13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آچار فرانسه
( #راوی سردار عبدالله زاده)
قیافه ای بچه گانه ای داشت، هیکلی لاغر و کوتاه. تا آخر #جنگ هم همین قیافه نوجوانانه را داشت، هر وقت پیشم می آمد می گفت: حاجی من چی بخورم چاق بشم!
#سردار_أعلایی، فرمانده #قرارگاه در #عملیات_فاو، در جریان پاتک های عراقی ها می گفت: از پشت #بیسیم صدای یک پسر بچه را می شنیدم، اما خیلی با صلابت و #مردانه حرف می زد!
بعد هم که #مسلم را دیده بود، تعجبش دو چندان شده بود!!!
اما همین #جسم نحیف و کوچک معروف شده بود به #آچار_فرانسه #لشکر_فجر ، هر جا #گره_ای در کار بود و مشکلی باید حل می شد، این مسلم بود که #گره_گشایی می کرد.
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
12.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شجاعت
(#راوی برادر مهدی توکلی)
شبی برای #شناسایی آماده می شدیم که #مسلم آمد و خواست با ما همراه شود.
بهترین موقعیت بود تا کمی شجاعتم را به رخ مسلم بکشم و او را بترسانم.
یک گروه هشت نفره به خط زدیم و از خط عبور کردیم. هر چه از خط خودمان دورتر می شدیم بیشتر بچه ها را می ترساندم، می گفتم الان نزدیک عراقی ها هستیم، ساکت باشید، احتیاط کنید الان در دل #دشمن هستیم.
از سرعتم کم کردم ، با دوربین دید در شب عراقی ها را به مسلم نشان می دادم می گفتم احتیاط کن خطر دارد.
مسلم با خنده می گفت، چه خبره، عراقی کجا بوده، بیا سریع تر برویم تا به کارمان برسیم.
در همین حین چند #خمپاره کنار ما به زمین نشست. روی زمین افتادم و دستم را روی سر گذاشتم. دیدم مسلم اصلاً دراز نکشیده بود، نشست دست روی پشتم گذاشت و گفت: نترس چیزی نیست!!
خلاصه آن شب شجاعت مسلم را به چشم دیدم، افراد زیادی را با خودم به شناسایی برده بودم که همان ساعات اول خود را باخته بودند.
با همراهی مسلم موفق شدیم دو پیکر #شهید را هم که در منطقه جا مانده بود به عقب منتقل کنیم.
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
13.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاپشن
( #راوی برادر علی رستمی)
روزی آقا #مسلم برای بازدید از بچه ها به خط آمده بود.
خوب سر و وضع تمام #بسیجی ها را برانداز کرد.
متوجه شد یکی از برادران بسیجی لباس مناسبی ندارد.
سریع #کاپشن خود را در آورد و به او داد.
#برادر بسیجی گفت: اما #حاج_آقا شما خودتان به آن نیاز دارید، خودتان هم که کاپشن ندارید؟
مسلم خندید و گفت: برادر تا فردا #خدا بزرگ است و کریم!
*
#سردار_مظلوم
#سردار_شهید_مسلم_شیرافکن
#سردار_شهید_محمد_حسین_شیرافکن
#شهید_مسلم_شیرافکن
#شهید_شیرافکن
#بیست_و_نهمین #سالگرد_شهادت
#استان_فارس
#کازرون
#دفاع_مقدس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
هدایت شده از شهدای غریب شیراز 🇮🇷
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی*
🔹بزرگداشت #سالگردشهادت شهید حاج منصور خادم صادق🔹
🎙 #راوی: *برادر سید رضا متولی*
#بامداحی برادر *کربلایی مجتبی نادرزاده*💢
#مکان : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام*
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۲۸مهرماه/ از ساعت ۱۶*
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
شهید امام رضایی
بسم رب الشهدا
#سردار_شهید_ابراهیم_باقری_زاده علاقه زیادی به #آقا_علی_بن_موسی_الرضا ع داشت...
آن #لحظه_رهایی در شب عملیات #کربلای۵ ، حقیر آنها را جلو بردم .
پشت نونی ها وقتی داشتیم #گردان_امام_رضا ع را جلو می بردیم ، #شهید_ابراهیم_باقری کنار دست من نشسته بود ، مایلرها (کامپرسی ها) نگه داشتند که #رزمنده_ها پیاده بشن وحرکت کنیم به سمت نقطه رهایی ، ابراهیم باقری وقتی پایین آمد یه نگاهی به آسمون کرد ، چند دقیقه ای خیره به آسمون وستاره ها شد.
