#برشی_از_زندگینامه_شهید
#ماه_رمضان_با_شهدا🔟
یادش بخیر سال ۱۳۶۰بود که ما برای سکونت به شهر قم آمدیم؛
ماه #رمضان در آن سالها هم در تابستان بود؛ سید عبدالحسین سن کمی داشت و با اینکه روزه بر او واجب نبود اما به همراه خواهرهای کوچکترش روزه میگرفت ...
معمولا شب ها تا#سحر بیدار بودیم سید عبدالحسین با این سن کم مشغول نافله ی شب میشد؛
خواهران#سید و حتی گاهی اوقات مهمانهایی که از شهرستان آمده بودند هم با دیدن او برای نمازشب مهیا میشدند .
شب عيد فطر هم عبدالحسين شروع به خواندن نماز هزار قل هوالله میکرد که یکبار بر اثر ضعف بیحال افتاد وبه#ظاهر نتوانست نمازش را تمام کند.
✍به روایت ازمادربزرگوارشهید
#شهید_موسوی_نژاد
@shahid_mosavinejad
#ماه_رمضان_با_شهدا🌷
✍۲۱ سال پیش در روز دوم ماه مبارك رمضان وقتی #هادی_محبی به پسرك سیگار به لب تذكر داد، پسرك در جواب نهی از منكر هادی، سینه ی او را شكافت و هادی از اولین شهدای راه امر به معروف و نهی از منكر شد.
پسرك اوباش به اعدام محكوم گشت ولی پدر هادی در پای چوبه ی دار از حق خود گذشت....
هادیِ ۲۴ ساله دانشجوی مدیریت بود و در مغازه الکتریکی هم کار می کرد ، حوالی میدان امام حسین ع تهران.
نزدیک غروب و با زبان روزه به سمت مسجد می رود . صحنه های ایجاد مزاحمت برای نوامیس و سیگار کشیدن اراذل را می بیند . به حرمت شکنان تذکر می دهد که حرمت ماه خدا را حفظ کنند .
بعد از اقامه نماز جماعت در مسجد و در راه برگشت به مغازه الکتریکی ، مورد حمله اوباش حرمت شکن قرار می گیرد و به شهادت می رسد ...مظلومانه و غریبانه ...
#شهید_هادی_محبی
@shahidmosavinejad
#ماه_رمضان_با_شهدا🌷
✍ماه رمضان را آمده بود خانه...
به علی می گفت :
«امسال ماه رمضون از خدا احدی الحسنیین را خواستم؛ یاشهادت یا زیارت.»
هر شب با موتور علی می رفتند دعای ابوحمزه، هر سی شب ! وقتی دعا را می خواندند، توی حال خودش نبود، ناله می زد، داد می کشید ، استغفار می کرد ، از حال می رفت.
از دعا که برمی گشتند،گوشه ی حیاط، می ایستاد نماز شب می خواند. زیر انداز هم نمی انداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمی توانست خوب قنوت بگیرد، باهمان حال، العفو می گفت، گریه می کرد، میگفت « ماه رمضون که تموم بشه، من هم تموم میشم.»
#شھید_مصطفی_ردانی_پور
@shahidmosavinejad
#ماه_رمضان_با_شهدا🌷
✍ماه رمضان شروع شده بود
عراقی ها به اُسرا خیلی سخت می گرفتند.
نماز خوندن و روزه گرفتن جرم محسوب میشد
بارها بعثی های عراقی می ریختند و نمازمون رو خراب می کردند.
برا اینکه روزه بگیریم نقشه های زیادی می کشیدیم.بچه ها غذای ظهر رو توی نایلون می ریختند و زیر پیرهنشون پنهان می کردند
این میشد غذای افطار.
وای به حال اونکه لُو می رفت
حسابی شکنجه اش می کردند.
بعضی ها هم ته مونده ی غذای شب برا سحری نگه می داشتند.ماه رمضان با تمام سختی هاش خیلی باصفا بود
#اسارت
#شهادت
@shahidmosavinejad
#ماه_رمضان_با_شهدا🌷
✍در روز ۲۲ تیر ۱۳۶۱ مصادف با روز شهادت حضرت امام علی (علیه السلام) نزدیک اذان مغرب و سَر سُفره افطار، منافقین وحشی به خانه شهید نوری تاجر در حوالی خیابان دولت حمله مسلحانه کردند
آنها ابتدا می خواستند پدرش را به جرم اینکه عضو سپاه پاسداران است و به جبهه می رود ترور کنند ولی پدرش آن موقع در خانه نبود
آنها هم پسرش را، که او هم بسیجی و پاسدار بود در جلوی چشمان مادرش به رگبار گلوله بستند و او را با زبان روزه به خاک و خون کشیدند
منافقین حتی به پیکر نیمه جانش هم رحم نکردند و در حالیکه شهید سعید نوری تاجر در لحظات آخر در آغوش مادرش در حال جان دادن بود، تیری به گلویش شلیک می کنند (در تصویر پیکرش جای تیر به گلویش مشخص است)
و او در آغوش مادرش بی گناه با زبان روزه به شهادت می رسد
منافقین بعد از انجام این جنایت، خانه را به آتش می کشند و فرار می کنند
منافقین آدمکش بعد از ارتکاب این جنایت وحشیانه در اعلامیه های خودشان با افتخار انجام این جنایت را به عهده می گیرند و نقطه قوت این جنایت را زدن تیر خلاص و نقطه ضعف را نکشتن مادرش و آتش نزدن پیکر شهید اعلام می کنند
#شهید_سعید_نوری
@shahidmosavinejad
#برشی_از_زندگینامه_شهید
#ماه_رمضان_با_شهدا
یادش بخیر سال ۱۳۶۰بود که ما برای سکونت به شهر قم آمدیم؛
ماه #رمضان در آن سالها هم در تابستان بود؛ سید عبدالحسین سن کمی داشت و با اینکه روزه بر او واجب نبود اما به همراه خواهرهای کوچکترش روزه میگرفت ...
معمولا شب ها تا#سحر بیدار بودیم سید عبدالحسین با این سن کم مشغول نافله ی شب میشد؛
خواهران#سید و حتی گاهی اوقات مهمانهایی که از شهرستان آمده بودند هم با دیدن او برای نمازشب مهیا میشدند .
شب عيد فطر هم عبدالحسين شروع به خواندن نماز هزار قل هوالله میکرد که یکبار بر اثر ضعف بیحال افتاد وبه#ظاهر نتوانست نمازش را تمام کند.
✍به روایت ازمادربزرگوارشهید
#شهید_موسوی_نژاد
@shahid_mosavinejad