eitaa logo
کانال رسمی شهید نوید صفری
1.2هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
70 فایل
کانال رسمی شهید مدافع حرم نوید صفری ولادت: ۱۶ تیر سال ۱۳۶۵ 🌷شهادت: ۱۸ آبان ۱۳۹۶ #شب_اربعین #شهیدحججی_تهرانپارس #شهید_بی_سر🥀 تفحص و شناسایی: ۵ آذر ۱۳۹۶ تشییع باشکوه ۱۰ آذر ۱۳۹۶ #کانال_اصلی_شهیدنوید ارسال خاطرات و تصاویر: @Zaviyee تبادل: @Zaviyee
مشاهده در ایتا
دانلود
📗 ♥️ عیدغدیر 🎉🎊 خاص زندگی ما هم همان سال ۹۵ بود. مادر شما{شهیدرسول} که خبر داشت قرار است سر مزار شما اطعام بدهند من هم دوست داشتم توی این مراسم سهمی داشته باشم، می دانستم که شما نون خامه ای خیلی دوست داشتید. سرکوچه ی ما یک شیرینی فروشی بود که نون خامه ای های فوق العاده ای داشت. یک عدد نون خامه ای که پر از مغز پسته و کاکائو بود به اضافه ی یک لیوان شربت پرتغال سهم مهمان های مزار شما شد. ♦️همان روز آقانوید هم که برای عیددیدنی آمده بود پیش شما، پدرتان را سر مزار می بیند و سر صحبت و سوال از روحیات شما را باز می کند، اینکه چرا شما این قدر محبوب هستید، این قدر زائر دارید، این قدر دستگیری می کنید. جواب پدرتان هم این بود که ما هم نمی دانیم و بعد از شهادت،🌷 رسولمان را این طور شناختیم، حتماً داشته و بعد شروع می کنند به تعریف کردن خاطراتی که از عنایت های شما به آدم های مختلف دیده بودند. شاید اصلاً همین حرف ها توی دل آقانوید بارقه ی امیدی می شود که رو می کند به شما و حاجتش را از شما بخواهد. 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۸۳ 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📗 بی بی جان دوباره سلام ‼️ من را که یادتان هست، همسرم خادم شما بود. سرباز و محافظ حریم شما. من هم کنیز شما هستم؛ اما شما خانمی، آن قدر خانم که حرف های کنیزت را با دل و جان گوش می کنی. من هروقت با شما درددل کرده ام آرام شده ام. امشب هم دلم می خواهد حرف هایی که تو دلم سنگینی می کند برای شما بزنم. 🔸 ما توی دوران عقد بودیم که برای دفاع از حرم شما رفت سوریه. قبل از ازدواج هم دو سه باری آمده بود البته. من مخالف رفتنش نبودم. هنوز هم پشیمان نیستم از اینکه مانع رفتنش نشدم. شما که غریبه نیستید ، من همان روز اولی که خیلی جدی از سوریه رفتن برایم گفت توی نوشتم : ..... 📗 کتاب شهیدنوید صفحه ۱۳۲ ღویدانه 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📒 ⁉️ 🌷 ما حرف هایمان را زده بودیم. نوبت رسیده بود به جلسه رسمی خواستگاری با حضور اعضای خانواده. دلش می خواست قبل از این جلسه رسمی سراغ برویم. قبول کردم. من هم با محتاط بودن قبل از ازدواج و حسابی سبک سنگین کردن موافق بودم. هرچند از همان جلسه اول هردو متوجه شده بودیم که از توی ذهنمان بوده، طرف مقابل دارد و دست و عنایت شما هم بالای سر این آشنایی است؛ اما بهتر می دیدم که روال معمول خواستگاری و جلسات آشنایی و هم انجام شود. 🔸آقای اول با من صحبت کرد. از شرایط خانوادگی پرسید از تحصیلاتم. من فوق لیسانس مهندسی برق داشتم. تحصیلات دیپلم بود. می خواست مطمئن شود که با این تفاوت مشکلی ندارم. خیالش را راحت کردم که برایم شعور و متانت و درایتی که در دیده ام مهم تر از مدرک دانشگاهی است. از میزان شناختی که توی سه جلسه ی صحبت هایمان از هم پیدا کرده بودیم پرسید. از اینکه را چطور دیده ام. من هم بی معطلی گفتم : « خیلی خوبه! فقط این قدر خوبه که می ترسم زود شهید 🌷 بشه» 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۹۷ 🌷 ღـیدانه ღویدانه ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ 🌷کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