شهید موسوی نژاد
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷 #یاد_یاران...8⃣1⃣ قبل از شهادتش وقتی در راه بازگشت از سفر #کربلا بودیم
#برشی_از_زندگینامه_شهید
#وداع_آخر....9⃣1⃣
⚜حالا#میوه جان سیدآن چنان رسیده بودکه بایک نگاه به چشمان بی قرارش می شدآن رابه خوبی درک کردهمسرشهیدمی گویداین چندوقت آخرحسی به من دست داده بودکه به خودم گفتم بنشین وکمی فکرکن باچه کسی زندگی می کنی؟ایشان#یارامام_زمان (عج)است شهیدآینده بازمانده ای ازقافله شهداکه انشاءالله به آنها ملحق می شودوقتی به همسرم نگاه می کردم ازصمیم قلب دعامی کردم#حاجت روابشودهرچندکه می دانستم#شهادت نهایت آرزوی اوست سعادتی که دیرنیست به آن دست یابد
⚜بالاخره لحظه رفتن فرامی رسداماسیدبرخلاف همیشه خیلی زودخداحافظی می کندوسریع ازپله هاپایین می رودهمسرشهید که ازعجله سیدمتعجب شده بود ازخاطره آن روزمی گوید:هربارکه سیدبه #ماموریت می رفت کمی مکث می کردسفارش های لازم رامی کردوبعدمی رفت امااین باربه قدری سری رفت که انگارمی خواست#پرواز کندبه پاگردکه رسیدگفتم: چقدرعجله داری؟مکث کوتاهی کردنگاهی کردوگفت دیرم می شه بایدبرم وخیلی زودهم رفت
⚜حالاکه به لحظه رفتنش فکرمی کنم یادخاطره #شهدایی می افتم که برخلاف #محبت_شان به خانواده درهنگام خداحافظی آن گرمی لازم رانشان نمی دادند وزودازعزیزان شان جدامی شدندآقاسیدهم باهمه محبت و مهربانی اش درلحظات #آخرچنین رفتاری داشت شایدنمی خواست تعلق خاطربه خانواده مانع رفتنش شودآن روزآقاسیدخیلی زودرفت ودیدارمان به#قیامت موکول شد
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_موسوی_نژاد
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#برشی_از_زندگینامه_شهید #وداع_آخر....9⃣1⃣ ⚜حالا#میوه جان سیدآن چنان رسیده بودکه بایک نگاه به چشمان
#برشی_از_زندگینامه_شهید
#تماس_آخر...0⃣2⃣
🌷هرروزی که ازمأموریت می گذردمشغله#سید بیشترمی شود واوکه درهنگام کارجدیتی مثال زدنی داشت کمترفرصت می کندباخانواده تماس بگیردآخرین
تماس های خانواده باسیدهم در همین ایام صورت می گیردو دخترشهیدبرای#آخرین بارصدای پدررادرروزنیمه شعبان وبربلندی کوه های شمالغرب کشورمی شنودهمسرشهیدنیزکه بعدازچند روزبی خبری بالاخره موفق می شودبا#سید تماس بگیرد می گوید:روزهای آخرتماس های مان هم کمترشده بودمتوجه شده بودم که آقاسیدخیلی وقت ندارد بالاخره یک شب موفق شدم صدای #مهربانش راازپشت گوشی بشنوم گفتم کی برمی گردی؟دل مان برات تنگ شده گفت:انشاءالله آخرهفته پنجشنبه یاجمعه یاشنبه برمی گردم بعدمکثی کردوادامه داد:خانم!اگر#افقی برگردم چی؟؟باشنیدن این حرف برای یک لحظه یاددوران جنگ و#اصطلاحات مرسوم بین رزمندگان افتادم باناراحتی گفتم گفتم دیگه ازاین حرف هانزن #خندید وادامه نداداو می دانست رفتنی است ومن حتی نمی خواستم لحظه ای به این#واقعیت فکرکنم...
