eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
12.7هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 🌹 شلوار نظامیش رو آورد و گفت : « برام می‌دوزیش ؟» گفتم : « این شلوارت خیلی ڪهنہ شده ؛ مگہ لباس بهتون نمیدن ؟» گفت : « میدن ولی هنوز ڪار میڪنہ ، یڪم فقط پاره شده ، !» ✍ راوی مادر 🆔 @shahidhojatrahimi
👈حفظ #بیت_المال درمنش شهدا 🍁فاصله ساختمان سپـاه تا مرڪز مخابرات چند ڪيلومتری می شد. هـر وقـت میخواست زنـگ بزنه به خـونه، می رفت مخـابـرات... 🍁دفتر ڪارش اتاق #ساده ای بود موڪت شده،بدون میز و صندلی. او هیچ گاه اتومبیل شخصی نداشت، حتی دولتی،هیچ وقت از وسایل دولتی استفاده شخصی نمیڪرد... 🍁قبل از رفتن به عملیات زیارت حضرت زهرا (س)خواند. شهادت حضرت نزدیڪ بود و #رمز عملیات هم #یازهرا (س) ! #ڪربلای۵ بود ڪه ترڪش خورد بردنش بیمارستـان، چند روز بعد ۱۲بهمن ٦۵ شهید شد آنروز، روز شهادت حضرت زهرا بود. #شهید_عبدالله_میثمی 🆔 @shahidhojatrahimi
📖 #خاطرات_شهدا 🌺 #بیت_المال پسرم از روی پلہ افتاد ، دستش شڪست . بیشتر از من عبدالحسین هول ڪرد ، بچہ را ڪه داشت بہ شدت گریہ می ڪرد ، بغل گرفت دوید بیرون . چادر سرم ڪردم ، دنبالش رفتم . وقتی دیدم دارد می رود طرف خیابان ماتم برد . تا من رسیدم یڪ تاڪسی گرفت ... «در آن لحظہ ماشین سپاه جلوی خانہ پارڪ بود .» #شهید_عبدالحسین_برونسی @Shahidhojatrahimi
♥️ #خاطرات_شهدا 💐 #بیت_المال آخرين نفری ڪه از عمليات برمی گشت خودش بود . يڪ ڪلاه خود سرش بود ، افتاد تہ دره . حالا آن طرف دموڪرات‌ها بودند و آتششان هم سنگين ؛ تا نرفت ڪلاه خود را برنداشت ، برنگشت . گفتيم : «اگہ شهيد می شدی …؟!» گفت : «اين ڪلاه بيت المال بود .» 🌷 #حاج_احمد_متوسلیان @Shahidhojatrahimi
1_12681819.m4a
1.25M
🌸 خاطره اے ڪوتاه و حیرت انگیز از شیر بیشہ ے فاطمیون ، بسیجـے شهید مدافع حرم محمد اسدی (غلام عباس) #شهید_محمد_اسدی #بیت_المال #یادشهدا_باصلوات @Shahidhojatrahimi
#عاشقانه_شهدا🌷 💞 به حمید گفتم: چی شده امروز بدون #عجله صبحونه میخوری ؟ [ حمید چون #تعقیبات نماز صبحش طولانی می شد برای اینکه به سرویس محل کارش برسه، با عجله صبحونه می خورد ] 💕گفت: امروز با سرویس نمیرم سر کار. با تعجب پرسیدم چرا ؟! حمید جواب داد: بخاطر #چادری که دادی به همکارم بدم برا خانمش !!! 💕نمیخوام حتی به اندازه سنگینی یک چادر از #بیت_المال (سرویس) #استفاده_شخصی کنم. 📚 کتاب یادت باشد #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #به_روایت_همسر @shahidhojatrahimi
🌷 💞 به حمید گفتم: چی شده امروز بدون صبحونه میخوری ؟ [ حمید چون نماز صبحش طولانی می شد برای اینکه به سرویس محل کارش برسه، با عجله صبحونه می خورد ] 💕گفت: امروز با سرویس نمیرم سر کار. با تعجب پرسیدم چرا ؟! حمید جواب داد: بخاطر که دادی به همکارم بدم برا خانمش !!! 💕نمیخوام حتی به اندازه سنگینی یک چادر از (سرویس) کنم. 📚 کتاب یادت باشد @shahidhojatrahimi
