﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
#جمهـوریِاسلـامیآمدهکـهبمـاند؛
مـاهستـیم..!
کـهاگرمانـباشیمهم،
جمهـوریاسلـامیخـواهدبود...
#آره رفیقق؟؟ آااره؟ باامرام اینحوریااس
🦋🦋🦋
Ghasedake par par shodeh 🖤
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
ماروازجنـگمیترسونن؟
ماازنسلآقاییهستیمکه
زرهشپشتنداشت🕶!(:
#آره لوتی اینجوریاااس🖤🥀👍
#امیرالمؤمنین
#ساام علییک بامرااماا
وقتتون شهدااییعع
#فراا رسیدن عید سعید غدیرر رو به شوماا مشتیاا تبریک عرض می کنم.
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
بهش میگفتن :
واسہچے𝐁𝐌𝐕روولڪرد؎و
اومد؎مدافعحرمشد؎..؟!
نونتڪمبود؛آبتڪمبود
میگفت:عـشقمڪمبود.. :)
#شهیداحمدمشلب
#آره رفیق اینجووریااس
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
🔰خواب همسرشهید آقایی
قبل از عید سال ۹۸
همین قبل از عید بود که دیدم
اطراف خیمه ای شلوغ و پر رفت و آمد است. می گفتند: هر کسی شهید دارد و برنگشته است سراغش را از آنجا میگیرد
رفتم داخل خیمه، پیرمردی با چهره نورانی لیستی در دست داشت
زود رفتم کنارش تا سراغت را از او بگیرم. گفتم: حاج آقا؟ منم شهید دارم که هنوز برنگشته
با مهربانی نگاهی به من انداخت
گفت: اسمش چیه گفتم: علی.... #علی_آقایی. یک لحظه یاد پسوندت افتادم گفتم: حاج آقا.. اسمش هست علی آقایی حمل آباد!
دوباره نگاهی به لیست توی دستش انداخت. پشت روی صفحه را نگاه کرد. #نبودی. برگ دوم را دید
بعد نگاهی به من انداخت گفت: #آره اسمش اینجاست! پرسیدم: پس کی میاد گفت: معلوم نیست... هر وقت #نوبتش برسه!
💢بعد ازچهارسال پیکر مطهرشهید کشف شد
#شهید_مدافع_حرم_علی_آقایی🌷
تاریختولد:۱۳۶۶ اردبیل
#سالروزشهادت:۱۳۹۴/۱۲/۷
#سالگرد_شهادت🥀🥀
🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
#سلام_صبحتون_بخیر
#روزتون_متبرک_ب_نگاه_شهدا
🦋🦋🦋🍃🌷✨🍃🌷✨🍃🌷✨
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌤
🍃🌷🍃🌷
@shahidma
🍃🌷🍃🌷
☀️🕊🌸﹏🍃
🕊🌸💦
🌸💦
︴
🍃
✅ روایت #همسر شهید از #شالسبز شهید محمد تقی سالخورده✅
بسم الله. . .
💠 #چندماہ بعد عقدمون من و آقامحمد
رفتیم #بازار واسه خرید. . .
من دوتا #شال خریدم...
یکیش #شالسبز بود که چند بار هـم
#پوشیدمش اما یه روز #محمد به من گفت:
خانومی:اون #شالسبزت رو میدیش به من؟
#حس خوبے به من میده
شما #سیدی و وقتے این #شالسبز شما
هـمراهـمه #قوتقلب مے گیرم ...
گفتم: #آره که میشه...
#گرفتش و خودش هـم #دوردوزش کرد
و #شد شال #گردنش
تو هـر #ماموریتی که میرفت یا به #سرش مے بست
یا #دور گردنش مینداخت ...
تو #ماموریتآخرش هـم
#هـمون شال #دورگردنش بود که
بعد #شهـادت برام آوردن ...
#محمدم رو که نگاه میکردم بهش #افتخار میکردم
گاهی #اوقات توی #جمع یا #مهمونی که بودیم #فقط بهش نگاه میکردم
#انگار سالها #ندیده بودمش، بعدش همون #لحظه بهش #پیام میدادم و میگفتم #بهت افتخار میکنم
به #خودم میبالم که تو #شوهرمی😍😍
ـ
🦋🦋🦋