گفت : #امام_رضا ع این طرفه؟
گفتم : بله امام رضا ع این طرفه!
این قبله است پشت به قبله امام رضا ع است...
برگشت دستاش را گذاشت روی سینه اش ، اشک از چشماش سرازیر شد تو اون لحظه حساس....
گفت: دلم می خواست بیام به پابوست آقا ، مدتیه نشده برسم به خدمت شما ، از همین جا به شما سلام میدم...
#السلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا ع
یه سلامی از ته دل ، من دیگه همچین سلامی را هیج جایی ندیدم...🥺
از ته دل سلامی کرد و قطع به یقین جواب سلام را گرفت که پس از شهادتش پیکرش نه به اشتباه ، نه!! اشتباهی در کار نبود...
پیکرش به تقدیر ، به دستور ، با طلبیدن امام رضاع به #مشهد_الرضا رفت...
وقتی پیکر همه #شهدا را به دیار #کازرون آوردند ، پیکرمطهر ابراهیم بین آن ها نبود!!
کجاست؟!
چی شده؟!
خبر رسید که پیکرشهید در مشهدالرضا است😢
اون موقع ها رسم بر این بود که هر شهیدی را وارد مشهد می کردند قبل از اینکه به #معراج_الشهدا ببرند و به خانواده ها خبر بدهند ، مستقیم پیکر را به حرم امام رضا ع می بردند وطواف می دادند ، بعد به معراج الشهدا می بردند و به خانواده ها خبر می دادند.
ابراهیم از #شلمچه رفت به مشهدالرضا ع ، طلبیدش امام رضا ع✋
ونکته ای که بر روی سنگ مزارش هست اینکه عکس تصویرشون هم الان رو به سوی امام رضا ع است...🤲
#راوی : #سید_رضا_متولی
#شهید_امام_رضایی
#شهدای_کازرون
#شهدای_فارس
هدایت شده از انجمن روایتگران فجر فارس(NGO)
چند روز قبل ازاینکه به شهادت برسه تماس گرفت وبه مادرم گفت:
حلالم کن
میدونم که شهیدمیشم!
مادرم گریه کردوگفت: ازکجا میدونی!؟
گفت : مادربه خداقسم خواب دیدم که
پاهام دردمیکنه و نشسته بودم.
یک آقای بلندبالائی سواربراسب،
وشال سبز قشنگی برکمرداشت.
گفت :خدامراد چرانشسته ای!؟
گفتم: نمیتونم بلندشم.
گفت: بگو یا صاحب الزمان ادرکنی
دستم را گرفت وسواربراسبم کرد وباهم رفتیم ،دربین راه اسب بال در آورد و بالا رفتیم.
به خاطر همین مطمئنم که ان شاء الله به شهدامیپوندم😭😭😭😭
#راوی:خواهربزرگوارشهید
#شهید_خدامراد_طباخی
#سالروز_شهادت
#شهدای_فارس
#انجمن_راویان_فجر_فارس
@raviyanfarss
شهید محمد مسرور❤️
شهید ابراهیم باقری زاده شهید امام رضایی ع فرمانده گردان امام رضا ع ایام شهادت ❤️❤️❤️
شهید امام رضایی
بسم رب الشهدا
#سردار_شهید_ابراهیم_باقری_زاده علاقه زیادی به #آقا_علی_بن_موسی_الرضا ع داشت...
آن #لحظه_رهایی در شب عملیات #کربلای۵ ، حقیر آنها را جلو بردم .
پشت نونی ها وقتی داشتیم #گردان_امام_رضا ع را جلو می بردیم ، #شهید_ابراهیم_باقری کنار دست من نشسته بود ، مایلرها (کامپرسی ها) نگه داشتند که #رزمنده_ها پیاده بشن وحرکت کنیم به سمت نقطه رهایی ، ابراهیم باقری وقتی پایین آمد یه نگاهی به آسمون کرد ، چند دقیقه ای خیره به آسمون وستاره ها شد.
گفت : #امام_رضا ع این طرفه؟
گفتم : بله امام رضا ع این طرفه!
این قبله است پشت به قبله امام رضا ع است...
برگشت دستاش را گذاشت روی سینه اش ، اشک از چشماش سرازیر شد تو اون لحظه حساس....
گفت: دلم می خواست بیام به پابوست آقا ، مدتیه نشده برسم به خدمت شما ، از همین جا به شما سلام میدم...
#السلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا ع
یه سلامی از ته دل ، من دیگه همچین سلامی را هیج جایی ندیدم...🥺
از ته دل سلامی کرد و قطع به یقین جواب سلام را گرفت که پس از شهادتش پیکرش نه به اشتباه ، نه!! اشتباهی در کار نبود...
