┄═🌿🌹🌿═┄
💌 #شھـــــیدانه
#شهید_حاج_حسن_شاطری🌷
ولادت : تیرماه ۱۳۴۱
شهادت : ۱۳۹۱/۱۱/۲۴
محل شهادت: در مسیر دمشق به بیروت_اصابت تیر توسط مزدوران رژیم اسرائیل
مزار: سمنان _امامزاده یحیی (ع)
#بخشی_از_زندگی_نامه
سردار شهید حسن شاطری یا همان حسام خوشنویس، رئیس ستاد بازسازی ایران در لبنان از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس بود که در امور مهندسی جنگ، راهسازی و جادهسازی در مناطق جنگی فعالیت داشت. وی پس از جنگ تحمیلی نیز در افغانستان و سپس بعد از جنگ ۳۳ روزه رژیم صهیونیستی علیه لبنان، در جنوب این کشور مسئولیت هیئت ایرانی بازسازی جنوب لبنان را بر عهده داشت.
گزیده ای از بیانات سردار سلیمانی در مورد شهید شاطری:
✨شما به شاطری یک مدال نمی توانید بدهید، بگوییم مرحبا شاطری این تپه را گرفت. بزرگ تر از گرفتن یک جبهه یا یک منطقه بود. با حقیقت عمل و اخلاق خودش دل ها را تصرف کرد. لذا بزرگی اش وقتی نمایان شد که رفت. آن وقت شما باید می رفتید جنوب لبنان و می دیدید مسیحی ها برای هیچ شهیدی در کلیساها و محله های خودشان چنین مجلسی نمی گیرند. تمام ادیان و مذاهبی که در جنوب وجود داشتند برای شهید شاطری مراسم گرفتند . مردم شهر های مختلف به او رجوع می کنند. بعضی وقت ها انسان یک فرد را از دست می دهد و برای از دست دادن یک فرد متاثر می شود که آن فرد عزیز باشد . بعضی وقت ها یک فرد به اندازه یک شهر است. بعضی وقت ها به اندازه یک کشور است. نماد یک مذهب است . آدم افتخار می کند لذت می برد شیعه یعنی این.
@rafiq_shahidam96
...............................
🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 #کبوتران_مهاجر
🌹 شهید عباس کریمی و شهید محمداسلامی نسب و شهید محمدرضا تورجی زاده
🇮🇷 @shahidmedadian
@rafiq_shahidam96
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🕊.⃟⚘شهیدعارف محمدحسین یوسف الهی و پرده های غیبی ماورای مکان و زمان🌐
3⃣ روز تا سی هفتمین سالروز شهادت:
⚘حسین از ناحیه پا مجروح شده بود و در بیمارستان کرمان درمان بستری بود.
♦️مادر ما، خدا بیامرز صبح زود آفتاب نزده مرا از خواب بیدار کرد و گفت: هادی جان بلند شو کمی گل گاوزبان جوشانده ام، برادر برای حسین ببر، تا صبح اول وقت بخورد.
🔷من بلند شدم و خودم را آماده کردم.
🔺جوشانده را برداشتم و راه افتادم. فاصله ی خانه تا بیمارستان زیاد نبود.
🔻فقط یک کوچه فاصله داشت.
🔺وقتی رسیدم هنوز صبح زود بود. دربان ها، راهم نمی دادند. با اصرار زیاد و خواهش و تمنّا قبول کردند که فقط بروم و جوشانده را بگذارم و سریع برگردم.
🔻حسین در طبقه ی چهارم بستری بود.
🔷من از آسانسور استفاده نکردم. پله ها را گرفتم و رفتم بالا
🔻وقتی رسیدم داخل اتاق دیدم حسین خواب است،اما همینکه بالای سرش ایستادم، یکدفعه چشمانش را باز کرد و گفت: هادی بالاخره آمدی؟
❓گفتم: چی شده مگر اتفاقی افتاده؟
⚘گفت: نه، من همین الان خواب می دیدم که تو داری از پله ها می آیی بالا.
⚘همینطور مسیرت را دنبال کردم تا بالاخره رسیدی بالای تختم.
🔆چشمانم را که باز کردم، دیدم اینجا ایستاده ای.
❓خیلی عجیب بود.
⚘او حتی در مورد بالا آمدن من که از آسانسور استفاده نکرده بودم درست می گفت.