بنزین ماشینم تمام شده بود از مهدی خواستم چند لیتر #بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم، گفت: بنزین ماشین من از #بیت_المال است، اگر ذره‌ای از آن را به تو بدهم نه تو خیر می‌بینی و نه من. 🌹شهیدمهدی طیاری @Shahidhojatrahimi
بنزین ماشینم تمام شده بود از مهدی خواستم چند لیتر #بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم، گفت: بنزین ماشین من از #بیت_المال است، اگر ذره‌ای از آن را به تو بدهم نه تو خیر می‌بینی و نه من. 🌹شهیدمهدی طیاری @shahidhojatrahimi
🌷 #شهید_مهدی_زین_الدین 🔰فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب علیه السلام 🍃ولادت : ۱۳۳۸ - تهران 🍂شهادت : ۶۳/۸/۲۷ - سردشت 🍁آرامگاه : قم - گلزار شهدای علی ابن جعفر 🌸وقتی رسیدیم دزفول و وسایلمان را جابه جا كردیم، گفت «می روم #سوسنگرد 🌺گفتم منو نمی بری اون جلوها رو ببینم؟ 🌼گفت: اگه دلتون خواست، با ماشین های بین راهی بیایید. این ماشین مال #بیت_المال هست. 💠سالروز شهادت شهیدان #مهدی و #مجید زین الدین گرامی باد. @Shahidhojatrahimi
#ویژگی_های_اخلاقی 💢روی رعایت حق #بیت_المال تأکید میکرد؛ اگر وسیله ای را از جایی به امانت میآورد، ابداً اجازه دست زدن به آن را به ما نمیداد و تأکید داشت که نباید ازآن استفاده شخصی کنیم. #دائم_الذکر بود. هر وقت به چهره او نگاه میکردیم متوجه میشدیم لبانش به آرامی در حال تکان خوردن است. آنقدر محجوب بود که حتی در جلسات خواستگاری هم سرش را به سختی بالا میآورد. گاهی من و خواهرانم در خیابان حرکت میکردیم و او هم از مقابل ما در همان خیابان حرکت میکرد. ما او را میدیدیم ولی عباس آنقدر سرش پائین بود که ما را نمیدید و میگذشت. بسیار #سجده میکرد، اغلب #دعای_کمیل با هم به حرم #علی_بن_مهزیار_اهوازی میرفتیم. از اول دعا تا اخر دعا سر به سجده میگذاشت و اشک میریخت. 📸شهید مدافع حرم #عباس_کردانی 🆔 @shahidhojatrahimi
از ترس با مردم دست نمیدن ، باشه، قبول 🔺ولی کاش از ترس خدا هم : 👈 با دست نمی‌دادند ! 👈 به دست نمی زدند ! 👈 به دست درازی نمی کردند ! 👈 از و دست می کشیدند ! 👈 از دستگیری میکردند ! 👈 و .... وقتی برای اون "احتمالی" اینقـدر اهمیت قائلیم؛ چرا اهمیتی برای این "قطعی" ها قائل نیستیم؟؟؟ @shahidhojatrahimi
📜 ✍اگر نصیبم شد و جنازه ام دست دشمنان اسلام افتاد، به هیچ وجه حتی اندکی از پول را خرج گرفتن بنده حقیر نکنید❌ 🌷 @shahidhojatrahimi
✨در توصیف ابعاد شخصیتی این شهید همین بس که او نسبت به امور بسیار حساس بود. ✨به نحوی که حتی این شهید بزرگوار در وصیت نامه خود بیان می کند که راضی نیستم فردی در زمان اداری و وقت بیت المال در مراسم خاکسپاری من شرکت کند. 🏴 🌹 @Shahidhojatrahimi
