eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.3هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
6.1هزار ویدیو
98 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 💢 از بدو شکل گیری لشکر 27 حضرت‌رسولﷺ به خواسته‌ی شهید حاج ابراهیم همت مسئولیت سنگین تدارکات لشکر را به عهده گرفت و در طول 5 سال مسئولیت خود کارنامه پرباری به یادگار گذاشت . از خیلی‌ها سن و سالش بیشتر بود و هم هیکل درشتی داشت اما با این حال پا به بچه ها کار می‌کرد و عرق می‌ریخت. این طور نبود که پشت میز بنشیند و فقط دستور بدهد. وقت و بی وقت هرگاه بار به تدارکات لشکر می‌رسید ، زودتر از همه دست به کار میشد و آستین ها را بالا می زد و «یاعلی» می گفت و بارهای سنگین را یک تنه روی دوش خسته خود می‌کشید. هیچ وقت از کار کردن شانه خالی نمی‌کرد. منتظر بچه ها نمی‌ماند، همیشه برای این کارها پیشقدم بود. مسئول بود اما از بس که خاکی بود بی‌اعتنا به مسئولیت و پست و مقامی که داشت کنار بچه‌های تدارکات می‌نشست و برای رزمندگان قند می‌شکست. به همین راحتی غرورش را زیر پا می‌گرفت و خرد می‌کرد. حاجی مرد میدان بود، مرد عمل ، قبل از شروع هر عملیاتی به خط می‌زد و از نزدیک نیازمندی های لشکر را به درستی رصد میکرد. برای تهیه مایحتاج نیروها خودش را به آب و آتش می زد تا در روز عملیات نیروها بابت تدارکات لنگ نمانند. تا خیالش از بابت آب و غذای بچه های خط راحت نمی شد، سر بر بالش خواب نمی‌گذاشت و آرام نمی‌گرفت. در طول شبانه روز بیش از چند ساعت استراحت نمی کرد. چشمهایش خاطره خواب را فراموش کرده بود. بخاطر همین تلاش‌های بی‌وقفه و بی‌شائبه بود که سردار شهید همت همیشه در عملیات ها خیالش از بابت تدارکات لشکر راحت بود؛ چون حاجی را خوب می شناخت و به ایشـان ایمان داشت. می دانست که حاج محمد پای کار است وبه وعده‌هایش عمل می‌کند. حاجی میانه اش با نیروها به قدری خوب بود که هیچوقت حرفش زمین نمی‌ماند. در هر شرایطی نیروهایش گوش به فرمانش بودند و عاشقانه دوستش داشتند و پروانه‌وار دورش حلقه میزدند. حاجی هر چه بود، بیش از همه عاشق بود، یک عاشق دلسوخته، یک مرد تمام عیار که عاقبت در 24 دیماه 1365 در عملیات کربلای 5 به معشوق خود رسید و چونان پروانه ای عاشق، ققنوس وار سوخت و خاکستر شد. 🕊🕊🕊🌹🌹🌹
1 مادرم سنش خیلی از پدرم کوچکتر بود ۳۰ سال اختلاف سنیشون بود. توی دهات زندگی می‌کردیم برادرم که ۷ سالش بود من به دنیا اومدم و وقتی که ۱۰ سالم شد مادرم فوت شد هنوز چیزی از مرگ مادرم نگذشته بود که پدرم رفت و یک زن جوون دیگه گرفت و با اومدن نامادری زندگی من کاملاً نابود شد. نامادریم خیلی زن ظالمی بود داداشم رفت سربازی اما من موندم که نامادریم به پدرم می‌گفت شوهرش بدیم و زودتر از دستش خلاص بشیم پدرمم تحت تاثیر حرف‌های نامادری اولین نفری که از دهات بالا به خواستگاریم اومد رو قبول کرد و من زنش شدم. با وجود اینکه سن کمی داشتم به ناچار ازدواج کردم خیلی زود مراسم نامزدی رو گرفتن و سه ماه بعدش عقد و در نهایت من رو فرستادن سر خونه زندگیم. مادر شوهرم بدتر از نامادریم خیلی زن ظالمی بود هر روز ازم کار می‌کشید. ادامه دارد. کپی حرام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز ؛ پاریس منوتو رفت توی فاضلاب تاریخ ولی پرچم جمهوری اسلامی توی پاریس بالاست :) 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کشف پیکر مطهر شهید در منطقه شرهانی ۲۲ دی ماه ۱۴۰۲ 💠گروههای تفحص شهدا موفق شدند در ۲۲ دی‌ماه ۱۴۰۲ پیکر مطهر یک شهید دوران دفاع مقدس را در منطقه عملیاتی شرهانی تفحص نمایند. 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویر بیشتری از مانور شیر مردان یمنی در شمال این کشور با عنوان «آمادگی برای نبرد فتح موعود و جهاد مقدس» 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرم زینب عجب حال وهوایی دارد❤️ سوریه فیض شهادت چه صفایی دارد❤️ بنویسید به روی کفن این شهدا چقدر عمه سادات فدایی دارد❤️ یادشهید گمنام بزرگوار 🕊️ 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️١٠ هزار جفت كفش كودكانه در خيابان‌های آمستردام به یاد کودکان شهید غزه 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایت ابومهدی از محاصره توسط داعش؛ من و حاج‌قاسم در آستانه اسارت بودیم 🔹فرمانده شهید ابومهدی المهندس در گفتگویی منتشرنشده با مرکز ارتباطات و امور رسانه‌ای نُجَباء، از نقش رهبر معظم انقلاب در حمایت از مردم عراق و جان‌فشانی‌های شهید سلیمانی در ساعات اولیه اشغال عراق توسط داعش، تمجید می‌کند. 🌷 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️فتوای جدید سلطان تناقض در سال جدید میلادی : خویشاوندان قاتل را تنبیه کنید! 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
