eitaa logo
شهیده نسرین افضل
588 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
9 فایل
شهیده نسرین افضل پیوسته دعای حضرت امیر (علیه السلام) را بر لب زمزمه می کرد: « الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب. » ادمین خانم هادی دلها : @HADiDelhaO00
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴پاسدار شهیدی که مقام معظم رهبری مزارش را پنج مرتبه زیارت کرد شهید عبدالمهدی مغفوری که مزارش از شهرهای شمالی و غربی ایران تا هزاران کیلومتر دورتر، زائر دارد. شهیدی که حاجت روا می کند و معمولا کسی دست خالی از سر قبرش برنمیگردد. شهیدی که قبل از تدفین ، سوره مبارکه کوثر را تلاوت نمود. شهیدی که هنگام تدفین ، از او صدای اذان گفتن شنیده شد. شهیدی که در سجده ها و قنوت نمازش ، دعای کمیل را می خواند. شهیدی که با همان لباس خاک آلود برگشته از ماموریت به خواستگاری رفت. شهیدی که روی قالی های خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالی‌ها مرا از یاد محرومان غافل می کند. شهیدی که در هفته چند ساعت برای خود "کسر کار" می زد. می گفت: در حین کار احتمال می رود یک لحظه ذهنم به سمت خانه، همسر و یا فرزندم رفته باشد، وقت کار، من متعلق به بیت المال هستم و حق استفاده شخصی ندارم. شهیدی که حاج قاسم سلیمانی معتقد بود مزارش شفاخانه است و درباره اش گفت: «ما افتخار می‌کنیم شهید مغفوری که امروز قبرش امامزاده شهر ماست، برای استان کرمان است؛ شهیدی که هیچ شبی نافله شبش قطع نشد، ما افتخار می‌کنیم به شهید مغفوری @shahidnasrinafzall
دستیار و مَحرم راز حاج قاسم 🌷شهید حسین پورجعفری تاریخ تولد: ۸ / ۱ / ۱۳۴۲ تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۹۸ محل تولد: کرمان محل شهادت: بغداد *🌷شهیدی که حاج قاسم همیشه او را با نام کوچک حسین صدا می‌زد و میگفت اگر دو نفر در این دنیا من را حلال کنند من میتوانم شهید و وارد بهشت شوم،🕊یکی خانمم و دیگری حسین است.🌙و همیشه میگفت بدون حسین به بهشت نمیروم.🥀او بسیار خاکی و مظلوم بود ۴۰ سال در کنار حاج قاسم و دستیار و محرم حاجی بود.🌱دخترشهید← قرار بود به ماموریت برن پیش خودم گفتم ایندفعه قراره کجا برن؟ عراق؟ سوریه؟ لبنان؟🥀پدرم با لبخند گفت ماموریت خطرناکیه🥀دلهره گرفتم گفتم نرو.گفت: نمیشه بابا نمیتونم حاجی رو تنها بزارم🥀نوه ها ایندفعه خیلی بی‌تابی میکردن،پریناز پاهای بابا حسینش را گرفته بود و میگفت: بابا حسین نرو عراق،دشمنا این دفعه میکشنت!🥀بابا حسین گفت:دوستام مواظبم هستند روی ماهش را برای آخرین بار بوسیدم🌙 آیة الکرسی را برایش خواندم رفت و آسمانی شد🕊️دوست پدرم میگفت یک روز با پورجعفری در گلزار شهدای کرمان روی نیمکتی نشسته بودیم که ایشان به من گفت:«حاج‌قاسم که جایش را مشخص کرده است؛ من را هم زیر پایش بگذارید.»🌙دوستش میگوید: «تو که اینجا جا نمیشوی؟»‼️بابا می‌گوید:«چرا من جا میشوم.»🌙الان قبر پدرم به فاصله دو آجر زیر پای قبر حاج‌قاسم قرار دارد🌙آنجا نمی‌شود یک پیکر کامل را دفن کرد ولی پیکر سوخته پدرم جا شد.🥀بامداد 13 دی ماه 1398 بود که او به همراه حاج قاسم و همراهانش ماشینشان توسط بالگردهای آمریکایی هدف،منفجر🥀و به شهادت رسید*🕊️🕋 سرتیپ پاسدار 💙🌷
⊰•🌱🔥•⊱ . با شهدا بودݩ سخٺ نیسٺ با شہدا موندݩ سخٺہ! مثل شہدا بودݩ سخٺ نیسٺ مثل شهدا موندݩ سختہ! راه ‌شہدا یعنے... نگہ داشتن آتش در دستانت... ∞•°] ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahidnasrinafzall
