام سرجایش است!😁
سر سجاده اگر گریه میکنم!😭
گاهی هم از ته دل میخندم😂
شاید جایم بهشت نباشد!🤔
اما چادر من بهشت من است.😉🙃
@shahidhojajjy
#تــݪنگــــــرامـــروز⚠️
یـڪ تلنـ⚠️ـگر
اے شهید🕊
همسایہ ات نیستم
امّـا☝️
🌾مهمان خانہ ے مجازی ات📱
ڪہ هستم،
🌾خودت دستم راگرفتہ اے
وآورده اے
🌾اینجاڪمڪے ڪن من هم یڪۍ شبیہ توُ شوم😭
@shahidhojajjy
#رهبرانہ
💞اینچــنین رهبر کجا در عالم است
💞خطــبه های او قیامـت میکند
💞نـازم آقــا را که چـون پیر خمین
💞منطقـش تحـکیم وحـدت میـکند
@dhahidhojajjy
﷽
هذا یوم الجمعه ...
#حسین_یکتا:
رفقا حواستون باشه!
دارند برای #ظهور امام عصر علیهالسلام یارگیری میکنند.
این فاصله با گریه ی ما کم نشود
بارانِ کرم روزیِ عالم نشود
پیوند ِ میانِ منتظرها و ظهور
جُز با گره ی تلاش محکم نشود ...
#یا_صاحب_الزمان
@shahidhojajjy
#عاشقانه_همسر_شهید💛
#مدافع_عشق🌹
اولین غذایی که بعداز عروسیمان درست کردم استانبولے بود👌🌹
از مادرم تلفنی پرسیدم!
شد سوپ..🍲😢😅
آبش زیاد شده بود ...
منوچهر میخورد و به به و چه چه میکرد...☺️❤️
روز دوم گوشت قلقلی درست کردم!
شده بود عین قلوه سنگ...😐🤦🏻♀😅
تا من سفره را آماده کنم منوچهر چیده بودشان روی میز و با آنها تیله بازی میکرد قاه قاه میخندید...😶😂😂🤔
❤️👈🏻و میگفت : چشمم کور دندم نرم
تا خانم آشپزی یاد بگیرن هر چه درست کنن میخوریم حتی قلوه سنگ👩🏻🍳😌🌹
#همسر_شهیدمنوچهرمدق
@shahidhojajjy
🌱💜
فرض ڪن ڪھ
#خدا،
درِ گوشِ لحظھهایَت میگوید:
| فإنے قَریب |
مَن پیشتم
زندگے ڪن...♥️...
@shahidhojajjy
امـانَت است دیگر❣
↫چـــادرم😍 را میگویم!
امانت را هم
جایی جز روۍ سَـــر☺️ نمےگذارند•
مگـر خـداوند نگفتہ است ڪہ⇩
" إِنَّ اللَّهَ يَأمُرُكُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلىٰ أَهلِها "💋
بہ گـمانم بہ فڪر 🎷این روزها بوده
ڪہ امانَت حضرت فاطــمہ سݪام الله عݪیهابر زمیــݩ🌍 نماند•
@shahidhojajjy
تــا زمــانیڪــہ
سلــطانــ دلتــ خــداستـــ😉🙂
ڪسے نمے تـوانـد
دلخــوشے هایتــ را ویــرانــ ڪــند 😍❤️
آقاجان(عج)!
دلی که در دو جهان، جز تو هیچ یارش نیست
گرش تو یار نباشی، جهان به کارش نیست...
🍃🌹 @shahidhojajjy
°•|🌿🌸
#ایسٺگاه_ٺفڪــــــــــر
+آخر آیدےهامون یه ۳۱۳ گذاشتیم!...
_اسم اڪانتمونو منتظر ڪردیم!...
+داخل بیومون اَللهُمَعَجِللِوَلیِکَاَلفَرَج نوشتیم!...
_انواع پروفایلهاے مهدوے رو براے پروفایلمون انتخاب ڪردیم!..
+…و این شد همه، سهمِ ما از انتظار...
ما فقط نشسٺیم...
گناه ڪردیم...
و براے فرجٺ دعا ڪردیم…
#ادعاییم_یا_نه!!