✍به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_موسوی_نژاد🌷
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#برشی_از_زندگینامه_شهید #تماس_آخر...0⃣2⃣ 🌷هرروزی که ازمأموریت می گذردمشغله#سید بیشترمی شود واوکه د
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷
#لبخند_خسته_سید...1⃣2⃣
🌷تابستان ۱۳۹۰ که ازراه رسید گویادفاع #مقدس ازنوشروع شده باشد
✍ماجراازجایی آغازشدکه به گفته غلامرضااسدی همرزم شهیدیک روزشهیدعاصمی زنگ می زندو خبرمی دهدکه قراراست لشکربه سردشت برودوخط تحویل بگیردقرارومدارهاگذاشته می شود وسیدهم به عنوان#مدیرمعاونت اطلاعات لشکرعملیاتی اباعبدالله الحسین سپاه امام علی ابیطالب راهی می شودهرروزی که ازماموریت می گذردمشغله#سید بیشترمی شودیکی ازهمرزمان شهیداز خاص آن ایام می گویدرفت وآمددر شرایط کوهستانی شماالغرب باعث خستگی بسیاری ازرزمندگان می شوداما#سید که گویی خستگی نمی شناسدگوی سبقت راازجوان ترهامی ربایدوبی وقفه درانجام وظایفش تلاش می کندصبح #نیمه_شعبان یعنی چهارروزبه شهادت سیدتصویری ازاودرذهن یکی ازهمرزمانش نقش می بنددکه آن رااین گونه روایت می کندبچه هامی گفتندشب گذشته عملیاتی رخ داده وسید وتعداددیگری ازنیروهاجلوبوده اندنیم ساعتی که گذشت یک مرتبه دیدم#سید داردازپله های مقربالامی آیددرحالی که لباس کردی به تن کرده وسرورویش سیاه شده بودحتی#سفیدی چشمش ازفرط خستگی#سرخ شده وپیدانبودسریع اورادرآغوش گرفتم وپیشانی اش رابوسیدم دراوج خستگی وگردوخاک لبخند برلب داشت وچقدردوست داشتنی شده بود
#شهید_موسوی_نژاد🌷
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷 #لبخند_خسته_سید...1⃣2⃣ 🌷تابستان ۱۳۹۰ که ازراه رسید گویادفاع #مقدس ازنوشرو
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷
#عطش_نینوایی2⃣2⃣
🌷دو روز قبل از #شهادت عطش زیادی گرفته بود، میگفت: هرچه آب مینوشم#عطشم فروکش نمیکند. اما ظهر روزی که به شهادت رسید عطش و شتاب دیگری را در ایشان میدیدم. آن روز نماز ظهر را به امامت سید خواندیم و ایشان بعد از نماز، صلوات مخصوص ماه شعبان را هم تلاوت کرد ولی برای ادامه کار شتاب داشت. احساس میکنم تعجیلش برای رسیدن به#لقاءالله بود.
✍راوی: آقای علی امیری
#شهید_موسوی_نژاد🌷
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷 #عطش_نینوایی2⃣2⃣ 🌷دو روز قبل از #شهادت عطش زیادی گرفته بود، میگفت: هرچه
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷
#نماز_اول_وقت..3⃣2⃣
⚜توی ماموریت شمالغرب تو اوج اون درگیری ها شهید عبدالحسین موسوی نژاد نمازشو اول وقت می خوند. اونای که سید می شناختند صدای اذان#سید هنوز توی ذهنشونه
عکس بالاسیدعبدالحسین توی اوج درگیری باپژاک....
⚜۳تا عکس گرفتم از عبدالحسین موسوی نژاد، تو حالت #قنوت، رکوع و سجده. اما بخاطر زاویه عکس ، این #عکس بهترین عکس شد و یادگاری از نماز سید برای بعد از شهادتش...
