eitaa logo
کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
16.2هزار ویدیو
213 فایل
*اللهم عجل لولیک الفرج* شهیدمدافع حرم در سجده‌یِ آخرِ نمازهایش این دعا را میخواند: ‌اللهم أخرِج حُب الدُّنیا مِن قُلوبِنا...✨ تاریخ تولد🎂:1361/1/2 تاریخ شهادت🕊️:1395/7/7 مزارشهید🥀:باغ بهشت همدان «زیرنظر همسر شهید» ادمین پیشنهادات:۰۹۱۸۵۴۶۱۲۶۰
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی🇮🇷
‍ 🍃زمان به سرعت می گذرد. به ندای دلت گوش کن، می خواهی دل ببندی و بمانی یا حق شوی و به پرواز کنی🕊 🍃شهدا را با زیباترین پرکشیدن، یعنی همان تفسیر کردند.🌠 🍃 دهه هفتادی هایی که در این روزها خبر شهادتشان فکر را مهمان خانه می کند که چطور می توانند از دنیا و تعلقاتش بگذرند؟ 🍃جوانانی که با ذکر ، علی اکبرهای زمان شدند، پدرانشان آن ها را راهی میدان دفاع از حریم آل الله کردند و مادرانشان با ذکر ، جان هایشان را در راه زینب(س) فدا کردند. 🍃جوان ذاکری هم نام ارباب و غلام با عزت او (حسین معز غلامی) که پاسداری را فقط برای برگزید. 🍃عصرهای پنج شنبه خودش و دلش در دنبال گمشده اش بود. در خانه هم عکس شهید مونس لحظه هایش بود. شاید هم مونسش پا درمیانی کرد و دفاع از حرم رزقش شد ...🕊 🍃اهل ماندن نبود. حتی دوستانش به پدرش گفتند: به حسینت دل نبند؛ او رفتنی است.... یک عکس و یک خط نوشته در دنیای مجازی، خبر شد برای چشم انتظارش در دنیای واقعی😔 🍃علی اکبرانه رفت و پدرش را به صبرِ حسین(ع) پس از وصیت کرد. او همچون جوان دلیرانه و با شجاعت جنگید و شهید شد.🌹 🍃گویا ی پیکرِ بر زمین مانده ی را بسیار خوانده بود که پیکرش سه روز بعد از شهادت پیدا شد. آن هم با نشان (عج) که ، برای امام زمانش بود❣ 🍃 ! این روزها حال دلمان خوب نیست؛ برایش بخوان؛ از همان هایی که مانند خودت به ختم شد.🌷 ✍نویسنده : 📅تاریخ تولد : ۶ فروردین ۱۳۷۳،خوزستان.امیدیه. 📅تاریخ شهادت : ۴ فروردین ۱۳۹۶،سوریه حماء 📅تاریخ انتشار : ۳ فروردین ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا قطعه ۵۰ http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
✍ حتما بخونید خیلی قشنگه ✨ سلام! من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آورده بودم و خیری برای خانواده‌ام نداشتم😔 همش با رفقای ناباب و اینترنت و ... شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب بودم !! زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد، منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم💣 و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد، حتی جهنم راهم نمی‌دهند.😞 تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودن🤗 رفتم توی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐 دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند😟 و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود: "می‌روم تا جوانان ما نرود"✋🏼💔 ناخودآگاه اشکم سرازیر شد؛😭😭دلم شکست؛ باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم؛ اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی‌حیا و بی‌غیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔 از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم شدم😠 دلم به هیچ کاری نمیرفت حتی موبایلم و دست نمی‌گرفتم🙂 تصمیم گرفتم برای اولین بار برم اولین نماز عمرمو خوندم؛ با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم؛ آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی✋🏼💔 از امام جماعت خواستم کمکم کنه؛ ایشان هم مثل یه پدر مهربان همه چیز به من یاد می‌داد😇 نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و... کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد؛ منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️ توی محله معروف شدم و احترام ویژه‌ای کسب کردم؛ توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای معرفی شدم. نزدیکای امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود، به من گفت: دلم میخواد برم کربلا،ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟ پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم؛ زبونم قفل شده بود ! من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔 اشکم سرازیر شد😭 قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊 هنوز باورم نشده که اومدم 🕌💔 پس از برگشت، تصمیم گرفتم برم که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم؛ اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز نمی خوند و روزه نمی‌گرفت، قبول کرد✋🏼 حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفتم👌 در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدا رو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام رو با خدا آشتی بدم😍✋🏼 یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریه‌ام گرفت، تابه حال ندیده بودم بابام گریه کنه! گفتم بابا چی شده؟ گفت پسرم ازت ممنونم گفتم برای چی؟ گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔 تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن بهشت و ما رو می‌بردن و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼 👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین 🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔 پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی به ما هم یاد بدی منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍 چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍 یه روز توی خونشون دیدم که خیلی برام بود گریه‌ام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد😭😭 👈این همون عکسی بود که تو بود👉 خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟ مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊 و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼 خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭 مادر خانمم گفت: می‌دونی این عکس کیه؟ گفتم: نه گفت: این 😊 منم مات و مبهوت، دیوانه‌وار فقط گریه می‌کردم؛ مگه میشه ؟!!😳😭😭 آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر به عقد💍من درآورد💔😔 چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای اسم نوشتیم؛ تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند، ما هم رفتیم... خانمم باردار بود و با گریه گفت: وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟ همان جمله شهید یادم اومد و گفتم: میرم تا جوانان ایران بماند...✌️🏼🙂 🍃🌷 @zahrast http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
در میزبانیِ تو اگر میل و رغبت است مِهمانی‌ام برای تو اسباب زحمت است ما در مُضیف خانه‌ی تو قد کشیده‌ایم این سرگذشتِ اکثر اولاد رعیت است ما نان خور توییم و تو هم نان‌رِسان ما نان خوردنِ به نرخ شما هم سعادت است ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست در محضر کریم تمنا چه حاجت است؟ درمانده ایم، آخر سالی مدد بده چشم گدا به دست امیرِ سخاوت است فکری برای این شب عید گدا کنید دخلم کم است و خرج ولی بی نهایت است مردم همه پیِ سفر و ما نشسته‌ایم ماراسفرخوش است که قصدش زیارت است بالای پشت‌بامم و رو سمت آقا مگر نه اینکه عملها به نیت است؟ فطرس پرش شکسته و من هم دلم شکست دستی بکش که دردسرم این جراحت است : 💔 آخرسال است شايد آخرين سال من است من برایت گریه کردم؛ گریه هایم را بخر سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، پیشاپیش فرارسیدن و حلول مبارک 🌺 http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
نشسته ام سر این سفره تا گذشت کنی مرا ببخشی و باز ای خدا گذشت کنی به افتتاح و ابوحمزه اتکا کردم که با فراز فرازِ دعا گذشت کنی تمام عمر خودم بارها خطا کردم چه میشود که توهم بارها گذشت کنی دلت میاید اگر بین شعله ها باشم؟ اراده کن که ازین بینوا گذشت کنی نوای فاطر گرفتم که به نام نامی گذشت کنی مقیم مسجد ارکـم امیدوارم من در این حریم سراسر صفا گذشت کنی کبوتر چه بهتر که دم شلوغی گذشت کنی بَدَم قبول، ولی ای کریم ممکن نیست؟ برای رفتن تا گذشت کنی؟ : 💔 ذکر منِ بی سروپا شده العفو به حق و من که از دوری این فاصله ها خسته شدم می شود در روزیِ من اشک و دعا؟ سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
آخر ماه آمده، شرمنده و زارم هنوز آه... بر این نفس وامانده گرفتارم هنوز بارِ بد جز صاحبش خواهان ندارد ای خدا مانده روی دست من سرمایه و بارم هنوز سائلان شهر هم خوابند این ساعات شب آنقدر درمانده ام، اینگونه بیدارم هنوز شرمسارم از خود چون نکرده ذره ای تغییر، رفتارم هنوز بندگانت توبه کردند و همه برگشته اند سر به زیر انداختم از بس گنهکارم هنوز هرچه میخواهی بخوان اما نخوان بی صاحبم هرچه هم باشم پدر دارم، دارم هنوز سیدی دلتنگ ایوانِ طلای حیدرم در نجف مانده دل مجنون و بیمارم هنوز خورده بر کارم گره، از کربلا جا مانده ام هرچه کردم وا نشد این عقده از کارم هنوز از شروع ماه، گریان وداعش بوده ام شد تمام این ماه رحمت، سخت میبارم هنوز یاد زینب بوده ام هر وقت شد وقت وداع داغدارش در وداعی سخت و دشوارم هنوز وقت رفتن آمده، آرام تر قدری حسین دل نکندم، صبر کن، مشتاق دیدارم هنوز : 💔 گدای کوی توام، نزدیک است به جای یک به من بده آقا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله، ظهرتون بخير، http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
