eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.6هزار عکس
12.7هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
🌱•🌱° ... ✍ 🌸🍃| هرسنگ را که میگذاشتند، بخشی از دلم💔 را انگار زیرسنگ دفن میکردند باهرسنگ، خاطراتت یک به یک مرور میشد، سنگ تمام را میگویم، سنگ لحد...‼️ در بارانی🌧 ترین دوشنبه عمرم، حرم امامزاده علی اکبر، آمده بودیم برای بدرقه ات به بهشتی که برایت تدارک دیده بودند🕊 از آن لحظه که بر خاک خوابیدی، صدایی در جانم میگفت: مهیای رفتن است، برای بار آخر تماشایش کن ... 😢 هربار این صدا در دلم💔 آمد، ملتمسانه درخواست کردم: بروید کنار، بگذارید محمد را ببینم. چنان آرام خوابیده بودی که انگار خاک سرد آبان ماه بهترین آرامگاه و شال عزای سیدالشهدا گرم ترین همسفرت خواهند بود، بی توجه به قیامت اطرافت و بی واهمه از آنچه پیش روست 😞✋ سنگ اول را که گذاشتند، بار اولی را به خاطر آوردم که دیدمت. سنگ دوم که رسید، تمام کودکی هایمان مرور شد👦 نوبت سنگ سوم شد: شیطنت های نوجوانی ات. سنگ چهارم راکه گذاشتند، رویای جوانی ات هرچند کوتاه اما دلنواز گذشت.🚶 با سنگ پنجم، به یاد آوردم شعفی را که در صدایت بود وقتی گفتی: اسمم در لیست اعزام است، نمیدانی چقدر دوست دارم با اسرائیل بجنگم.✊ سنگ هفتم، تلفن📞 آخرت: به خدا دیگه خالص شدم، دعاکن شهید بشم، دیگه خسته ام ...|😓| به سنگ آخر که رسید، انگار همه را روی قلب💔 من نهادند، ناله از دل بلند شد که: جلویش را بگیرید، اگر برود دیگر برگشتی درکار نیست، نگذارید...😭 اما آب پاکی را روی دستم ریختند: دیگر کسی زورش به محمد نمیرسد... امان از سنگ آخر 😭 |🌸🍃 بافاصله ای امن که آسیب نبینی/ بنشین و فقط شاهد ویرانی من باش... رفتی که باز راه نیفتند بی پناه/ با دستهای بسته اسیران دیگری به قلم 📝
روایت عجیب یکی از جهادگران مناطق سیل زده گلستان:😳 امروز که رفته بودیم کمک سیل زدگان یک روستا، صاحب خانه که #خواهر_شهید بود به ما گفت شما نمی خواد زحمتی بکشید فقط این بنر رو برای من تمیز کنید.🌹 هر چی ما گفتیم حالا باشه بعداً، زیر بار نرفت. ماهم با اصرار اون بنر رو (که قبلا توی اتاقش نصب بود) تمیز کردیم.👌🍃 تصویر #حضرت_آقا☺️❤️ 🌾🌾🌾🌾🌾 🆔 @shahidhojatrahimi
💢بسیار زیاد مقام معظم رهبری را دوست داشتند. خیلی هم تلاش کردند کـه محافظ حضــرت آقا بشوند. در #وصیتنامه اش نیز نوشته است که: «رهبر را تنها نگذارید و پیرو رهبر باشید.» نقل از #مادر_شهید ♨️به #شهید_حمید_رمضانی ارادت داشتند. در وصیت نامه شان قید کرده بودند که نزد شهید رمضانی خاک بشوند که محقق نگردید. در حال حاضر افرادی که بر سر خاک ایشان می آیند و فاتحه میدهند بلافاصله بعد از آن بر سر خاک شهید رمضانی میروند و فاتحه میخوانند. 🔰به امام رضــا علیه السلام ارادت خاصــی داشـتند و حــتــی در وصــیت نامه شــان هم ذکر کردند که: « اگر بعد از من به حـرم امام رضـا علــیه السلام رفتید سلام من را هم برسانید.» 👈هــر روز #زیارت_جامعه_کبیره، #زیارت_عاشورا و #سوره_نور را میخواندند. حــتی بعد از شـهادتشان روزی به خواب برادر دیگـرم آمدند و به ایشان گفتند: «به همه توصیه کنید زیارت جامعه کبیره بخوانند.» نقل از #خواهر_شهید 📸شهید مدافع حرم #حمیدرضا_فاطمی_اطهر #اهواز 🆔 @shahidhojatrahimi
