eitaa logo
کانال رسمی شهید نوید صفری
1.2هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
69 فایل
کانال رسمی شهید مدافع حرم نوید صفری ولادت: ۱۶ تیر سال ۱۳۶۵ 🌷شهادت: ۱۸ آبان ۱۳۹۶ #شب_اربعین #شهیدحججی_تهرانپارس #شهید_بی_سر🥀 تفحص و شناسایی: ۵ آذر ۱۳۹۶ تشییع باشکوه ۱۰ آذر ۱۳۹۶ #کانال_اصلی_شهیدنوید ارسال خاطرات و تصاویر: @Zaviyee تبادل: @Zaviyee
مشاهده در ایتا
دانلود
📕 ۱۹ 🌷 🔹هیچ وقت نفهمیدیم وقتی به عکس آن شهدا خیره می شوی، {چندتا عکس شهید که به سقف اتاق زده بود تا برق چشمان شهدا بیفتد توی نگاهش} به چی فکر می کردی. هیچ وقت نخواستم باور کنم این قدر مشتاق 🌷. حتی وقتی که روی دیوار اتاقت درست روبه روی جایی که نماز می خوانی آن شعرها و مناجات‌ ها را می دیدم. می دیدم نوشته ای : . می فهمیدم سحرهای تو شبیه بقیه ی آدم هایی که می بینم نیست، ولی نمی خواستم باور کنم. «قبل ازدواج می دیدم می نشینی توی اتاق و توی دفترت می نویسی، ولی نمی دانستم داری با خدای خودت مناجات می کنی. » 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۳۹ نوشته ای که در اتاقش نوشته و زده بود، چه بود⁉️ 💐 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📕 ۲۰ 🌷 🔹سال های نزدیک خیلی فرق کرده بودی. قبل تر خیلی بیشتر اهل شوخی و خنده بودی. اصلا صفای مهمانی ها و دورهمی ها به وجود تو بود. از جمع فاصله نگرفتی، ولی خیلی بودی. نامحرمی دستش را می آورد جلو، با احترام حواسش را جمع می کردی که بزرگ شدی. به هرکدام از دخترهای فامیل که حجاب نداشتند با محبت می گفتی : « اگر روسری تون رو سرتون نکنید، نمی تونم نگاتون کنم. » من اگر می رفتم توی جاده ، می آمدی دستت را می زدی روی شانه ام و می گفتی: «ماااامان مامان بیدار شو، بیدار شو!! » 🌷 کاش الان هم از توی این خاک سرد بلند می شدی با قد رشیدت کنارم می ایستادی. من به کت و شلور بادمجانی و پیراهن یاسی ات نگاه می کردم و کیف می کردم.😭 بعد تو دست می گذاشتی روی شانه ام و با صدای قشنگت می گفتی: «ماماااان ماماان بیدار شو من اینجام!!!» 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۴۰ 💕 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📕 ۲۱ 💐 من شنیده ام می گویند هرکس غصه ای دارد بیاید حرم شما {امام رضا}. شنیده ام می گویند زیارت شما غبار غم را از دل می برد. شنیده ام می گویند شما دوست دارید روی لب های زائرتان خنده باشد. اما دیگر فکر نمی کردم دخترم برایم تعریف کند شبی که به همراه پیکر برادرش آمدند شما انگار که شب عروسی 💙 باشد همین قدر شاد بودند. می گفت آرامشی که کنار 🌷 داشتیم خیلی عجیب بوده، تا جایی که حتی یکی از زائزهایی که این صحنه را می بیند نمی تواند درک کند که چرا ما جیغ و داد و بی تابی نمی کنیم، می آید جلو و می پرسد : «این آرامش عجیب نیست؟ می شه بگید دلیلش چیه؟ » دخترم می گفت در جوابش گفتم : « باعث سربلندی ماست، بهترین راه رو رفته،👌 بهترین عاقبت رو داشته، چرا باید ناراحتش باشیم؟! » این هم از کرامت شماست. دل های مرده را زنده کردن از دست شما بر می آید فقط. دخترم می گفت: توی حرم دنبال تابوت 🌷 می رفتیم.