هدایت شده از شهدای غریب شیراز
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی*
🔹بزرگداشت #سالگردشهادت شهید حاج منصور خادم صادق🔹
🎙 #راوی: *برادر سید رضا متولی*
#بامداحی برادر *کربلایی مجتبی نادرزاده*💢
#مکان : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام*
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۲۸مهرماه/ از ساعت ۱۶*
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
💢بار آخری که می رفت، خیلی پریشان بود. به مادر می گفت: مادر نمی دانم چرا من شهید نمی شوم. اما این بار می روم و برنمی گردم تا #شهید شوم.
مدتی از رفتنش می گذشت. عملیات بدر تازه تمام شده بود. یک نفر به خانه ما آمد. ساک حسن، که یک دوربین عکاسی، تعدادی عکس و مقدار لباس در آن بود را به ما تحویل داد. با ترس و لرز گفتم: حسن شهید شده!
گفت:
نه... نگران نباشید. حسن مفقود شده است، احتمالاً زنده است.
با گذشت زمان و بی خبری، کم کم احتمال شهادت حسن قوت می گرفت. کارمان شده بود سرکشی به معراج شهدا و دیدن شهدای گمنام، تا دیدن فیلم و عکس هایی که از شهدا و اسرا گرفته شده بود.
اما فایده نداشت، رفته بود که بر نگردد. جنگ تمام شد. شش سالم از جنگ گذشت که بالاخره جنازه حسن در منطقه عملیاتی بدر تفحص و بعد از یازده سال به شیراز برگشت.
#شهید حسن صفرزاده
#شهدای_فارس
#سالگردشهادت
بعد از شهادت آقا مصطفی موبایلشون رو باز کردم دیدم چقدر عکس از فاطمه خانم و آقا محمدعلی دارن.
برای من جالب بود که با اینکه حافظه موبایلش کم بود این عکس ها رو پاک نکرده بود.
این عکس هم یکی از عکس های موبایل آقا مصطفی بود.
روزی که خداوند به ما آقا محمد علی رو هدیه دادند
همیشه به آقا مصطفی میگفتم :
چرا خدا منو اینطور امتحان کردن
روز ولادت حضرت علی اصغر به من پسر دادن
من با این بچه ظهر عاشورا چه کنم؟
چطور به این بچه ظهر عاشورا آب بدم؟
خداوند تقدیر رو جوری رقم زدند که شب عاشورا خبر شهادت آقا مصطفی رو دادن و روز عاشورا خونه ما عاشورایی بود و من نتونستم خیلی به آقا محمد علی رسیدگی کنم.
راوی: همسر #شهید_مصطفی_صدرزاده
#سالگردشهادت
نثار روح پاکش صلوات