#اربعینی_ها 💢انسان معمولی یعنی آن مومنی که در اوج سادگی و با داشتن اسم و رسمی بزرگ و خانواده‌ای ایثارگر ظاهرش و مرامش با مردم عوض نشده بود و از درون رشد کردند و شجاعت را در مسیر اهدافشان و آرمانهایشان استفاده کردند.... 📜ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله... الذین یعنی معمولی نه اینکه پیامبر معصوم و یا خاص بودند....🌹🙏😔 📸شهید مدافع حرم #حسین_معماری در کنار #مادر گرامی در #پیاده_روی_اربعین ▪️مادر ایشان شیر زنی است که هم #مادر_شهید است هم #همسر_شهید و هم #خواهر_شهید ▪️خود شهید نیز پدر، عمو و پدر خانم شان به شهادت رسیده اند. شادی روحشان #صلوات 🆔 @shahidhojatrahimi
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 یک بار در خیابان به همراه همسرم بودم که دیدم آقامهدی یک جاروی بزرگ شهرداری دستش گرفته و دارد خیابان را جارو می‌زند. علت را که جویا شدم، گفت که پشت نیسانش بار شیشه داشته، موقع حرکت، شیشه‌ها شکسته و خرد شده‌اند و کف خیابان ریخته‌اند. من به آقامهدی گفتم: "ولش کن! آبرومون میره، خود شهرداری میاد تمیز می‌کنه." ولی به حرفم توجهی نکرد و بعد از این‌که خیلی اصرار کردم، گفت: " اگه این شیشه‌ها توی لاستیک ماشین مردم فرو بره،حق‌الناس گردنمه و فردای قیامت آبرومون می‌ره." 🌷 راوی : @shahidhojatrahimi
💠پاس شبانه 💢این روزها تردد در شهر، خاصه وحضوربسیجیان دلاورمرد✌️ در خیابانهای شهرمون، منو یاد احمد میندازه، عاشق بود که از طرف بسیج میگذاشتند. 💢حتی اگر مهمون بودیم، نمیومد🚷 و هیچکاری رو به اون ترجیح نمیداد،حفظ امنیت برای احمد همیشه بود، حتی برخوش بودن در کنار خانواده که بودن در کنارشون روخیلی دوست داشت. از همون بچگی خودش روفدای انقلاب وارزشها کرده بود. راوی: @shahidhojatrahimi
🔅 یک بار در خیابان به همراه همسرم بودم که دیدم آقامهدی یک جاروی بزرگ شهرداری دستش گرفته و دارد خیابان را جارو می‌زند. علت را که جویا شدم، گفت که پشت نیسانش بار شیشه داشته، موقع حرکت، شیشه‌ها شکسته و خرد شده‌اند و کف خیابان ریخته‌اند. من به آقامهدی گفتم: "ولش کن! آبرومون میره، خود شهرداری میاد تمیز می‌کنه." ولی به حرفم توجهی نکرد و بعد از این‌که خیلی اصرار کردم، گفت: " اگه این شیشه‌ها توی لاستیک ماشین مردم فرو بره،حق‌الناس گردنمه و فردای قیامت آبرومون می‌ره." 🌷 راوی : @shahidhojatrahimi
حمید چون طبقه پایین خانه مادرم زندگی می کرد. خیلی می آمد بالا و می رفت. چون همسرش اکثر اوقات سرکار بود، بیشتر وعده هایش را با مادرم می گذراند. صبح ها حیاط را آب و جارو می کرد. صبحانه اش را با مامان می خورد بعد هم ظرف ها را می شست و می رفت محل کار مامان می گفت صبح همان روز حادثه، حمید کولر را درست کرد. آب حوض را عوض کرد. همه خانه را جاروبرقی کشید و ظرف ها را هم شست. مادرم تازه گچ پایش را باز کرده بود. حمید نمی گذاشت از جایش تکان بخورد. شب حادثه وقتی ما به خانه رسیدیم، همه جا مثل دسته گل بود. به مادرم گفتم:«چرا این همه کار کردی؟» گفت:« کار من نیست مادر. حمید همه کارارو کرده.» خیلی هوای مادرم را داشت. گاهی حتی اگر پنج دقیقه می خواست دیر بیاید حتما خبر می داد. چون مامان عمل قلب باز کرده بود و حمید نمی خواست نگرانش کند. ✏️ مریم برزویی @shahidhojatrahimi