#دستنوشته_شهید_محمد_مسرور
دنيا كمش هم زياد است حلال آن هم درد سر دارد چه خواسته حرام او. خداوندا به من زهدي بده كه بتوانم علايق را از خود دور كنم .
https://eitaa.com/shahidmasroor
هدایت شده از صحبت عشـق درمیان استــــ❤
مهدے_جان
دِل در گرو
حلقه گیسـوی تــو داریم
ای قبله دلهای پریشــان
مددی کـن
#اللهم عجل لولیک الفرج
زندگــــــــــی با #امام_زمان عج اوج عشـق استــــــــــــ
سلامتی و فرجش #صلوات
🌼التـماس دعـــــای فــرج🌼
#شهیدان_ایمانی_و_عسگری
❣قـــــــــــــــرارگاه👇
╔══. ⚘ ✨🕊.═══╗
https://eitaa.com/shahidan_imani_asgari
╚══. ⚘ ✨🕊.═══╝
شهید محمد مسرور❤️
بعد از عید فطر بود، محمد بعد از یک سفر یک ماهه از حرم امام رضا ع برگشته بود، دلم خیلی براش تنگ شده بود، نشستم کنارش شروع کردم سوال کردن محمد چه خبر، خوش گذشت چیکارها کردی، غذای امام رضا ع باز نصیبت شد؟ آونم با لبخند زیباش ومتانتش شروع کرد تعریف کردن، بله..... من خیلی دوست داشتم خادم امام رضا علیهالسلام بشوم و بتوانم در آشپزخانه حضرت خدمت کنم. برای همین رفتم کنار در آشپزخانه ایستادم. یکی از خادمها گفت کاری داری؟ گفتم خیلی دوست دارم بیایم و در آشپزخانه ظرف بشویم. خادم گفت آقا اصلا امکانش نیست. گفتم خیلی دوست دارم. گفت نمیشود.منم یه مدتی طولانی همونجا نشستم، یکدفعه یک خادم با لباس آشپزی آمد بیرون و گفت چیه جوان کاری داری؟ گفتم خیلی دوست دارم در آشپزخانه امام رضا خدمت کنم. لحظهای مکث کرد و گفت من میخواهم برای بیست روز به مرخصی بروم. بیا و به جای من این بیست روز را خدمت کن. همانجا لباس کارش را بیرون آورد و به من داد. و من بیست روز در آشپزخانه حضرت امام رضا علیه السلام خدمت کردم.
هر روز برای دوازده هزار نفر سوپ میپختیم.. واین فیلم بعد از چند سال به دست ما رسید توسط همون خادمی که لباس کارش را داده بود به محمد مسئول کل خادم های آشپزخانه حرم
یادمه یه کلیپ از آشپزخونه حرم تو گوشیم بود بهش نشون دادم گفتم محمد اینی که داره غذا درست میکنه تو نیستی ،طفره رفت و گفت نه بابا....
امروز که تو این کلیپ باز دیدم که محمد سریع از جلوی دوربین خودش را کشیدکنار ،خدمت خالصانه وبی ریای محمد عزیزم
#شهید_محمد_مسرور
#خادم
#خادم_الرضا
#ماه_رمضان
#امام_رضاع
#حرم_امام_رضا
_مدافعان حرم
هدایت شده از انجمن راویان فجرفارس
نام کتاب: "کتیبه ژنرال"
نویسنده: اکبر صحرایی
انتشارات: شهید کاظمی
تعداد صفحات: ۱۰۰۸
📖توضیحات:
کتیبه ژنرال رمان هزار صفحه ای از زندگی سراسر افتخار و شجاعت شهید اسکندری است که پس از ۵ سال تلاش و تحقیق نویسنده به رشته تحریر درآمده است.
این کتاب از کودکی شهید اسکندری شروع و با شهادتش تمام می شود و حجم عظیمی از کتاب را دورانی در برمی گیرد که شهید عبدالله اسکندری عمرش را در هشت سال دفاع مقدس سپری کرده است.
#دفاع_مقدس
Http://sapp.ir/raviyanfars
Http://eitaa.com/raviyanfars
طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد... یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.
لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت
🌺🍃معلوم بود که شهيدِ دراز کش مجروح بوده است. خوب، پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است.
555 و 556 . فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند.
🌺🍃اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر. دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است...پدری سر پسر را به دامن گرفته است...😭😭 شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر..
⭕️ کاش از ما نپرسند که بعد از شهدا چه کردیم...😔
🌹 شادی روح شهدا صلوات 🌹