eitaa logo
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
660 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
7.8هزار ویدیو
71 فایل
فراموشم نکن حسین جان فراموشت نخواهم کرد قسمتی از وصیت نامه ی شهید مدادیان بیسمچیمون ⤵️⤵️⤵️ https://abzarek.ir/service-p/msg/584740 پیج اینستاگرام ⤵ https://www.instagram.com/shahidmedadian 💖 خادم کانال @Zsh313 اومدنت اینجا اتفاقی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ای وارثِ مرتضی اباعبدالله در راهِ خدا فدا اباعبدالله کُشتند تو را و علتش را گفتند: بُغضاً لِاَبیک.. یا اباعبدالله ✍ ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
قسمت سی و چهارم داستان #شهیدتورجی_زاده...🌷 __شیمیایی راوی: علی تورجی زاده( برادر شهید)   یک ماه
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت سی و پنجم داستان نماز شب راوی: علی تورجی زاده (برادر شهید) آمده بود خانه . در کنار خانواده خیلی شاد و سرحال بود . می گفت و می خندید . آخر هفته ها همیشه از پادگان به خانه می آمد . آن زمان من در مقطع دبیرستان مشغول بودم . با هم سر سفره بودیم . من خیلی خسته بودم . بعد از شام رفتم و سریع خوابیدم . نیمه های شب بود . حدود ساعت سه . با صدایی از خواب پریدم ! از جا بلند شدم . با تعجب از اتاقم بیرون آمدم . با چشمانی گرد شده به اطراف نگاه می کردم . به دنبال علت صدا بودم . یک نفر با حالتی محزون گریه می کرد ! صدا از داخل اتاق محمد بود . ناله جانسوزی داشت . مرتب گریه می کرد و می گفت : الهی العفو ... . از صدای او خواهرانم هم بیدار شدند . محمد مشغول نماز شب بود . حال عجیبی داشت . حال او تا موقع اذان صبح به این صورت بود . بعد هم نماز صبح را خواند . بعد از نماز تا زمان طلوع آفتاب مشغول زیارت عاشورا و قرآن شد . البته محمد همیشه اینگونه بود اما این اواخر تهجد و عبادت او بیشتر شده بود . ساعتی بعد وقتی برای صبحانه آمد حالتش متفاوت بود . شاد بود . می گفت و می خندید . برای من عجیب بود . گریه نیمه های شب ، ناله و ... حالا هم خنده ! بعدها در کلام بزرگان دین این مطلب را خواندم : نماز شب و گریه از خوف خدا ، نشاط در روز را به همراه دارد . بعد از صبحانه با هم رفتیم بیرون . در راه با من صحبت کرد . از اهمیت یاد پروردگار گفت . از نماز شب . از بیداری در سحر . بعد پرسید : مگه برای نماز شب بیدار نمی شی ؟! گفتم : چرا ، اما بیشتر مواقع به خودم می گم حالا زوده . کمی بخوابم و دوباره بلند شوم . وقتی هم بیدار می شم اذان را گفتند . محمد گفت : مواظب باش ! شیطان خیلی تلاش می کنه که انسان نماز شب نخونه . بعد به احادیث پیامبر(صلی الله علیه وآله) اشاره کرد که فرمودند : برشما باد نماز شب حتی اگر یک رکعت باشد . زیرا نماز شب انسان را از گناه باز می دارد . خشم پروردگار را خاموش می کند و سوزش آتش جهنم را برطرف می سازد . (کنز العمال ج 7 ص 791 ) * محمد که در خانه بود حتماً برای نماز شب بیدار می شد . تهجد و شب زنده داری او عجیب بود . آنقدر از خوف خدا اشک می ریخت که دلهای ما را به لرزه می انداخت . شبهایی که او در خانه بود همه برای نماز شب بیدار می شدیم . مدتی از این ماجرا گذشت . رفتار و نحوه نماز شب محمد برای خواهرم خیلی عجیب بود . برای همین نامه ای برای او نوشت . صبح وقتی می خواست از خانه خارج شود نامه را به محمد داد . در نامه نوشته بود : برادر عزیزم ، نماز شب های شما خواهرانت را با این عمل مقدس آشنا نمود و با توفیق خدا اهل نماز شب کرد . اما سؤالی برای من ایجاد شده . علت این همه ناله ها و گریه ها چیست ؟! کدام گناه کبیره را مرتکب شده ای ؟! کدام معصیت را انجام دادی که اینگونه اشک می ریزی ؟! محمد در جواب نوشته بود : خواهرم . مگر باید گناه کبیره کرد و بعد به درگاه خدا بازگشت . اینکه انسان به راحتی از نعمتهای پروردگار استفاده می کند و شکر او را به جا نمی آورد بالاترین معصیت است . مگر امام سجاد (علیه السلام) گناهی کرده بود . مگر امام عزیز ما نماز شب طولانی ندارد . انسان وقتی با اشک و ناله به سراغ پروردگار می رود عجز و ناتوانی خود را در محضر حق اثبات می کند .  