✍به روایت همرزم شهید
#شهید_موسوی_نژاد 🌷
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#نحوه_شهادت_شهید_موسوی_نژاد تازه روی ارتفاع رسیده بودیم ، خسته اما با نشاط ! تا دقایقی قبل سنگرهای
#برشی_از_زندگینامه_شهید
#تابوتی_از_نور5⃣2⃣
⚜حدود۱۰روزقبل ازشهادت سید بودکه خواب عجیبی دیدم درعالم رویاصحرایی بسیاربزرگ ونورانی رادیدم که چیزی درآن وجودنداشت جزنورویک تابوت که به فاصله دومتری ازروی زمین بدون اینکه کسی حملش کنددرحال حرکت بودگویی که این تابوت روی بال فرشته هاقرارداشت به من الهام شدکه این تابوت سیداست واوشهیدشده وحالاهم شاهدلحظه تشییع جنازه اش هستم تابوت آمدتابه قبری رسیدکه ازقبل حاضرشده بودوقراربودپیکرسیددرآنجادفن شودخیلی ترسیده بودم وبه شدت گریه می کردم تااینکه برادربزرگ سیدکه صحیفه ای شبیه قرآن دردستش بودآمدوقرارشدکه ایشان داخل قبربرودوجنازه راتحویل بگیرداین کاردرحال انجام بودکه ناگهان حال اخوی سیدبهم خوردوازقبربیرون آمدبعدازآن مسئولیت تحویل جنازه سیدبه من واگذارشدومن باگریه وزاری این کاراانجام می دادم که ناگهان ازخواب پریدم گذشت ....
تااینکه سیدبه خواسته قلبی خودش شهادت نائل آمدروزتشییع جنازه همه اقوام ودوستان وآشنایان دورتابوت جمع بودندوگریه وزاری می کردندتااینکه نوبت دفن پیکرمطهرشهیدفرارسیدطبق رسم اخوی بزرگ سیدآماده شدوبه داخل قبررفت تابرای خواندن تلقین وبقیه کارهاجنازه راتحویل بگیردامابه طورناگهانی حالش بد شدوازهوش رفت چنددقیقه به همین منوال گذشت تایک آن به من الهام شدتو بایدبروی واین کارراانجام بدهی ناخودآگاه وبدون اراده رفتم وامورپیش ازدفن راانجام دادم وقتی ازقبربیرون می آمدم تا چندساعت #کمرم به شدت دردمی کردوخم شده بوددرآن لحظات ذره بسیارکمی ازاحساس آقااباعبدالله الحسین درکنارعلقمه رادرک کردم
✍به روایت دامادشهید
#شهید_موسوی_نژاد
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#برشی_از_زندگینامه_شهید 🎥راوی که خودنیزروایت شد 🌷شهیدی که گمنام زیست و آسمانی شد دل هایمان را لح
27.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#برشی_از_زندگینامه_شهید
🎥راوی که خودنیزروایت شد
🌷شهیدی که گمنام زیست و آسمانی شد
دل هایمان را لحظه ای با یادش صیقل دهیم
#شهید_موسوی_نژاد
قسمت سوم التماس دعا✋
قسمت پایانی...
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#برشی_از_زندگینامه_شهید #تابوتی_از_نور5⃣2⃣ ⚜حدود۱۰روزقبل ازشهادت سید بودکه خواب عجیبی دیدم درعالم
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷
#خبر_شهادت...6⃣2⃣
🌷نیمههای شب و خبر شهادت
پس از آنکه#پژاک شرارتهایش را در شمالغرب کشور آغاز کرد، عبدالحسین در سال ۹۰ به سردشت رفت. به خاطر دارم آخرینبار ارتباط ما تلفنی بود. ما از مدتها قبل با هم#عقد_اخوت خوانده بودیم. همان روز شهادتش، نزدیک ظهر به گلزار شهدای قم رفتم که با او تماس گرفتم. از عبدالحسین پرسیدم میدانی مزار فلانی کجاست؟ در همان لحظه صدا قطع و #وصل شد و عبدالحسین ادامه داد: احتمال دارد ارتباطمان قطع شود. وقتی این جمله را گفت#قلب من از جا کنده شد. احساس کردم ارتباط ما برای همیشه قطع میشود. آن روز تا پایان شب در این اندیشه بودم که ساعت ۱۲ نیمه شب با من تماس گرفتند و خبر #شهادتش را دادند.