✅راوی هادی برادر شهید یوسف الهی
💥شادی روح بلند وعارفانه اش صلوات هدیه کنید
«أَكْثِروا الدُّعاءَ لِتَعجيلِ الفَرَجِ»
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
⚘به کانال شهدایی شهیدرحمان بپیوندید:↙️
@rafiq_shahidam96
🇮🇷 @shahidmedadian
🌸﷽🌸
🌹 خاکریز خاطرات (سلامی از راه دور...)
تو عملیات رادیوی کوچکی داشتم
تا از اخبار عملیات با خبر شوم.
خیلی دوست داشتم بدانم
نام عملیاتی که در آن حضور دارم
چه است؟!
نمیدانم روز دوم بود یا سوم
که گوینده معروف رادیو در آن روزها
که بیشتر هنگام عملیات با مارش صحبت میکرد،
با صدای جذابش گفت:
《پرچم سبز ثامن الائمه به دست پر توان فرماندهی لشکر ویژهی ۲۵ کربلا بر بالای منارهی مسجد فاو به اهتزاز در آمد.》
با شنیدن این خبر
احساس شعف عجیبی به من
و بقیهی دوستان که جا دارد یادی از شهید صمصام طور هم بکنم،
دست داده بود.
روزهای بعد محل اقامتمان نزدیکیهای مسجد فاو شد.
به طوری که منارهی مسجد به راحتی دیده میشد.
پرچم را که نگاه میکردیم،
خستگی از تنمان بیرون میرفت.
با نسیم ملایم باد،
پرچم آن بالا به زیبایی تکان میخورد.
با دیدن آن حس پیروزی سراسر وجودمان را فرا میگرفت.
حالا فاو،
ستارهای داشت که شب و روز بر بلندای شهر میدرخشید.
پرچم، بوی عشق میداد،
بوی زیارت و بوی بوسههای زائرین.
عطر دلدادگی از آن به مشام می رسید.
پرچمی که با هر نگاه،
دلمان را به پرواز در میآورد
و میبرد کنار ضریح باصفای امام غریبان،
امام والفجر هشت،
غریب الغربا،
آقا علیبنموسیالرضا (علیهالسلام).
همان امامی که خیلی از دوستان شهید ما از آستان ملکوتی آن حضرت
جواز پر گشودن را دریافت کردند.
هر بار که چشممان به پرچم امام غریبمان میافتاد
که بر فراز منارهی مسجد فاو به اهتزاز در آمده بود
دست به سینه میگذاشتیم
و از راه دور زائر حرم با صفای آن حضرت میشدیم:
《صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ•صَلَّى اللَّهُ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ》
🎤 راوی: مفید اسماعیلی سراجی
🌹السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أبَاالجَواد یٰا عَلیِّ بنِ مُوسَی الرِّضٰا المرتَضی🌹
🌸یاد باد آن روزگاران یاد باد...🌸
@rafiq_shahidam96
🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اۍ ڪھ آغوش گرمت...☀️
#مناجات_با_خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|💖🌿|•
چگونهباهمسرخودسخنبگوییم...🗣
#سخنرانی🎙 / #حجتالاسلامدانشمند👌🏻
🌷 #سرباز_انقلاب، شهید حجت الاسلام سید احمد نبوی
🔸 بخشی از وصیت نامه شهید
🗓 به مناسبت 24 بهمنماه، سالروز شهادت فرمانده سپاه قم و ناحیه ری
💠 شهدا را یاد کنید با ذکر یک صلوات
@rafiq_shahidam96
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
• از عناوینِ جهان نوکریات ما را بس یاحَسن علیهالسلام .💚
میگنچرامیخواهیشهیدشی؟!
میگمدیدیدوقتییھمعلمودوستداری
خودتومیڪشـیتوڪلاسشنمره²⁰بگیری
ولبخندرضایتشدلتوآبڪــنھ ؟!
منمدلمبرالبخندخدامتـنگشده
مـیخامشاگرداولڪلاسششم..! :)🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عصر امروز | گلآرایی قبور مطهر شهیدان حاج قاسم سلیمانی و پورجعفری توسط زائرین شیرازی
@rafiq_shahidam96
🇮🇷 @shahidmedadian
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
💢 #اطلاعیه 🌱اگه رفتید حتما برامون عکس و فیلم بفرستید 😉 @rafiq_shahidam96
#ارسالیشما 🌷
مراسم شهید ابراهیم هادی رحمت الله علیه به یاد همه ی کمیلی ها
التماس دعای فراوان از همه کمیلی ها
#قرار_همیشگی 🍃
نظر
انتقاد
پیشنھاد
و . . .