میل اگر داشت، فدای حرمش خواهم‌شد و یکی از شهدای حرمش خواهم‌شد گرد و خاکم ولی از لطف کریمانه ی او خادم صحن و سرای حرمش خواهم‌شد هر زمان حال و هوای حرمش را بچِشم شاعر حال و هوای حرمش خواهم شد شاید آن روز دل سنگ به دردم بخورد گوشه‌ای سنگ بنای حرمش خواهم شد حرمش را که بسازند به‌حج خواهم‌رفت بعد از آن وقف برای حرمش خواهم‌شد مثل مشهد که مناجات سحر میخوانند هر سحر سوز دعای حرمش خواهم‌شد : هر شفایی دیده ای در و در   از غباری شد که طوفان از آورده است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
کانال رسمی شهید محمدرضا الوانی🇮🇷
🔘بعد از ماه رمضان مواظب باشیم 👌🏼شیطان از کم شروع می کند اما به کم قانع نیست! 🔰حجت الاسلام #مسعو
.: ا 📚📝📚📝📚 ✳ شمر ناگهان شمر نشد 📝 به بهانه تغییر چهره در اغتشاشات اخیر؟؟؟ 🔻 خیانت، یک مسئله‌ی تدریجی است. هم ناگهان شمر نشد. شمر از خط مقدم جبهه‌ی علیه السلام به خط مقدم جبهه‌ی آمد. همه به تدریج شمر می‌شوند. همه‌ی ما این‌چنین هستیم و کم‌کم شمر می‌شویم؛ به‌طوری‌ که اگر از ابتدا به خود ما بگویند که شما بیست سال دیگر چنین آدمی خواهی بود، خودمان هم باور نمی‌کنیم. برخی از جلادهای قبلا سوابق خوبی در اسلام و حتی در جهاد داشتند و برخی اصلا رزمنده‌ی اسلام بودند، جبهه رفته بودند و در رکاب علی‌بن‌ابی‌طالب جنگیده بودند؛ چنان‌که اگر تیر مثلا به‌جای بازو به گلویش خورده بود، اکنون جزو شهدای اسلام بود اما اینک به کربلا آمده تا سر علیه السلام را از تن جدا کند. 👤 📚 برگرفته از کتاب «حسین، عقل سرخ» 📖 صفحات ۲۷ و ۲۸ http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
اشکی چکید و باب صحبت با تو وا شد ناگاه دیدم صحن تو عـرشِ خدا شد آنقـدر وا کـردی گـِرِه از کـار مردم تا پنجــره فـولاد تو دارالشفــا شد اصلاً نمی دانم زِ کِـی بُردی دلم را اصلاً چگونه این دلم جای شما شد یک نیمه شب افتاد راهم در حریمت دیگر نمی دانم که با حالم چه ها شد من اولین باری که بوسیدم ضریحت  از داغــی آن بوسـه قـلـبـم مبتلا شد تا آمــدم لب وا کـنـم ، آقـــا آمـد نـدا برخیـز حـاجـاتت روا شد پای ضریحت عاشقی با گریه می گفت در این حــرم امضا برات شد : سلام حضرت سلطان، سلام حضرت نور سلام میدهد اینجا مسافری از دور سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
ef39d7a6-a78c-480c-9794-2000d0ba09be.mp3
زمان: حجم: 7.44M
🔊🔉نواهنگ فوق‌العاده محشر بسیار زیبا و فوق‌العاده عالی لحظه مرگ با صدای سیدرضا نریمانی 🎼بهت قول میدم تو این سختیها نمیشم ازت ساعتی من جدا تو هم ساعتی که همسایه ها میگیرن زیر تابوتم رو بیا 👌👌👌👌👌 ⤴️از دست ندیها 😍😭😍😭😍😭😍😭😍 👆👆👆👆👆👆👆👆👆 👌👌👌👌👌👌👌👌👌 ✅✅✅✅✅✅✅✅✅ @ala_allah
شهر باید به نَفَس تنگی اش عادت بکند روضه ها کم شده، باید که وصیت بکند ، اکسیژن این شهر پر از بیماریست از چه بیچاره از این معجزه غفلت بکند غفلت از عشق به این روز در آورد تو را کاش ای شهر تو را عشق هدایت بکند پرچم روضه که از سر درِ کوچه برود عوضش درد به هر خانه سرایت بکند یادمان رفت خداوند دعای ما را به گل روی حسین است، اجابت بکند ، موج خروشان عزاداران و... مشهد اما به همین وضع قناعت بکند عاشق آن است که چون میثم تمار علی زندگی اش همه را خرج ولایت بکند : 💔 تا که  اوضاع دلم خوب به سامان برسد شدم از روز ازل بی سر و سامان حسین سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani
خسته و دلگیرم از عالم، به تو رو میزنم تا دلم پُر میشود از غم، به تو رو میزنم دردمندم، بغضهایم در گلو سنگین شده باز میخواهم کمی مرهم، به تو رو میزنم من گدایی وقت نشناسم، حلالم کن حسین هر زمان، هر ثانیه، هردم به تو رو میزنم زحمتت دادم به جایش عزّتم دادی مدام هم بدهکارم به لطفت، هم به تو رو میزنم توبه آوردم، قبولش کن که بین روضه ها پا به پای حضرت آدم، به تو رو میزنم هست احسانِ تو از عهد قدیم و در حرم دست بر کهنه ترین پرچم به تو رو میزنم اشکهایم را ببین، شبهای جمعه بیشتر آرزوی دارم؛ به تو رو میزنم...🕊😭 : 💔 ‏خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست طاقت بار فراق این همه ایامم نیست⚘ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، http://eitaa.com/shahidmohammadrezaalvani