#برشی_از_زندگینامه_شهید
#برادرمهربان.....
💢برادرم خیلی #صبور و #آروم و مهربون بود اگر هم یه وقتایی عصبانی میشد و احساس ميکردکسی رو رنجونده وناراحت شده ، به #فکر فرو میرفت و بعد معذرت خواهی میکرد به عنوان مثال یه موقعی که من از ایشون ناراحت شده بودم نشست کلی باهام صحبت کرد ...
هیچ وقت این جمله هاش از گوشم بیرون نمیره که گفت
زینب جان من تورو خیلی دوست دارم چون اسم من #حسینه و اسم تو #زینب وازمن ناراحت
💢نشو و برام دعا کن خواهرم
✍به روایت: خواهربزرگوارشهید
#شهید_موسوے_نژاد
@shahidmosavinejad
#برشی_از_زندگینامه_شهید🌷
#اخلاص..
نماز اول وقت #نافله و نماز شبش هیچ وقت ترک نمی شد . من به یاد ندارم که ایشان نماز شبشان ترک شود . برخی شبها که از خواب بیدار می شدم ، می دیدم که ایشان #نماز_شب می خواندند و با #گریه و #زاری از خدا طلب شهادت می کند
خیلی به خانواده های شهداء خدمت می کرد . برنامه ای ریخته بود که هر #هفته به منزل شهدای واحد اطلاعات عملیات سرکشی می کرد و از خانوادۀ آنها بازدید می کردند . واقعاً برای #شهداء کار می کردند و می گفت که مدیون شهداء هستیم . ولی من مطمئن هستم ایشان دِینشان را به شهداء ادا کرد و #مدیون شهداء نشد .
✍به روایت پسرشهید
#شهید_موسوے_نژاد🌷
@shahidmosavinejad
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم شماره 3⃣
↙️موضوع : حکمت سختی های دنیا
✅ #حجت_الاسلام_عالی
@shahidmosavinejad
#روایت_عشق🌷
پیکرش را با دو #شهید دیگر تحویل بنیاد شهید داده و گذاشته بودند سردخانه، نگهبان سردخانه میگفت: یکیشان آمد به خوابم و گفت: جنازهی من رو#فعلاً تحویل خانوادهام ندید، از خواب بیدار شدم، هر چه فکر کردم کدام یک از این دو نفر بوده، نفهمیدم؛ گفتم ولش کن خواب بوده دیگه، فردا قرار بود #جنازهها رو تحویل بدیم که شب دوباره خواب شهید رو دیدم، دوباره همون جمله رو بهم گفت، اینبار فوراً اسمشو پرسیدم، گفت: #امیر_ناصر_سلیمانی، از خواب پریدم رفتم سراغ جنازهها، روی #سینه یکیشان نوشته بود: شهید امیر ناصر سلیمانی
بعدها متوجه شدم در اون تاریخ، خانوادهاش در #تدارک مراسم ازدواج پسرشان بودند؛ شهید خواسته بود مراسم برادرش بهم نخوره.
#شهیدامیرناصرسلیمانی
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#یاران_مهدے(عج)🌷5⃣ مادرش می گفت وقتی از مرز اومد خونه دیدم رو گردنش جای بریدگی هست گفتم چی شده معر
#یاران_مهدے(عج)🌷6⃣
شهید ویژگی خاصی داشت که البته بخشی از آن در تمامی شهدا دیده می شود اما تفاوت این شهید با سایر شهدا این است که این ویژگی در درون شهید اسداللهی پررنگتر بود. زندگی کردن برای حضرت #مهدی (عج) از مهمترین ویژگیهای رفتاری این شهید است. وی هر صبح که از خواب بیدار میشده #نیت میکرد که میخواهد امروز برای حضرت مهدی (عج) زندگی کند به این امید که ایشان دست وی را بگیرد و همراهیاش کند.
برای وی #امام_مهدے ( عج) امام حی به معنای واقعی کلمه بود. با این که شهید اسداللهی جایگاه مالی و شغلی خوبی در وزارت بهداشت داشت اما چون حس میکرد ممکن است درآنجا برای نهضت #حضرت_مهدے (عج) مثمرثمر نباشد، از شغل خود استعفا میدهد و کنارهگیری میکند.