براے بھتر شدن ڪانال✨⇩''
@Ebrahim36
[خادم کانال👆]
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
#تلاش_برای_فهمیدن_معنای_دعاها
آدم اینجوری دعا بخواند بهتر است یا نه، اصلاً نداند؟ مثل اینکه یک کلمات بیمعنیای را آدم تکرار کند؛ این خیلی [فایدهای ندارد]؛ البتّه اگر همان جا هم توجّه داشته باشد که با خدا دارد حرف میزند، بیفایده نیست امّا خیلی فرق میکند با اینکه انسان معنایش را بداند. آن حرکت انگشت سبّابه هم در مقام تضرّع است؛ این [کار] آن وقتها معمول بوده؛ الان شما حرکت ندادید هم ندادید، اشکال ندارد، چون بین ماها این کار معمول نیست؛ آن زمان، آن [کار] از روی همین اظهار علاقه و اظهار ارادت و اظهار مسکنت [بوده].
بیانات حضرت آیتالله العظمی خامنهای در شرح دعای #ماه_رجب
#سلامتی_فرمانده_صلوات
🇮🇷 @shahidmedadian
@rafiq_shahidam96
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
🍂💚🍂💚﷽💚🍂 💚🍂💚🍂 🍂💚🍂 💚🍂 🍂 ✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_پانزدهم 🔸 در انتظار آغاز عم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂💚🍂💚﷽💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂
🍂
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_شانزدهم
🔸 در فضای تاریک و خاکی اتاق و با نور اندک موبایل، بلاخره حلیه را دیدم که با صورت روی زمین افتاده و یوسف زیر بدنش مانده بود.
دیگر گریههای یوسف هم بیرمق شده و بهنظرم نفسش بند آمده بود که موبایل از دستم افتاد و وحشتزده به سمتشان دویدم.
🔸 زنعمو توان نداشت از جا بلند شود و چهار دست و پا به سمت حلیه میرفت. من زودتر رسیدم و همین که سر و شانه حلیه را از زمین بلند کردم زنعمو یوسف را از زیر بدنش بیرون کشید.
چشمان حلیه بسته و نفسهای یوسف به شماره افتاده بود و من نمیدانستم چه کنم. زنعمو میان گریه #حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها) را صدا میزد و با بیقراری یوسف را تکان میداد تا بلاخره نفسش برگشت، اما حلیه همچنان بیهوش بود که نفس من برنمیگشت.
🔸 زهرا نور گوشی را رو به حلیه نگه داشته بود و زینب میترسید جلو بیاید. با هر دو دست شانههای حلیه را گرفته بودم و با گریه التماسش میکردم تا چشمانش را باز کند.
صدای عمو میلرزید و با همان لحن لرزانش به من دلداری میداد :«نترس! یه مشت #آب بزن به صورتش به حال میاد.» ولی آبی در خانه نبود که همین حرف عمو #روضه شد و ناله زنعمو را به #یاحسین بلند کرد.
🔸 در میان سرسام مسلسلها و طوفان توپخانهای که بیامان شهر را میکوبید، آوای #اذان مغرب در آسمان پیچید و اولین روزهمان را با خاک و خمپاره افطار کردیم.
نمیدانم چقدر طول کشید و ما چقدر بال بال زدیم تا بلاخره حلیه به حال آمد و پیش از هر حرفی سراغ یوسف را گرفت.
🔸 هنوز نفسش به درستی بالا نیامده، دلش بیتاب طفلش بود و همین که یوسف را در آغوش کشید، دیدم از گوشه چشمانش باران میبارد و زیر لب به فدای یوسف میرود.
عمو همه را گوشه آشپزخانه جمع کرد تا از شیشه و پنجره و موج #انفجار دور باشیم، اما آتشبازی تازه شروع شده بود که رگبار گلوله هم به صدای خمپارهها اضافه شد و تنمان را بیشتر میلرزاند.
🔸 در این دو هفته #محاصره هرازگاهی صدای انفجاری را میشنیدیم، اما امشب قیامت شده بود که بیوقفه تمام شهر را میکوبیدند.
بعد از یک روز #روزهداری آنهم با سحری مختصری که حلیه خورده بود، شیرش خشک شده و با همان اندک آبی که مانده بود برای یوسف شیرخشک درست کردم.