✍به روایت عباس نمازی
#شهید_موسوی_نژاد
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷 #خبر_شهادت...6⃣2⃣ 🌷نیمههای شب و خبر شهادت پس از آنکه#پژاک شرارتهایش را
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷
#سفر_حج...7⃣2⃣
از طرف بعثه مقام معظم رهبری جهت انجام فعالیتهای فرهنگی به سید عبدالحسین ماموریت داده شده بود که به مراسم #حج عمره برود . سید عبدالحسین به قدری قوی عمل کرد که بعد از ایشان آثاری به جا ماند که هنوز هم برای برادران بعدی قابل استفاده است بعدها چندین بار دیگر این ماموریت به ایشان پیشنهاد شد که به علت اشتغالشان در نهاد#مقدس سپاه پاسداران ایشان معذور بود . سید در آن ماموریت بسیار موفق و خلاق عمل کرده بود .
(همرزم شهید_خوشنویس)
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷 #سفر_حج...7⃣2⃣ از طرف بعثه مقام معظم رهبری جهت انجام فعالیتهای فرهنگی به
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷
#عید_غدیر...9⃣2⃣
سید عبدالحسین از همان کودکی درایام عیدغدیر بسیار#فعالیت داشت چراکه پدرشون از قبل از انقلاب غدیریه را #جشن میگرفتند
وما همیشه حتی آنزمان که مرسوم نبود#عید_غدیر مراسم داشتیم.
سیدعبدالحسین#مستحبات عیدغدیر راهم حتی در #جبهه_ها انجام میداد و روز غدیر با همرزمانش عقد اخوت(برادری) میخاند.
آقاعبدالحسین چندروز قبل از عید برای خرید و کارهای مراسم به کمک من میآمد و #خدمتگزار پدربود.
خداراشکر که فرزندش سید محمدرضا هم سیره ی پدر را ادامه میدهد و درزمینه ی گسترش این عید بزرگ فعالیت های بسیاری دارد .
آقاسیدعبدالحسین #اخلاق بسیار خاصی داشت که مختص خودش بود ، حالا همه جای خالی اش را حتی بعدازسالها حس میکنند. ایشان ارادت #خاصی به اهل بیت علیهم السلام
علی الخصوص حضرت زهراسلام الله علیها و امیرالمومنین علی علیه السّلام داشت.
ان شاءالله سرسفره ی اجدادش بهره مند است.
نوش جانش و گوارای وجودش.🌷
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_موسوی_نژاد
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷 #عید_غدیر...9⃣2⃣ سید عبدالحسین از همان کودکی درایام عیدغدیر بسیار#فعالیت
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷
#زیارت_عاشورا0⃣3⃣
برخی اوقات که توفیق حضوببر در منزل#شهدا را پیدا می کردم و به همراه سید عبدالحسین به دیدار خانواده شهدا می رفتیم ، طبق روال جاری زیارت #عاشورا می خواندیم و سید از من می خواست که زیارت را بخوانم . وقتی هم که شروع می کردم اولین #ناله_ایی که بگوشم می رسید صدای سید بود و بعد از پایان#زیارت از ایشان می خواستم که دعا کند و تنها دعایی که همیشه آن را تکرار می کرد این دعا بود : خدایا ما را سعید بدار و شهید بمیران .
(فلاح_همرزم شهید)
#شهید_موسوی_نژاد
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷 #زیارت_عاشورا0⃣3⃣ برخی اوقات که توفیق حضوببر در منزل#شهدا را پیدا می کردم
21.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#برشی_از_زندگینامه_شهید..
✍صحبت های مادربزرگوار#شهیدموسوی_نژاد
خاطره عزاداری شهیددرماه محرم
@shahidmosavinejad