@shahidmosavinejad
#عاشقانه_شهدا🌷
چهلم محمدرضا گذشت. تا این که یک شب #آراسته و #زیبا همراه با دسته گل زیبایی به خوابم آمد. دسته گل را به سمت من گرفت. با ناراحتی گفتم: «شما که مرا رها کردی و رفتی و به آرزویت رسیدی. حالا این دسته گل به چه درد من می خورد؟»
محمدرضا خندید. خنده اش آرامشی را به روح و روانم تزریق کرد که نمی توانم آن را شرح دهم. دوباره دسته #گل را به سمتم گرفت و گفت: «حالا شما این دسته گل را بگیر، خیلی زود منظورم را متوجه می شوی»
به محض این که دسته #گل را گرفتم از خواب پریدم. فردا مادرم به من اطلاع داد که خانواده دوست و همرزم محمدرضا برای خواستگاری به منزل ما می آیند.
یاد خوابم افتادم و فهمیدم که محمدرضا می خواسته با این کار از من بخواهد که به این خواستگاری جواب مثبت بدهم. با علی ازدواج کردم. با او خوشبختم. بچه هایم را دوست دارم. مزار شهید «محمدرضا شاه بیگ» #میعادگاه من و همسرم است و خاطره نگاه و لبخند آرام بخشش چراغ روشن قلبم است.
✍ به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_محمدرضا_شاهبیگ🌷
@shahidmosavinejad
#کلام_شهید
در جلسات بسیج همگی فعالان شرکت کنيد در همه ی کارهايتان که در پايگاه میکنيد خستگی را به تن راه ندهيد، هر وقت خسته شديد، ياد فداکاریها و ايثارگریهای شهدای پايگاه سردارها، علی بابايی، زرگریها، مهرابیها، عبادیها، زارعها و ديگر شهيدان و دوستانتان بيفتيد. و چگونه شهيدان خون دادند و هميشه در فکر خدمت به اسلام بودند.
#شهید_مهدی_کرمینژاد
@shahidmosavinejad
شهید موسوی نژاد
#کرامات_شهدا🌷2⃣ روزی سر قبر علیرضا بودم که متوجه خانمی شدیم که شدیدا گریان بود از ایشان سوال کردم ک
#کرامات_شهدا🌷 3⃣
همیشه #یازهرا میگفت و البته عنایاتی هم نصیب ما میشد.
مثلاً دو سه بار اتفاق افتاد که بی پول میشدیم؛ چون پسر بزرگ خانواده بود، همه از او انتظار داشتند، به همین خاطر به نزدیکانش هم کمک میکرد.
از طرفی هم خودمان مستأجر بودیم و من هم #دانشجو بودم. آنچنان توان مالی نداشتیم. یکبار گریهام گرفته بود. میخواستم دانشگاه بروم، اما کرایه نداشتم. مانده بودم ۵ تا یک تومانی بیشتر توی جیبم نبود. توی جیب ایشان هم پول نبود.
وقتی به اطاق دیگر رفتم، دیدم اسکناس های #هزاری زیر طاقچهمان است. تعجب کردم، گفتم: آقا ما که یک ۵ تومانی هم نداشتیم، این هزاری ها از کجا آمد!؟گفت:
این لطف آقا #امام_زمان است. تا من زنده هستم به کسی نگو
✍به روایت همسر شهید
#شهید_سیدمجتبی_علمدار🌷
#ذاکر_اهل_بیت
@shahidmosavinejad
animation.gif
202.6K
#یاد_یاران🌷
شبی با جمعی از بچهها به گلزار شهدا رفته بودیم. در سکوت سرد و خاموشی شب، متوجه شدیم حاج احمد در جمع ما نیست؛ جستجوی زیادی کردیم و دیدیم او با خاطری #آسوده، داخل قبری خوابیده است. وقتی نگاهش به ما افتاد گفت میخواستم ببینم این قبر اندازه من هست یا نه ؟
چند ماهی گذشت؛ عملیات کربلای پنج رسید و خبر #شهادت حاج احمد در شهر پیچید.
برای مراسم خاکسپاری به گلزار شهدای #علی_بن_جعفر (ع) قم رفته بودم که دیدم پیکرش را در کنار همان #قبرے قرار دادند که او اندازهاش را گرفته بود، او در همان قبر به خاک سپرده شد.
سردار #شهید حاج احمدکریمی به عنوان فرمانده گردان #حضرت_معصومه (س) لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب قم بود.
پیکرمطهرش درگلزارشهدای قم قطعه ۱۲ردیف۲۰مدفون است
@shahidmosavinejad
عنایت شهید حمیدسیاهکالی مرادی به دختر بی حجاب.ogg
10.08M
🌷عنایت #شهید حمید سیاهکالی مرادی
#به_دختر_بے_حجاب
#راوی: آقای ملاحسنی
@shahidmosavinejad