🔸 همین امروز زنعمو با آخرین ذخیرههای آرد، نان پخته و افطار و سحریمان نان و شیره توت بود که عمو مدام با یک لقمه نان بازی میکرد تا سهم ما دخترها بیشتر شود.
زنعمو هم ناخوشی ناشی از وحشت را بهانه کرد تا چیزی نخورَد و سهم نانش را برای حلیه گذاشت. اما گلوی من پیش عباس بود که نمیدانستم آبی برای #افطار دارد یا امشب هم با لب خشک سپری میکند.
🔸 اصلاً با این باران آتشی که از سمت #داعشیها بر سر شهر میپاشید، در خاکریزها چهخبر بود و میترسیدم امشب با #خون گلویش روزه را افطار کند!
از شارژ موبایلم چیزی نمانده و به خدا التماس میکردم تا خاموش نشده حیدر تماس بگیرد تا اینهمه وحشت را با #عشقم قسمت کنم و قسمت نبود که پس از چند لحظه گوشی خاموش شد.
🔸 آخرین گوشی خانه، گوشی من بود که این چند روز در مصرف باتری قناعت کرده بودم بلکه فرصت همصحبتیام با حیدر بیشتر شود که آن هم تمام شد و خانه در تاریکی محض فرو رفت.
حالا دیگر نه از عباس خبری داشتیم و نه از حیدر که ما زنها هر یک گوشهای کِز کرده و بیصدا گریه میکردیم.
🔸 در تاریکی خانهای که از خاک پر شده بود، تعداد راکتها و خمپارههایی که شهر را میلرزاند از دستمان رفته و نمیدانستیم #انفجار بعدی در کوچه است یا روی سر ما!
عمو با صدای بلند سورههای کوتاه #قرآن را میخواند، زنعمو با هر انفجار #صاحبالزمان (روحیفداه) را صدا میزد و بهجای نغمه مناجات #سحر، با همین موج انفجار و کولاک گلوله نیت روزه ماه مبارک #رمضان کردیم.
🔸 آفتاب که بالا آمد تازه دیدیم خانه و حیاط زیر و رو شده است؛ پردههای زیبای خانه پاره شده و همه فرش از خردههای شیشه پوشیده شده بود.
چند شاخه از درختان توت شکسته، کف حیاط از تکه های آجر و شیشه و شاخه پُر شده و همچنان ستونهای دود از شهر بالا میرفت.
🔸 تا ظهر هر لحظه هوا گرمتر میشد و تنور #جنگ داغتر و ما نه وسیلهای برای خنک کردن داشتیم و نه پناهی از حملات داعش.
آتش داعشیها طوری روی شهر بود که حلیه از دیدار عباس ناامید شد و من از وصال حیدر! میدانستم سدّ #مدافعان شکسته و داعش به شهر هجوم آورده است، اما نمیدانستم داغ #شهادت عباس و ندیدن حیدر سختتر است یا مصیبت #اسارت...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🇮🇷 @shahidmedadian
🍂
💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂💚🍂💚🍂
#قرارِعاشقۍ❤️
قࢪائت دعاے فرج ...
بهنیّٺ برادࢪشهیدمانمےخوانیم 🌱
#اللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِّڪالفَرَج 💐💚
🇮🇷 @shahidmedadian
🌸هر شهیدی را که دوستش داری
کوچه دلت را به نامش کن
یقین بدان
🌹در کوچه پس کوچه های
پر پیچ و خم دنیا
🌸تنهایت نمیگذارد.....
#شهیدانه﴿°•🥀•°﴾
شبتون_شهدایی التماس دعا ی شهادت🕊
🇮🇷 @shahidmedadian
🌻بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ🌻
السلام علی شهدای #کربلا ❤️❤️
سلام به دوستان ✋
امروز هم به مدد شهدا ، کارمون رو شروع میکنیم...
طبق فرمایش امام خامنہ اے ؛
« زنگہ داشتن یاد #شهدا ، کم تر از #شهادت نیست ... »
اللهم عجل لولیک الفرج🤲🌸
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🇮🇷 @shahidmedadian
4_5791793128419625721.mp3
21.59M
.. ❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار
و هــر روز
❣ #دعای_عهد بخون... ❀❀❣
🎙با صدای آقای #بحرالعلومی
❣الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج❣