و به خاطر همه خطاهایش از خدا عذر می خواهد . بعد هم چند داستان آموزنده از اهمیت شب زنده داری نوشته بود . اما مادر می گفت : نمی توانم ناله های محمد را بشنوم . برای همین محمد وسایلش را برداشت و به زیرزمین برد ! شبها برای خواب به آنجا می رفت . * از دیگر مسائلی که محمد بسیار اهمیت می داد نماز جماعت بود . از زمان نوجوانی هر زمان که در منزل حضور داشت برای نماز جماعت به مسجد می رفت . در جبهه هم همینطور بود . همیشه در هر جا بود نماز جماعت را برپا می کرد . در اردوگاه عرب هر شب نماز جماعت باشکوهی برگزار می شد . اما به دلایل امنیتی ظهر ها نماز جماعت برقرار نمی شد . به پیشنهاد محمد در همه چادرها برنامه نماز جماعت راه اندازی شد . محمد هم امام جماعت گروهان ذوالفقار شده بود . اهمیت دادن او به نماز جماعت حدیث نورانی پیامبر اسلام را تداعی می کرد . آنگاه که فرمودند : خداوند وعده فرموده : کسی که وضو می گیرد و در نماز جماعت شرکت می کند بدون حساب به بهشت ببرد . (مستدرک الوسائل ج6 ص448 ) ...... 📚 کتاب یازهرا ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
اگر میخواهید امشب یه کار خیری کرده باشید که اون دنیا به دردتون بخوره اینه که امشب و فردا که سالروز شهادت شهید نوید صفری هست تا جایی که میتونید این شهید عزیز رو به دوستان و آشنایان و کانال هاتون معرفی کنید مطمئن باشید شهید کم نمیزاره😍 زنده نگه داشتن یاد کمتر از شهادت نیست! ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ @rafiq_shahidam96 ❁═══┅┄ 《 کانال شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️👆》 👆
🌺 حضور همسر شهید والا مقام اسماعیل دقایقی(فرمانده لشکر ۹بدر) بر سر مزار حمیدرضا الداغی 🌹 صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری 📎شهادت هنر مردان خداست ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅صلی الله علیک یا ابا عبدلله الحسین علیه السلام السلام علی الحسین .... و علی علی بن الحسین .... و علی اولاد الحسین.... و علی اصحاب الحسین....
💫بسم الله الرحمن الرحیم 💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبحت بخیر آقای من آقای دلتنگی صبحت بخیر آقای من آقای تنهایی😔
❣ 📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا جَامِعَ الْکَلِمَةِ عَلَی التَّقْوَی... 🌱 سلام بر شادی جمعیت قلبهای ما در سایه‌ی دستهای مبارک تو. سلام بر آن لحظه ای که پراکندگی های هوا و هوس را به نگاهی آرام می کنی. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. امـام‌ زمانـم✨! نامـت‌‌ که می‌آید آرام‌‌ میـشم گویی‌ جـز‌ تـو‌ هیـچ‌ نیسـت‌ مـرا سوگـند‌ به‌ نامـت‌‌ که‌ تو‌ آرام‌ منی... 🤲 ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
✍سه شهیدی که هر وقت کارتون گیر کرد بروید پیششون دست خالی بر نمی گردید. ✅سه شهیدی که از دوستان سردار شهید محمد حسین یوسف الهی بودند و هر سه با هم در بیست و سوم ماه رمضان به شهادت رسیدند. 🌹شهید علی اصغر صانعی 🌹شهید عبدالمجید اسلاملو 🌹شهید مهدی جلال مآب ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مهمترین سوال قبر و قیامت ؟ 🎙 استاد شجاعی ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°جمعہ‌یعنے °انتظارمَهدے‌صاحب‌زمان°° °مافَرج‌راتَمنـٰامۍکُنیم‌‌‌°💚° ❪بچشآن‌بردل‌ماطعم‌عبودیت‌را سجده‌هآیمآن‌به‌نگاه‌توبهامی‌گیرد‌...❫ °العجل‌یـٰابقیَة‌اللّٰه..؛🌿 °اَللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلۍمُحَمَّدِوَآل‌ِمُحَمَّدوَ‌عَجِّل‌فَرَجَهُم