می گفت چادر مریم کشیده می شد روی زمین. مریم تازه عروس نوید است.🕊 می گفت من چادرش را می گرفتم و جمع می کردم. می گفت بی اختیار وقت پر چادرش دستم بود برگشتم و به مریم گفته ام: «شبیه عروسا شدی مریم. یکی باید دنبال سرت بیاد چادرت رو جمع و جور کنه» 🌷 📚کتاب شهیدنوید صفحه ۴۴ 💕 💞 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
‍د_زن‍دگـی_می_کن‍م💕 ‍ان_را_مـی_خواهـید_بدان‍ید⁉️ ‍بداللّـه_الحسـین مـن هن‍وز هـم بـا نـوی‍د زن‍دگـی می کن‍م رمـزم‍ان را مـی خواهـید بدان‍ید⁉️ ﴿الـسلام علـیک یـاابـاع‍بداللّـه الحسـین﴾ مادر بدان اگر شهید🌷 شدم غصه ندارد، بلکه برای خودم و شما افتخار دارد. من منتظرم شما بیایید و همه چیز را برای شما مهیا کنم،به شرط صبر و استقامت و ایمان البته. هروقت یک سـلام به سـیدالشـهدا بدهی ✋ من کنار تو حاضر هستم. بدان من را به حضرت زینب سپرده ای و از این به بعد پسر حضرت زینب شده ام. تمام زندگی سعی کردم هر کاری داری انجام بدهم تا دلـت شاد 🎉🎊 شود. از کارِ خانه تا کارِ فنی و حال باید در عرصه ی جهاد دیگر به مادرِ شهدای مدافع حرم حضرت زینب (س) خدمت کنم. 💐تمام هدفم این است از طرف حضرت زهرا برای مدافعان و خود حضرت زینب خدمت کنم و ثوابش را به حضرت زهرا (س) هدیه بدهم. ان شاءالله... من منتظر شما هستم واز شما جدا نیستم. 💜 ღـــه ღویدانه پی نوشت:✍ یعنی هرکدام از دوستانی که با چله زیارت عاشورا، سلام بر سیدالشهدا علیه سلام می دهند در این قرار عاشقیِ این مادر و پسر بهشتی 💐 حاضر و همراه می شوند. 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵 🌷 نماز خواندن و روزه گرفتنِ کامل آقا نوید در روزهای بلند و گرم تابستان ♨️ چرا می گیم هست⁉️ بچه ای بود که اگر کاری بهش می دادم، نسبت به پدرومادرش کلمه رو بلد نبود. غیرممکن بود کاری رو بهش بسپارم و انجام نده❗️ هرطوری و هرکاری بود انجام می داد. 🌷 🎉🎊 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📕 🕌 داشتم از دست هایش برایتان می گفتم. من همیشه نوازششان می کردم و می گفتم: «تو با این دستا خیلی برای ما زحمت کشیدی پسرم.» خیلی بیشتر از این حرف ها. 🔹از سربازی که برگشت بیکار بود. رفت توی ، مسجد محله ی خودمان است. خانه دومش همیشه مسجد بود. شروع کرد زیردست آقای پنجه شاهی کارکردن. کارهای تعمیراتی، فنی، کاشی کاری، لوله کشی و هرکاری که لازم است یک مرد هه چیز تمام آچار به دست بلد باشد، یاد گرفت. همیشه آقای پنجه شاهی را دعا می کردم. ما دیگر توی هیچ کاری لنگ نمی ماندیم. ته تغاری خانه همه کاره بود. وقتی که نویدم💜 رفت، بنده خدا آمد خانه پیش ما. خیلی گریه می کرد. می گفت چرا با این سن باید بمانم و نوید برود. خودش هم سال بعد فوت کرد. خدا رحتمش کند. قسمت بود توی حرم شما {امام رضا} یادش کنم. 📕کتاب شهیدنوید صفحه ۴۲ ღـیدانه 🌷 کانال رسمی اینجاست👇 🌱 @SHAHIDNAVID_safari