5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
آموزش تکثیر آلوئه ورا از طریق تقسیم بوته
╲\╭┓
╭ 👩💼↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @hanakhanum
┗╯\╲
🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴🪴
قسمت سوم
در واقع هیچ وقت برادر و خواهرش را ندید در پرورشگاه بهزیستی مشهد به مدت یک سال نگهداری شدند که براساس یک تصمیمگیری دختران را به پرورشگاه تهران و پسران به تربیتحیدریه منتقل شدند.
😔💔
به روایت از خواهر #شهید :
در پرورشگاه تهران دو سال ماندم و طی این دو سال هیچ ارتباطی با #سیفالله نداشتم تا اینکه یک روز از بلندگوی پرورشگاه مرا به دفتر ریاست خواستند
در آنجا مردی را دیدم که تصور کردم باغبان جدید محوطه پرورشگاه است.
اما با ورود به دفتر آن فرد را به عنوان پدرم معرفی کردند و گفتند که از این پس سرپرستی مرا پدرم برعهده میگیرد.
این باعث خوشحالیام شد زیرا پس از سالها دارای خانواده میشدم، در این بین تمام فکرم پیش #سیفالله بود و آرزویم بود که بیاد پیش ما.
پدرم پس از آوردنم به شمال برای سرپرستی #برادرم به تربیتحیدریه رفته واو را به خانه آورد اما بدلیل وضعیت خانواده و شرایط مالیاش نتوانست #سیفالله را نگه داره و عمویم قدرتالله #سرپرستی شو برعهده گرفت
در سن #چهارده سالگی بود، در کنار خانواده عمویم حدود دو سال زندگی کرد تا اینکه تصمیم گرفت به #جبهه برود و در آن زمان سنش به #16 سال رسیده بود.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت چهارم
حدود سه ماه آموزش رفتند و آموزشهای نظامی دیدند، بعد اومدن مرخصی ،مرخصیشان به مدت یک هفته بود و در این هفت روز همه دغدغهاش بودن با من بود و تمام نگرانیاش زندگی من بود.😭😭😭
🍃🌷🍃
همیشه میگفت: "تمام فکر من زندگی توست و اینکه شاد و خوب زندگی خواهی کرد."
با توجه به اینکه #برادرم با ما زندگی نمیکرد اما برای رفتن به #جبهه نیاز به رضایت پدرم داشتند.
🍃🌷🍃
و آن سال که نامه رضایت را آوردند تا پدرم امضا بزند، پدرم مخالف رفتنش بود وگفت: «اونجا نقل و نبات پخش نمیکنند، #جنگه و آدم را میکشند»در جواب پدرم گفت:« پدرم #سر من که از #سر
#امام حسین(ع)🌷بالاتر نیست.» و با این حرفش پدرم ساکت شد و رضایت داد تا به #جبهه برود.
🍃🌷🍃
هیچ وقت آخرین شبی که با هم گذراندیم را از خاطرم نمیبرم، هفت روز مرخصی آمده بود و طی این هفت روز میآمدخونمون و بهم سر میزد و جویای حالم میشد تا اینکه به شب آخر رسید.
آن شب تا سه صبح بر روی یک بالش سر بر بالین گذاشته بودیم😭😭😭 و از خاطرات دوران پرورشگاه میگفتیم، گریه میکردیم و میخندیدیم.😭😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت پنجم
زمانی که داشت سوار اتوبوس میشد شروع کرد به اشک ریختن،خواهرم پرسید چرا گریه میکنی؟ جواب داد: "نگران رقیه و زندگی وی هستم، مواظبش باشید."😭😭
🍃🌷🍃
پس از گذشت یک ماه و حضور در #جبهه علیه کوملههای #کردستان در شهر #مریوان ظاهراً سپاه بدنبالش به روستا آمدند و سراغش را از پدر و عمویم میگیرند.
پرسیدند: آیا #سیفالله به خانه برگشت؟ همه تعجب کردند و گفتند که #سیفالله حدود یک ماه عازم #جبهه شده. نیروهای نظامی تصور کردند که #سیفالله از #جبهه فرار کرده و این #مفقودی حدود #یک ماه طول کشید.