2 مادر شوهرم سه تا پسر داشت و دوتا دختر که دختر بزرگش شوهر کرده بود دختر کوچیکش خونه بود اما ۵ ۶ سال داشت برای همین تمام کارهای اون خونه ریخته بودن سر من . من مجبور بودم که از صبح تا شب کار کنم مادر شوهرم وقتایی که شوهرم خونه نبود ظهرها که می‌رفتیم سر زمین کشاورزی برای کار خیلی بهم کم غذا می‌داد منم با اون غذا سیر نمی‌شدم اما وقتایی که شوهرم خونه بود از این کارا نمی‌کرد. خیلی بهم سخت ‌گذشت اما توکلم فقط بر خدا بود از خدا کمک می‌خواستم خدایا خودت کمکم کن از دست این مادرشوهر ظالم در امان باشم‌. می‌ترسیدم که با یوسف حرف بزنم در مورد رفتارهای مادرش می‌ترسیدم که منو مقصر بدونه و منو دعوا کنه. برای همین به ناچار سکوت می‌کردم . یه ویژگی بد دیگه که داشت این بود که خیلی خصاصت به خرج می‌داد وقت‌هایی هم که مهمون داشتیم از مهمونا پذیرایی می‌کرد اما جلوی من نه میوه‌ای می‌ذاشت نه تنقلاتی. یوسف وقتی این رفتارهای زشت مادرشو می‌دید خودش پا می‌شد و برام میوه می‌آورد . یه روز ظهر که خواهر شوهر بزرگمم خونه بود مادر شوهرم بهم گفت که سفره رو پهن کنم سفره رو که می‌انداختم هر بار منو دنبال یه چیزی می‌فرستاد به آشپزخونه.. منم که چند بار اومدم رفتم خسته شدم و با کلافگی گفتم_ مادر جون یک بار بگین که من این همه نیام و برم! مادر شوهرم صدیقه با شنیدن این حرفم بدجوری اخم کرد و گفت_ می‌بینم که زبون درآوردی الهام خانم ؟ بعدش از جاش بلند شد و به سمتم اومد با ترس از جام پا شدم قبلاً هم مادر شوهرم بارها با جارو کتکم زده بود و الانم ترس همین رو داشتم. ادامه‌دارد. کپی حرام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:طه🦋 :17الی18 برادران فردی # القاری:الاستاد:حسین فردی :الاستاد:جعفرفردی مسابقات قرآنی برترکشوربنگلادش سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🌹 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداءوَالصِّدیٖقین🕊 🕊 برشهدا...🌷 ♥️دل ڪه هوایے شود، پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها مے ڪنیم به زیارت "شهــــــداء" مے رویم... ‌‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🕊 🕊 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ دل ما زیر سایبان حسیــــــن و کجا بهتر از امان حسیــــن شرح حبل المتین همین باشد وصل باشی به ریسمان حسین جز اجابت خدا چکار کند تا قسم می دهی به جان حسین بر سر ما همیشه می بارد بارش لطف بی کران حسین ذره ای هم که آبرو داریم همه از نوکری او داریم 🌹 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🌼السلام علیک یابقیه الله ای بزرگترین آرزوی زمین و زمان... ای صاحب جسم وجان مستجاب شو.. سید و آقای ما،ا مشب هر کجا هستید... به جان مادرت زهرا برای ما هم دعا بفرمایید.. برای ظهورتان ، برای پایان هجران 🌼 اللهم عجل لولیک الفرج 🦋🦋🦋
3 خونمون دو طبقه بود به سمت پله ها فرار کردم که دنبالم اومد اما خواهر شوهرم تو راهرو جلوی من رو گرفت و اجازه نمی‌داد که بالا برم می‌ترسیدم که الان از پشت بهم نزنه خواستم خواهر شوهرم رو کنار بزنم با اینکه جثه‌م خیلی ازش کوچکتر بود یه هول کوچیک دادم اما خواهر شوهرم زمین افتاد و از هوش رفت. مادر شوهرم با فریاد گفت_ چیکار کردی دختره ی ور پریده؟ اینبار خودم می‌کشمت ! ترسم بیشتر شد و بدو بدو پله‌ها رو بالا رفتم باید از این خونه می‌رفتم وگرنه مادر شوهرم زنده‌ام نمی‌ذاشت رفتم جلوی خونه خودمون درو باز کردم و محکم بستم و قفل کردم که مادر شوهرم فکر کنه رفتم داخل خونه اما فرار کردم و به پشت بام پناه بردم. چون برادر شوهرام معمولاً خونه بودن یه پیرهن آستین دار و روسری اما از اونجایی که بیرون چادر سر می‌کردن و برای همین کمی معذب بودم. پسر همسایه پسر پشت بام داشت کفتر بازی می‌کرد با دیدن حال و روزم با ناراحتی گفت_ چی شده آبجی چرا اینقدر مضطربی؟ ... اونقدر مرد خوبی بود که فقط یک لحظه نگاهم کرد و بعد از اون دیگه خیره به کبوتراش بود. با گریه گفتم_ مادر شوهرم می‌خواد منو بزنه. پسر همسایه که اسمش ناصر بود با عصبانیت گفت_ غلط کرده. بعدش صداشو بالاتر برد و خطاب به مادرش که طبقه پایین بود داد زد_ ننه یه چند لحظه بیا بالا. ادامه دارد. کپی حرام‌.
