#راوی مادر شهید آسمیه🕊
عباس در #اربعین روانه ڪربلا شد
وقتی از او پرسیدم:
#اولین آرزوی ڪه در #ڪربلا ڪردی
چه بود، پاسخ داد:
#شهادت وبعد از ۴۰ روز از اربعین
به #آرزویش🍂 رسید.
#شهید_عباس_آسمیه🌷
#شهید_مدافع_حرم
@Shahidhojatrahimi
🔸شهید رسول پورمراد🌷 ۲۶ اسفند ماه🗓 سال ۶۷ در #تاکستان متولد شد دارای ۴ برادر و ۴ خواهر.
🔹 چند ماهی بود که با #دخترعمه ۱۹ ساله اش عقد💍 کرده و قرار بود بعد از بازگشت #سوریه مراسم عروسی نیز برگزار شود که آسمانی🕊 شد.
🔸او تحصیلات📚 خود را تا مقطع #مهندسی_برق سپری کرد و ۲۰ مهر ماه به درجه رفیع #شهادت نایل شد.
🔹او #اولین شهید مدافع حرم🌷 استان #قزوین به شمار می آید.
#شهید_رسول_پورمراد
#شهید_مدافع_حرم
@shahidhojatrahimi
✍ برگی از خاطرات
🔰پرده را عقب زد که #مهدی را در کت و شلوار #دامادی ببیند😍 مهدی سرش را خم کرد و از زیر درخت انار که غرق گل🌺 بود، رد شد
🔰قدش از مرد دیگری که مثل ساق دوش همراهش می آمد، #بلندتر بود. کنار درخت🌳 آلو مکث کرد، #اولین بار بود که صورت مهدی را از روبه رو میدید☺️
🔰 #صفیه آهسته گفت: این هم #آقای_داماد؛ زن ها سرشان را اوردند نزدیک سر صفیه. مادر بزرگ پرسید: کدام یکی داماد است⁉️ صفیه #مهدی را نشان داد
🔰"همون که #اورکت پوشیده" ولباس سبز #سپاه که شلوارش👖 بالای پوتین نیم دار گِتر شده و #زانو انداخته بود...
#شهید_مهدی_باکری 🌷
#زندگیشهدایی
@shahidhojatrahimi
شهيد مدافع حرم مرتضى عطايى (ابوعلى) به روايت همسر گرامى👇
🔸هر كدام از دوستانش #شهيد مىشدند يك نكته از زندگىشان مىشد #سرلوحه كارهاى مرتضى👌
🔹مثلاً #شهيد_نجفى كه در عمليات تلقرين شهيد شد🌷 سفارشش شده بود برنامه هر روز مرتضى. شهيد نجفى گفته بود حتى اگر شده روزى چند دقيقه⏰ براى خودتان روضه #امام_حسين عليهالسلام بخوانيد.
🔸نجفى #اولين دوستِ شهيدِ مرتضى بود. شهادتش🕊 بدجور مرتضى را به هم ريخت😔
📸 عكسنوشت
#شهيد_نعمت_الله_نجفى #شهید_مرتضى_عطايى (ابوعلى)
@shahidhojatrahimi
📚 #رمان_شهدایی
🌷 #خاطرات_شهید_یوسف_کلاهدوز
↶° به روایت: همسرشهید
2⃣ #قسمت_دوم
📝آن زمان مدرسه ها خیلی#مذهبی نبود. کاری به حجاب نداشتند. با این که مدیرمان خیلی روی برداشتن حجاب اصرار داشت، من و چند تا از بچه ها #چادر سرمان می کردیم. مدیر بیش تر وقت ها سر صف تذکر🚨 می داد و بچه های چادری را مسخره می کرد.
📝چون بعضی ها با #چادر_نازک می آمدند، می گفت: این چادرِ شما که حجاب نیست، خودتون رو پشت ویترین کردین. ولی به چادر من کاری نداشت❌ چون همیشه شاگرد اول بودم و برای مدرسه رتبه می آوردم، سخت نمی گرفت. سال چهل و نه، رشته ی #شیمی دانشگاه علوم اصفهان قبول شدم.
📝شیمی راخیلی دوست داشتم. #اولین دختر فامیل بودم که دانشگاه می رفتم. خواهرم که دوسال از من بزرگ تر بود، وقتی دیپلم گرفت، ازدواج کرد. ولی من خیلی دوست داشتم درسم📚 را بخوانم. برای همین، مادر و بابا مخالفتی نکردند. حتی یادم هست چند تا کتاب مرجع بود که لازم داشتم. چندتا کتاب شیمی بود، به زبان انگلیسی.
📝با این که خیلی هم برای درسم لازم نبود، ولی وقتی یک بار بابا می خواست برای کاری به #تهران برود روی کاغذ اسم کتاب ها را نوشتم و گفتم اگر توانست برایم بگیرد. بابا وقتی رفته بود تهران، به چندتا کتاب فروشی سر زده بود تا کتاب ها را پیدا کرده بود✅ خوشحال بود که اهل درس بودم.
📝با همین کارهایش #علاقه ام به درس بیش تر می شد. آن موقع خانواده های مذهبی به سختی با ادامه ی تحصیل دخترشان موافق بودند. فامیل های ما هم چشمشان به من بود. همان روز اولی که سرکلاس نشستم، اوضاع دستم آمد. ما دخترها یک طرف کلاس کنار هم👥 نشستیم. آن هایی هم که خیلی اهل #حجاب و این حرف ها نبودند، تک تک یا با فاصله روی صندلی ها نشستند.
📝کلاس زبان انگلیسی🔠 داشتیم. استاد که وارد شد، نگاهی به بچه ها انداخت و گفت: این چه وضعيه؟ چرا مثل عهد بوق نشستیم؟ دفعه ی دیگه نبینم این طوری نشسته باشین. یه پسر بشینه، یه دختر؛ یکی در میان. ولی ما گوش ندادیم به حرفش. خیلی سخت بود، ولی می خواستیم #خودمان باشیم.
#ادامه_دارد ...
@shahidhojatrahimi
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_طهماسبی 🕊🌺
📢 #الگو_برداری_از_شهید 👇 #شهادت۱۷خرداد۹۵
🌸با صدای اذان انرژی میگرفت ، بهش آرامش میداد، همیشه جزء #اولین نفرهایی بود که تو #حسینیه واسه #نماز حاضر می شد و معمولا #صف #اول نماز وایمیستاد
🌸به شدت #اروم و #منطقی بود، تو جز خوانی های #قران شرکت داشت، توی حاشیه ها نبود، همیشه سرش تو کار خودش بود، به #دنیا و پول #اهمیت #نمیداد، دنبال مقام و رییس بازی هم نبود.
🌸تو #زیارت #عاشورا صف #اول می نشست، تعقیبات بعد از #نماز و میخوند، #متواضع بود با همه #مدارا میکرد، هیچ کس از اون #ناراضی نبود
@shahidhojatrahimi