پیکرش به تقدیر ، به دستور ، با طلبیدن امام رضاع به #مشهد_الرضا رفت...
وقتی پیکر همه #شهدا را به دیار #کازرون آوردند ، پیکرمطهر ابراهیم بین آن ها نبود!!
کجاست؟!
چی شده؟!
خبر رسید که پیکرشهید در مشهدالرضا است😢
اون موقع ها رسم بر این بود که هر شهیدی را وارد مشهد می کردند قبل از اینکه به #معراج_الشهدا ببرند و به خانواده ها خبر بدهند ، مستقیم پیکر را به حرم امام رضا ع می بردند وطواف می دادند ، بعد به معراج الشهدا می بردند و به خانواده ها خبر می دادند.
ابراهیم از #شلمچه رفت به مشهدالرضا ع ، طلبیدش امام رضا ع✋
ونکته ای که بر روی سنگ مزارش هست اینکه عکس تصویرشون هم الان رو به سوی امام رضا ع است...🤲
#راوی : #سید_رضا_متولی https://eitaa.com/hatef10012
#شهید_امام_رضایی
#شهدای_کازرون
#شهدای_فارس
#داغ_ديدار
🌷از شدت درد، چهرهاش سرخ شده بود؛ باز دست از شوخیهای لطيفش برنمیداشت. روز به روز كمرش خميدهتر میشد؛ باز میرفت و كارهای "از پا افتادهها" را انجام میداد. روزی كه دل درد شديد گرفت، مجبور شدند شبانه او را به بيمارستان شهر ببرند. دو ماه بعد، يك اسكلت نيمه جان را از داخل ماشين درآوردند و گذاشتند روی تخت بهداری اردوگاه و با غرور گفتند: به ايران بنويسيد كه ما بيمارتان را عمل كرديم! پزشكيار ايرانی، يواشكی به بچهها گفت: داخل شكم "مجتبی" پر از غدههای سرطانی شده. مجتبی هم زير چشمی نگاه میکرد. تو صورت او لبخند بود و تو چشمهای بچهها اشك. فكر میكردند خبر ندارد. همان روز اول، پزشكان عراقی به او گفته بودند: "همهی رودههات سرطانی شده. اميدی به معالجه نيست".
🌷يك روز دوان دوان از بهداری زد بيرون. دلش گرفته بود. مؤذن خوش صدای اردوگاه را پيدا كرد. سر و صورتش را بوسيد. كشيدش گوشهای و گفت: "آقا بالا! يه مرتبهی ديگه برام اذان بگو! دلم گرفته. میخوام با شنيدن اذان دلشاد بشم. میدونم كه به زودی شهيد میشم و آرزوی ديدن امام خمينی تو دلم میمونه." حاج آقا ابوترابی هميشه به مجتبی سر میزد. روزهای آخر كه خيلی درد میكشيد، بچهها گفتند: "حاج آقا! وقتی به عيادت مجتبی میرويم، سرش را زير پتو میکند و با ما حرف میزند." حاج آقا كه به سراغش رفت، سرش را آورد بيرون. ـ مجتبی جان! چرا سرت را زير پتو می كنی؟ ـ از شدت....
🌷.... ـ از شدت درد. نمیخوام بچهها چهرهی منو اينطور ببينند. من هميشه با صورت خندان با اونا برخورد میکردم. اگر بچهها منو اينطور، گرفته ببينند خنده از چهرههاشون گرفته میشه. اونوقت دشمن خوشحال میشه. بعد هم وصيتهايش را شروع كرد: "حاج آقا جون! آرزو داشتم امام را ببينم. اولين روزی كه به ايران برگشتی سلام مرا به آقا برسان و بگو "مجتبی احمد خانی" گفت، من سعادت ديدار با تو را نداشتم. بعد هم به مادرم بگوييد مجتبی گفت در شهادت من گريه نكنيد." چند روز بعد؛ يعنی ۱۸ خرداد ۶۶، تخت مجتبی برای مريض بعدی خالی شد و اردوگاه شد ماتم سرا. دو سال بعد مثل همين روز، سه روز بود كه اردوگاه شده بود اشك و آه. داغ ديدار امام خمينی به دل همهی بچهها ماند.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مجتبی احمد خانی و سید آزادگان مرحوم سید علیاکبر ابوترابی فرد
#راوی: آزاده سرافراز صفرعلی پيرمراديان
منبع: سایت نوید شاهد
#شهید #مجتبی_احمدخانی
#اسارت #آزادگان
#سید_علی_اکبر_ابوترابی
#روایتگری
🆔 @shahidemeli
شهید امام رضایی
بسم رب الشهدا
#سردار_شهید_ابراهیم_باقری_زاده علاقه زیادی به #آقا_علی_بن_موسی_الرضا ع داشت...