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🏴 🕯ما سامرا نرفته 🖤گدای تو می شويم 🕯ای مهربان امام 🖤فدای تو می شويم 🕯هادیِ خلق، 🖤ڪوری چشمان گمرهان 🕯پروانگان شمع 🖤عزای تو می شويم. 🏴پیشاپیش شهادت مظلومانه 🏳دهمين اختر آسمان امامت و ولايت 🏴مشعل فروزان هدايت ،‌يارو راهنماي امت ، 🏳کتاب علم و زهد و حکمت ، ابن الجواد 🏴امام هادي ع بر شيعيان تسليت باد 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 📽 | أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ 🔺 شهید حاج قاسم سلیمانی: همه‌ی دعوای ما در عالم اسلام با غرب بر سر یک مسجد است. همه جنگ بر سر «مسجدالاقصی» است. Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🏴🏴آجرک الله یا صاحب الزمان عجل الله 🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ 🍃! دنیا خراب آبادے است ڪه هر نقطه آن به هاے آلوده نا امن گشته است. اما فرشته هاے در محفل انس و یاد خدا در امنیتۍ بسر مۍبرند ڪه دیگران از طعم آن بی خبرند😇 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ امام مهربانم🥺 🦋🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸 ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ این 🚩علمی که بر پاست 🦋 روحش شاد أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج 🦋🦋🦋
طولی نکشید که ثریا خانم مادر ناصر به بالای پشت بام اومد با دیدن من نگران شد ‌. وقتی که قضیه رو بهش گفتم دستم رو گرفت و منو به پایین برد. زیر لب زمزمه میکرد_ وای صدیقه خدا ازم نگذره که انقدر زدن ضالمی هستی ... خدا به اون کمرت بزنه صدیقه. ثریا خانم منو پایین برد ازشون تشکر کردم و بعدش با خود ثریا خانم به روستا خودمون خونه پدرم رفتم. پدرم با دیدنم شوکه شد و گفت_ اینجا چیکار می‌کنی؟ نشستم و قضیه رو بهش گفتم و ازش کمک خواستم اما پدرم گفت _دخترم خودت که آذر رو می‌شناسی اگه بفهمه اومدی اینجا شر به پا می‌کنه گریه کردم از پدرم خواستم حداقل بزاره توی انباری بمونم گفتم من اونجا بافندگی می‌کنم کاری که بلد بودم از همون طریق خرجمو در می آوردم . بهش گفتم که حتی یک لقمه غذا از خونتون نمی‌خورم فقط بذارین که بمونم پدرم قبول کرد و دستی به انباری کشید لامپی برام وصل کرد منم همونجا زندگی زندگی کردم. روز بعدش که خانواده محسن شوهرم اومده بودن دنبالم به بابام گفتن که ما فکر کردیم الهام رفته تو خونه اما بعد اینکه قفل رو شکستیم الهام نبوده و فهمیدیم که از پشت بام فرار کرده اومده اینجا . پدرم گفت که الهام نمی‌خواد برگرده اونقدر اذیتش کردین که حاضر نیست برگرده به اون خونه ‌. نامادریم که متوجه حضور من شد اولش داد و بیداد راه انداخت اما بعدش گفت اشکالی نداره بمونه اما به شرطی که کارای خونه رو انجام بده. منم هم بافندگی می‌کردم هم کار خونه پدرم را انجام می‌دادم. ادامه دارد. کپی حرام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽ شعری که دختر در محضر آقا خواندند و جواب به یک بیت خاص (غلط میکنه کسی به شما بگه یتیمی) Ghasedake par par shodeh 🖤 🦋🦋🦋