✅شهید محمدرضا تورجی زاده میگفت: مردم هر وقت کار تون جایی گیر کرد ،امام زمان تون رو صدا کنید یا خودش میاد ، یا یکی رو میفرسته که کارتون رو راه بندازه... 🌱 ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
32.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ۴ توصیه مهم به نوجوانان ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 حاج حسین یکتا ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 بدون تعارف با خانوادۀ شهید مدافع‌حرم 🦋 ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت سی و پنجم داستان #شهیدتورجی_زاده نماز شب راوی: علی تورج
🌷🇮🇷 🇮🇷🌷 بسم ربِّ زهـــرا سلام الله قسمت سی و ششم داستان هیئت رزمندگان راوی: ابراهیم شاطری پور پاییز سال 65 بود . در پادگان غدیر اصفهان بودیم . مرحله اول آموزش شنا به پایان رسید . بچه ها محمد تورجی را خیلی دوست داشتند . همیشه اطراف او پُر از بچه های گردان بود . برادر تورجی در روز آخر آموزش اعلام کرد : رفقا دوشنبه بعد از نماز ، شام منزل ما هستید . بعد هم آدرس را اعلام کرد . همه بچه ها آدرس را نوشتند . حتی گفتند : رفقای خودمان را می آوریم . روز بعد محمد را دیدم . غرق فکر بود . گفتم : چیزی شده ؟! گفت : من فکر یه چیزی رو نکرده بودم . منزل ما بزرگ و خوبه اما گنجایش سیصد نفر رو نداره . به نظرت چیکار کنم ! کمی فکر کردم . گفتم : این که مشکلی نداره ! اطراف خونه شما مسجد یا حسینیه هست ؟ گفت : آره مسجد مهرآباد نزدیکه . گفتم : خُب حل شد ! به همه می گیم بیایید مسجد ! شام رو هم بیار مسجد . گفت : آخه من آدرس خونه رو دادم . گفتم : مشکلی نیست . من جلوی منزل شما می ایستم هر کی اومد می فرستم مسجد . گفت : خیلی خوبه ، من دوست دارم یه برنامه توسل هم داشته باشیم . مسجد برای اینکار خیلی خوبه . بعد رفت و با مسجد هماهنگ کرد . پارچه ای را جلوی مسجد نصب کردیم . روی آن فقط نوشته بود : یا زهرا (سلام الله علیها) همه بچه های گردان آمدند . عزاداری عجیبی شد . کمتر کسی باور می کرد مراسم اینقدر خوب برگزار شود . شام هم به همه رسید . فردای آن روز دیدم محمد با چند نفر از مسئولین گردان صحبت می کنه رفتم جلو . می گفت : دوست دارم این هیئت رو ادامه بدیم . دوشنبه ها دور هم جمع بشیم . هیئت برپا کنیم . به یاد حضرت زهرا (سلام الله علیها). گردان ما که متعلق به حضرت هست . همه بچه ها هم اهل توسل و ... هستند . پس بیایید هیئت گردان رو برپا کنیم . اگر منطقه بودیم همانجا برقرار می کنیم . اگر تو شهر بودیم همین جا توی یک مسجد. بچه ها موافقت کردند . هفته بعد هیئت رزمندگان یا زهرا (سلام الله علیها) در حسینیه بنی فاطمه در خیابان ابن سینا برقرار شد . روز بعد همه اعزام شدیم به منطقه . در چادرهای اردوگاه عرب بودیم . یکی از بچه ها برادر تورجی را صدا کرد و گفت : فردا دوشنبه است . هیئت یادت نره ! این دفعه برنامه ریزی کرد . ابتدا قرائت قرآن بود . بعد سخنران داشتیم . بعد هم مداحی برگزار شد . حالت معنوی عجیبی بود . چند روز بعد به خط پدافندی فاو برگشتیم . در سنگرها مستقر شدیم . هنوز درگیری های پراکنده بود . اما شب همه جا ساکت می شد . احساس کردم صدایی می آید . فاصله سنگرها زیاد بود . گفتم : محمد آقا صدای چیه ؟! کمی دقت کرد. بچه های سنگر مجاور مشغول دعای توسل بودند . از یکی دیگر از سنگرها صدای مناجات و ... . گفتم : راستی ، امروز دوشنبه است . ساعتی بعد از همه سنگرهایی که بچه های گردان یا زهرا (سلام الله علیها) در آن حضور داشتند صدای دعا و سینه زنی می آمد . هیئت روال خود را ادامه داد . بعد از عملیات کربلای پنج بیشتر بچه های گردان شهید و مجروح شدند . ...... 📚 کتاب یازهرا ♥⃢ 🍀کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇 🇮🇷 @shahidmedadian ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