#خاطرات_شهدا 🌷
💠دلتنگی های مادر شهید
🔰شهيد مسعود عسگري سه ماه آموزشي سربازيش👮 رو در #اردكان يزد گذروند. توي اين سه ماه #فقط يك بار اجازه داشت تا به مرخصي بياد.
🔰مسعود پسر با اراده و #محكمي بود.اگر ناراحتي يا دلتنگی💔 داشت #هيچ_وقت به روي خودش نمي آورد🚫.
🔰از #پادگان زود به زود به خونه زنگ ميزد☎️ ، هر بار كه زنگ ميزد ازش مي پرسيدم ،دلت تنگ شده⁉️مي گفت: نه از ترسم زنگ ميزنم، مي دونست من #طاقت دوري بچه هام رو ندارم .
🔰وقتي برادرش سرباز بود #مسعود شاهد بيتابي هاي من بود و مي دونست بايد صداش رو بشنوم🎧 تا #آروم بشم .
🔰با اينكه به گفته خودش دلش تنگ نشده بود☺️ بخاطر# دل_من ، كلي توي صف ميموند تا زنگ بزنه📞 و با شنيدن صداش🗣 منو از دلتنگي در بياره.
🔰مسعود عزيزم🌷 من همون #مادرم ، با من چكار كردي كه بيشتر از پنج ماهه كه دارم #با_افتخار دوريت رو تحمل مي كنم "
#نقل_از_مادرشهید
#شهید_مسعود_عسگری
@Shahidhojatrahimi
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
همیشه #آروم بود و با وقار.سرش پائین بود و کار خودش را می کرد.تو همه چی خبره بود👌.
یادمه روزی چای ریخت☕️ که بخوریم
به شوخی گفتم چای #شهادته دیگه؟😉
گفت آره تازه اومده دوبرابره شربت جواب میده
راوی از همکاران شهید
#شهید_امین_کریمی
@Shahidhojatrahimi
🍃✨🍃✨🍃✨
🔻 #به_نقل_از_همرزم_شهید
🌷مدتی که سوریه بودیم بابک خیلی #ساکت و #اروم بود.
🌷گاهی میرفت توی تنهایی و خلوت دعای #شهادت میکرد و اشک میریخت.
🌷بعضی اوقات میدیدم بابک نیست.
دنبالش میگشتیم...
می دیدیم رفته کنار و گوشه ها و جاهای خلوت، #تنهایی دعا میکنه.
#شهید_بابک_نوری_هریس🌷
دست ما رو هم بگیر داداش جان❤
@shahidhojatrahimi
✍ #برگی_از_خاطرات
🌷روزی از موضوعی #ناراحت بودم و از آن رنج میبردم، ابوالفضل منو دید و بعد از فهمیدن قضیه به من گفت:
داداش دو رکعت نماز بخون تا #آروم بشی
🌷گفتم: آخه...
گفت: بخون.
منم خواندم و #بهتر شدم
این قضیه گذشت تا روزی که خبر شهادتش رو به من دادن. حالم خیلی خراب بود.
به یاد پند برادرم افتادم و دو رکعت نماز خواندم و #آرام شدم
🖋راوی:برادرشهید
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🌷
#شهید_مدافع_حرم
@shahidhojatrahimi
💠 #مجروحیت_وتحمل_درد
🔰دفعه دوم که اومده بود سوریه یه #ترکش خورد تو دستش. همه طبق معمول تو این فکر بودن که الان سید مجتبی (شهید حسین معز غلامی) با یه ماشین برمی گرده عقب که به دستش رسیدگی کنه و خون ازش نره
🔰ولی دیدیم خیلی #آروم و بدون هیچ ترسی و بدون اینکه درد رو توی چهره اش نشون بده رفت یه گوشه نشست و شروع کرد به بیرون آوردن ترکش با ناخنگیر!
🔰می گفت: نمی تونم برم عقب کار رو زمینه؛ بعدشم #خودش دستشو #پانسمان کرد و پاشد . چون فرمانده بود تمام تلاششو می کرد که حتی یه ذره هم احساس درد و ضعف تو چهره اش
معلوم نباشه و روحیه بقیه #تضعیف نشه.
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
#ذاکر_اهل_بیت
@shahidhojatrahimi
••♥️🌷♥️••
یه جایی
#قلبت ناآروم میشه
یکی دیگه باید آرومش کنه💖
[ از ] یه جایی دیگه باید #آروم بشه
اونجا #شلمچه ستـــ ...
#حاجحسین_یکتا
#دلتنگشلمچــــه💔
@shahidhojatrahimi
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_طهماسبی 🕊🌺
📢 #الگو_برداری_از_شهید 👇 #شهادت۱۷خرداد۹۵
🌸با صدای اذان انرژی میگرفت ، بهش آرامش میداد، همیشه جزء #اولین نفرهایی بود که تو #حسینیه واسه #نماز حاضر می شد و معمولا #صف #اول نماز وایمیستاد
🌸به شدت #اروم و #منطقی بود، تو جز خوانی های #قران شرکت داشت، توی حاشیه ها نبود، همیشه سرش تو کار خودش بود، به #دنیا و پول #اهمیت #نمیداد، دنبال مقام و رییس بازی هم نبود.
🌸تو #زیارت #عاشورا صف #اول می نشست، تعقیبات بعد از #نماز و میخوند، #متواضع بود با همه #مدارا میکرد، هیچ کس از اون #ناراضی نبود
@shahidhojatrahimi