آن #لحظه_رهایی در شب عملیات #کربلای۵ ، حقیر آنها را جلو بردم .
پشت نونی ها وقتی داشتیم #گردان_امام_رضا ع را جلو می بردیم ، #شهید_ابراهیم_باقری کنار دست من نشسته بود ، مایلرها (کامپرسی ها) نگه داشتند که #رزمنده_ها پیاده بشن وحرکت کنیم به سمت نقطه رهایی ، ابراهیم باقری وقتی پایین آمد یه نگاهی به آسمون کرد ، چند دقیقه ای خیره به آسمون وستاره ها شد.
گفت : #امام_رضا ع این طرفه؟
گفتم : بله امام رضا ع این طرفه!
این قبله است پشت به قبله امام رضا ع است...
برگشت دستاش را گذاشت روی سینه اش ، اشک از چشماش سرازیر شد تو اون لحظه حساس....
گفت: دلم می خواست بیام به پابوست آقا ، مدتیه نشده برسم به خدمت شما ، از همین جا به شما سلام میدم...
#السلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا ع
یه سلامی از ته دل ، من دیگه همچین سلامی را هیج جایی ندیدم...🥺
از ته دل سلامی کرد و قطع به یقین جواب سلام را گرفت که پس از شهادتش پیکرش نه به اشتباه ، نه!! اشتباهی در کار نبود...
پیکرش به تقدیر ، به دستور ، با طلبیدن امام رضاع به #مشهد_الرضا رفت...
وقتی پیکر همه #شهدا را به دیار #کازرون آوردند ، پیکرمطهر ابراهیم بین آن ها نبود!!
کجاست؟!
چی شده؟!
خبر رسید که پیکرشهید در مشهدالرضا است😢
اون موقع ها رسم بر این بود که هر شهیدی را وارد مشهد می کردند قبل از اینکه به #معراج_الشهدا ببرند و به خانواده ها خبر بدهند ، مستقیم پیکر را به حرم امام رضا ع می بردند وطواف می دادند ، بعد به معراج الشهدا می بردند و به خانواده ها خبر می دادند.
ابراهیم از #شلمچه رفت به مشهدالرضا ع ، طلبیدش امام رضا ع✋
ونکته ای که بر روی سنگ مزارش هست اینکه عکس تصویرشون هم الان رو به سوی امام رضا ع است...🤲
#راوی : #سید_رضا_متولی https://eitaa.com/hatef10012
#شهید_امام_رضایی
#شهدای_کازرون
#شهدای_فارس
هدایت شده از اینجا با هم باشیم⚘️
motavali3.mp3
زمان:
حجم:
12.33M
💥 خاکریز خاطره
#رادیو_فارس
قصه ی #سلام_بر_حسین🌹
🎙#راوی :
سیدرضا متولی
۲۳ اسفند۱۴۰۳
ساعت ۲۰/۵۵
@raviyanfarss
@hatef10012
هدایت شده از اینجا با هم باشیم⚘️
shahid moghadam pour.mp3
زمان:
حجم:
12.79M
💥 خاکریز خاطره
#رادیو_فارس
قصه ی سیداحمد🌹
در سالروز شهادت
🎙#راوی :
سیدرضا متولی
۷ آذر۱۴۰۲
ساعت ۲۰/۵۵
#انجمن_راویان_فجر_فارس
#ستاد_کنگره_امیران_سرداران_و_۱۵۰۰۰_شهید_ولایتمدار_استان_فارس
@raviyanfarss
@kshohadayefars
شهید محمد مسرور❤️
🥀مراسـم میهـمانے لالههـاے زهرایے🥀
❇️ گرامـیداشت #شهید_عطری_شیراز،
#شهید_محمد_حاجی_دولو🌷
📌با حضور خانواده معـــظم شهید
🎙#راوی:
برادر سید رضا متولی
🎤با #مداحے:
حجتالاسلام کشاورز
📆پنجشنــبه ۱۹ تیرماه ۱۴۰۴
⏰ساعت ۱۷
📍حرم مطهر #گلزارشهداے_شیراز؛
قطعه شهدای گمنام
#کنگره_ملی_شهدای_فارس
#هییت_شهداےگمنام_شیــراز
#روایتگران_فجر_فارس ✊️
https://eitaa.com/raviyanfarss