✨در توصیف ابعاد شخصیتی این شهید همین بس که او نسبت به امور بسیار حساس بود. ✨به نحوی که حتی این شهید بزرگوار در وصیت نامه خود بیان می کند که راضی نیستم فردی در زمان اداری و وقت بیت المال در مراسم خاکسپاری من شرکت کند. 🏴 🌹 @shahidhojatrahimi
💢لبخند تو را دیر زمانی است ندیدم! 📝مبلغ پانصد هزار تومان به حساب (محل اشتغال شهید) واریز گردد بابت اینکه از اموال مثل استفاده نابجا از خودکار و کاغذ و برق و آب و... به گردنم نباشد. 📸 قسمتی از شهید مدافع حرم حجت الاسلام @shajidhojatrahimi
🌷از بس توی جبهه کار می کرد و دوندگی... دو تا سر ارنج و سر زانوش نخ کش شده بود.. گفت مادر این دو تا جیب لباس من را بکن. بکن سر زانو شلوارم!!! گفتم من نمی کنم. مگه تو بچه گدایی... مگه قعطی لباس آمده؟ گفت: نه. اما این لباس ها هست... وقتی میشه با یه وصله هنوز ازش استفاده کنم چرا لباس نو بگیرم... گفتم من نمی کنم. رفت پیش زن همسایه. یه پولی بهش داده بود آن بنده خدا هم شوارش را وصله زده بود! بسیجی سنگر ساز بی سنگر 🌷🌷 @shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این سهم تمومی نداره‌ها! من از شما می‌تونم حلالیت بگیرم ولی از همه مردم نه... @shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | لباس معروفی که کفن شد 🔶 دوست نداشت چیزی از همراهش باشه 🔰 مجموعه کلیپ‌های برش‌هایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی @shahidhojatrahimi
🔰 | 🔻 زخمی شده بود. پایش را گچ گرفته بودند و توی بیمارستان مریوان بستری بود. بچه‌ها لباس‌هایش را شسته بودند. خبردار که شد، بلند شد برود لباس‌های آن‌ها را بشوید، گفتم « برادراحمد پاتون رو تازه گچ گرفتن. اگه گچ خیس بشه، پاتون عفونت می‌کنه.» گفت «هیچی نمی‌شه.» رفت توی حمام و لباس همه‌ی بچه‌ها را شست. نصف روز طول کشید. گفتم الان تمام گچ نم برداشته و باید عوضش کرد اما یک قطره آب هم روی گچ نریخته بود. می‌گفت «مال بیت‌المال بود، مواظب بودم خیس نشه.»احمد متوسلیان @shahidhojatrahimi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 🦋 مراقبت عجیب یک شهید از 🏖 درس خواندن من یک خرج تحمیلی ای بر بیت المال بوده.می ترسم که حقی به گردنم باشد بعد از من موتور گازیَم 🛵 را بفروشید + پولهای بانکم و همه را به بیت المال بدهید🍃 💛💜💚❤️ 💕 @shahidhojatrahimi
🕊 | 🔻با بیت المال میانه خوبی نداشت. نمی خواست زیر دَین مردم برود. رفته بودم تدارکات تا یک سری وسایل برای سید حمید بگیرم. مسئول تدارکات گفت: سید حمید چیزی از ما نمی گیرد. معمولا وسایلش را خودش از شهر تهیه می کند. خیلی تعجب کردم. رفتم پیشش و گفتم: چرا این کار را می کنی؟ گفت: نمی توانم. می ترسم بروم زیر دین مردم. 🌹 اگر پولی هم از راه جبهبه دست می آورد، در راه خیر مصرفش می کرد. مادرش می گفت: هر وقت می خواست به جبهه اعزام شود، کرایه راه را هم خودمان به او می دادیم. "شهید سیدحمید میرافضلی" ✍🏻 پا برهنه در وادی مقدس @shahidhojatrahimi