من‌یقین‌دارم‌چشمـۍڪه‌بھ‌نگاھ‌‌حــرام‌عادت‌ ڪند،خیلی‌چیـزھارا‌ازدست‌مـۍدھد.. چشم‌گناھکار‌لایــق‌شہـٰادت‌نیست. 🌱' @shahidnasrinafzall
صبح را نگاه شمـا بخیر می‌ڪند ... @shahidnasrinafzall
شهیده نسرین افضل
•• 🫀🪐 . . •| کتاب دختری با روسری آبی |• #شهیده_نسرین_افضل رضوانی آمد و با هم سر یخچال رفتیم و سیب
•• 🫀🪐 . . •| کتاب دختری با روسری آبی |• سفر به مهاباد (۲) راوی: زهره هاشمی نور(عضو دوازده نفره اعزامی به مهاباد) تیر ماه ۶۰ بود. یک روز رفتم مسجد آتشی‌ها نماز بخونم. چند تا دختر کنارم نشستن. نگاشون کردم. حدوداً هم سن خودم بودن. درباره ی سفر به مهاباد با هم حرف می‌زدن. ذوق زده بودن. گوشامو تیز کردم و متوجه شدم از طرف مسجد دارن میرن. قضیه رو ازشون پرسیدم. وقتی دیدن خیلی مشتاقم، گفتن: _ بناست تعداد محدودی از خواهرا رو جبهه ببرن. تو هم اگر می‌خوای بیای، بی سر و صدا برو ثبت نام کن. همه رو دور خودت جمع نکن چون ظرفیت تکمیله. خیلی خوشحال شدم. تازه دیپلم گرفته و سرم برای اینجور کارها درد می‌کرد. پیش از این هم یک بار همراه آقای علی محمد دستغیب از طرف مسجد، دیدار با امام رفته بودیم. شوق انقلابی توی موجودمون موج می‌زد. پیش از انقلاب یک راهپیمایی توی شیراز بی حضور ما برگزار نشد! البته اگر خدا قبول کنه. بعد نماز این دو _ سه تا پا شدن و منم دنبالشون رفتم طبقه بالایی مسجد. دیدم اونجا هم چند تا دختر نشستن و دارن با آب و تاب درباره ی مهاباد حرف به قلم: فریبا طالش پور ناشر: انتشارات فاتحان کپی ممنوع!!!!🚫 🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد 🍃
•• 🫀🪐 . . •| کتاب دختری با روسری آبی |• می‌زنن. سریع به خونه برگشتم. پدر و مادرمو راضی کردم. چند تا از دوستان رو بی سر و صدا جمع کردم! از جمله باقری، بارغن و خالم زهرا شهریزی‌. چندتایی برای ثبت نام به مسجد رفتیم. اونجا گفتن که اعزام همان فرداست. همون شب ساکمو بستم و ساعت حدودایِ ۱۰ رفتم در خونه ی باقری. مامانش رضایت نمی‌داد. قدری باهاش حرف زدم و گفتم: _ دخترای دیگه هم هستند، خبری نیست! یه جورایی شبیه اردوست. راضی شد. بارغن هم گفت که هرجور شده خونواده رو راضی می‌کند. قبل از حرکت حتماً باید ضایت نامه والدین رو ارائه می‌دادیم. ما رمضون بود. فردا غروب دم مسجد جمع شدیم. ماشین می‌خواست حرکت کنه که بارغن نفس زنان آمد و گفت: _ خونواده رو راضی کردم. دقیقه ی نود خودشو رسوند. اول رفتیم ترمینال از اونجا ماشین گرفن. اون روزا توی عالم جوونی عادت داشتم خاطراتمو بنویسم. کارایی که تو یک روز انجام می‌دادم رو یادداشت می‌کردم. می‌گفتم که آدم نگاه کنه ببینه چه خطاهایی داشته یا نداشته؟ توی این سفرم دفترچه ی خاطراتم رو همراه بردم و از همون لحظه ی اول که از ترمینال راه افتادیم، قلم به دست شروع به نوشتن کردم: چهارشنبه ۶۰/۴/۲۴ ساعت هفت شب از ترمینال مسافری شیراز حرکت کردیم. افطار را توی ماشین باز کردیم. یک هندوانه قرمزی بود! اونقدر شیرین ادامه دارد به قلم: فریبا طالش پور ناشر: انتشارات فاتحان کپی ممنوع!!!!🚫 🍃اللهم صل علی محمد و آل محمد 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شما صدای شهید رئیسی در دهه ۶۰ را می‌شنوید. 🖤🖤 خدایا عاقبت همه ما را ختم به خیر بفرما @shahidnasrinafzall
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان شهدای عزیزمان🖤😔🥀🕊 با استفاده از هوش مصنوعی @shahidnasrinafzall
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗓 ۱۹ دی، سالروز آسمانی شدن شهید احمد کاظمی🌹 💌 🍃 همیشه لبخند داشته باشید !(: -شهید احمد کاظمی روحش شاد @shahidnasrinafzall