#اعمالمون_رفتارمون_چے!!؟؟؟
#خ_مثل_خـاڪـےها
@shahidhojajjy
#تــݪنگــــــرانه
اگر دخترها میدونستن همشون #ناموس امام زمان هستن شاید دیگه آتیش به وجود مهدیفاطمه نمیزدن!...
شاید دیگه...؛
با ناز و عشوه با نامحرمشون حرف نمیزدن:)
@shahidhojajjy
#حمایت_پسران_طلبه
#حرف_دل
من یــــک طلبـــہ ام😍
شوخــــے هایم با رفقا سرجای خودش
شیطنت هایمان هم به کنــــــــار😊
اگــــر گاهی درحیاط حوزه آب بازی میکنیم😅
امـــا بعد از آن با آب حوض وضو میگیرم و نماز جماعت میخوانیم☺️
اگــــر گاهــے عمامه های یکدیگر را از سر شوخی باز میکنیم😂اما بعد از کلی خندیدن،برای یکدیگر عمامه را از نو میبندیم و عذرخواهی میکنیم😊❤️
گاهـــے هم شب امتحان جزوه های یکدیگر را بر میداریم و لای رختخواب میگذاریم🙈
اما وقتی رفیقمان به گریہ می افتد آن را به او پس میدهیم😂❤️
همـــہ ی این شیطنتها به کنـــــــار
ما بعد از این شیطنت ها و خندیدن ها ساعت ها درس میخوانیم تا به مردم خدمت کنیم😉
اگر همدیگر را اذیت میکنیم بعد از اذیتمان از رفیقمان عذر خواهی میکنیم
تفریح سالم هم داریم😊
مثلا صبح ها به مسجد میرویم و بعد از نماز جماعت و صبحانه پیاده روی میکنیم😍❤️
پس چرا یک عده میگویند ما طلبه ها افسرده ایم؟😐
به نظر من ما طلاب در عین سادگی شادترین مردمان این زمانه ایم😊❤️
مخصوص پسران طلبه👆👆👆
#طلاب_شاد😂
@shahidhojajjy
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
#شهیدهجــان♥️
#پستویــــژه
#قسمتاول
ناهید فاتحی کرجو در چهارمین روز از تیر ماه سال 1344 در شهر سنندج در میان خانواده ای مذهبی و اهل تسنن به دنیا آمد. پدرش محمد از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش سیده زینب، زنی شیعه، زحمتکش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق به اهل بیت (ع) بزرگ می کرد.
ناهید کودکی مهربان، مسئولیت پذیر و شجاع بود که در دامان عفیف مادر، با رشد جسم، روح معنوی خود را پرورش میداد. آن قدر در محراب عبادت با خدا لذت میبرد که به پدرش گفته بود: «اگر از چیزی ناراحت و دلتنگ باشم وگریه کنم، چشمانم سرخ می شود و سرم درد می گیرد. اما وقتی با خدا راز و نیاز کرده و گریه میکنم، نه خسته ام، نه سردرد و ناراحتی جسمی احساس می کنم، بلکه تازه سبک تر و آرام تر میشوم».
نوجوانی از جنس ایمان و شهامت
با شروع حرکت های انقلابی مردم ایران، ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات ضد طاغوت در جرگه دختران مبارز کردستان قرارگرفت.
روزی با دوستانش به قصد شرکت در تظاهرات علیه رژیم به خیابان های اصلی شهر رفت. لحظاتی از شروع این خیزش مردمی نگذشته بود که مأموران شاه به مردم حمله کردند. آنها ناهید را هم شناسایی کرده بودند و قصد دستگیری او را داشتند که با کمک مردم از چنگال آن دژخیمان فرار کرد. برادرش می گوید؛ «آن شب ناهید از درد نمی توانست درست روی پایش بایستد. بر اثر ضربات ناشی از باتوم، پشتش کبود رنگ شده بود».
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع درگیری های ضد انقلاب در مناطق کردستان، همکاری اش را با نیروهای ارتش و بسیج و سپاه آغازکرد. شروع این همکاری، خشم ضد انقلاب به خصوص گروهک کومله را که زخم خورده فعالیت های انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود، برانگیخت.
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