رفته بود کرمان درسش رو ادامه بده، اما جوونی نبود که بخواد عاطل و باطل بگرده. کنار درس و مشق، گشت دنبال کاری تا لقمه حلال در بیاره. هتل کسری نیرو می‌خواست. هنوز یکی دو هفته نگذشته، به چشم همه اومد. رئیس هتل نه به اندازه یه گارسون؛ بلکه بیشتر از چشماش به اون اعتماد داشت. بعد انقلاب خیلی‌ها اهل احتیاط شدن، اما قاسم از قبلشم رعایت میکرد. از همکاراش تو هتل کسی یاد نداره که حتی یه بار هم غذایی را مزه کرده باشه. 👤 حجت الاسلام عارفی @shahidhojatrahimi
بنزین ماشینم تمام شده بود از مهدی خواستم چند لیتر بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم گفت : بنزین ماشین من از است ، اگر ذره ای از آن را به تو بدهم نه تو خیر می بینی و نه من ! شهید مهدی طیاری🕊🌷 @shahidhojatrahimi
💢‏یڪ تڪہ نـان خشڪ اهـدایے مـردم در این سفـره، 👌 دارد بہ سفــره‌هاے رنگینے ڪه از غـارت حـاصـل شده‌اند... @shahidhojatrahimi
🌹مهدی در مصرف حساسیت داشت. یک بار با ماشین سپاه آمده بود تهران. ماشینش خراب شد و هزینه تعمیرش زیاد می شد. 🌹با اینکه در مأموریت بود و طبق قانون باید ماشین را به تعمیرگاه سپاه می برد؛ اما آن را با هزینه شخصی خودش تعمیر کرد و پول آن را از پدرش قرض کرد. ❤️شهید مهدی خندان❤️ ✍کتاب شیر کوهستان ❣همسفر با شهدا❣ @shahidhojatrahimi
⭕️ ذخاير استخوان های خاکی هستند نه غارتگران و دزدان 👤 اعظم‌‌ سادات سیدمومنی @shahidhojatrahimi
بنزین ماشینم تمام شده بود از مهدی خواستم چند لیتر بنزین بدهد تا به پمپ بنزین برسم گفت : بنزین ماشین من از است ، اگر ذره ای از آن را به تو بدهم نه تو خیر می بینی و نه من ! @shahidhojatrahimi
🌹یک روز به من گفت: «اگر شدم، این دو را بده تا حقی از ، به گردن من نماند.»... . یک دست لباس بادگیر و یک دست لباس سبز سپاه درخانه داشت. من خیلی این دو دست لباسش را دوست داشتم. هر وقت با این لباس او را می دیدم، افتخار می کردم. یک روز به من گفت:«اگر شهید شدم، این دو دست لباسم را تحویل سپاه بده تا حقی از بیت المال، به گردن من نماند.» . ▪️من قانع نمی شدم و می گفتم: «این لباس ها تنها یادگارهای توست و من می خواهم آن ها را پیش خودم نگه دارم.» . هر چقدر اصرار کرد نتوانست مرا راضی کند. به ناچار وقتی دید قانع نمی شوم، گفت: «بادگیرم را تحویل سپاه بده اما لباس سبز را فقط با اجازه ی فرماندهی سپاه جویبار می توانی پیش خودت نگه داری.» . 🦋قبل از شهادتش به اسارت درآمد. روزهای آخر اسارتش در آخرین نامه ای که از اردوگاه برایمان نوشت هم، بار دیگر به همین موضوع اشاره کرد و بر آن تأکید کرد. دو روز بعد از این نامه به شهادت رسید و جنازه اش به ما تحویل داده شد. حالا بعد از سال ها من ماندم و یک لباس... . 💢راوی :همسر سردار شهید نادعلی رضایی