🍃🌷🍃
طبق گفتههای #همرزمانش #برادرم را جاده سرورآباد یکی از روستاهای شهر مریوان از استان کردستان به همراه #همرزم #شهیدش که از شهرستان #تنکابن بود، پیدا کردند که بدست منافقان کومله به #شهادت رسیده بود😭😭
🍃🌷🍃
#برادرم را با طریق مختلف شکنجه داده بودند😭، از #آتش سیگار، #کابل داغ گرفته تا #آب جوش به طوری که از #دهانشان چیزهایی را #بدست آورند اما موفق #نشدند و این #شکنجه با #شلیک تیر از #ناحیه گردن بر #سرش به پایان رسید که منجر به #شهادتش شد. 😭😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت ششم
زمانی که #پیکرش را به منزلمان آوردند در هنگام آخرین بدرقه با لمس بدنش هنوز آن #تاولها و #شکنجهها را با پوست دستم احساس میکردم.😭😭😭😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید سیف الله شیعه زاده هم درتاریخ ۱۳۶۴/۵/۱۰# درسن ۱۶# سالگی به دست منافقین به آرزویش که همانا#شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار#شهید :
زادگاهش، روستای محمودآباد، استان مازندران.
🍃🌷🍃
قسمتی از وصیت نامه شهید:
وقتی به طرف #جبهه ها می روم همراه با شوق و اشتیاق است چون می دانم برای #اسلام و #خدا می روم. من درس اسلام شناسی را وقتی که #رهبرم امام خمینی به ایران آمد از او یاد گرفتم و این را هم بگویم که من برای #اسلام و #خدا به #جبهه می روم و نه برای #مقام ، نه تنها من بلکه همه #رزمندگان همینطور هستند.💔
🍃🌷🍃
علاوه بر علاقمندگی خود بر نظام و امام خمینی(ره) عنوان کرد: «به آن برادر و خواهری که در عمرم ندیدم، بیاورید بر سر مزارم تا کمی برایم زاری کنند.» و این امر پس از #شهادتش بر سر مزار #شهید تحقق یافت.💔
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت هفتم
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠شهید سیف الله شیعه زاده 💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
پایان
30.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مشاهده بفرمایید برای لحظاتی دل بسپارید به کربلای حسین ع
11.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.تا زمانیکه دخترکان کوچک شهید داده ، اینگونه سخن می گویند
فلسطین پیروز است
سخنان نوه کوچک شهید اسماعیل هنیه را با جان و دل بشنوید😢
🌹 با ولایت تا شهادت 🌹
هدایت شده از زیر چتر شهدا 🌹 🌱
خلط پشت گلو ریشه اصلیش بلغم در قسمت سر هست ،هیچ آنتی بیوتیکی باعث درمان آن نمی شود،فقط باید بلغم سر را خارج کرد اگر خلط پشت حلق درمان نشود باعث مشکلاتی مثل نفخ و رفلاکس معده ،پرخاشگری ،چاقی شکم و پهلو و افسردگی و کبد چرب می شود.
برای درمان خارج کردن بلغم سر و از بین بردن خلط پشت گلو روی لینک زیر بزنید و فرم را پر کنید .
👇👇👇
https://formafzar.com/form/fwepo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ به محض شروع حمله نيروهاى مسلح ما عليه آمریکا و مافیای صهیونیستی غاصب، چنین عمل کنید .
---------::🇮🇷::--------
همین طوری که داشتم اسامی پیامهاش رو میخوندم نگاهم
افتاد به اسم آرزو ما که تو فامیل آرزو نداریم شاید اکرم باشه، ساسان گذاشته آرزو.
پیامش رو باز کردم
به به خودشه براش نوشته اکرم فهمیدن تو فرار کردی دنبالتن
به خودم گفتم الان که فهمیدی اکرم پیش اینه گوشی رو بذار کنار تا برات دردسر نشده گوشی رو برگردونم روی بازی گوشی رو خاموش کردم دستم رو گذاشتم روی میز سرم رو گذاشتم روی دستم رفتم تو فکر چیکار کنیم حالا
ساسان اومد رو کردم به من
_عجب دعوای کردن
_سر چی دعواشون شده
سرجای پارک
خدمتکار رستوران، غذا مون رو آوردن خوردیم اومدیم تو او توبوس. ساسان سر جای خودش نشست منم اومدم کنار امیر محمد نشستم
امیر محمد نگاهی تو صورتم انداخت
_چی شده چرا تو فکری؟
برگشتم سمتش
_امروز تو سالن ناهارخوری بودیم بیرون دعوا شد ساسان رفت ببینه چه خبره منم گوشیش رو باز کردم پیامهاش رو خوندم، به اکرم پیام داده بود
ابرو داد بالا
راست میگی
آره باور کن خودم دیدم
ادامه دارد...
کپی حرام⛔️
جمعه ها و ایام تعطیل داستان نداریم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️قلب قرآن سوره یاسین...
🍁اثرات مداومت به خواندن سوره یس...
🌿در صورت امکان هرروز ایه اخر سوره یس خوانده شود