eitaa logo
کانال رسمی شهید نوید صفری
1.2هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
69 فایل
کانال رسمی شهید مدافع حرم نوید صفری ولادت: ۱۶ تیر سال ۱۳۶۵ 🌷شهادت: ۱۸ آبان ۱۳۹۶ #شب_اربعین #شهیدحججی_تهرانپارس #شهید_بی_سر🥀 تفحص و شناسایی: ۵ آذر ۱۳۹۶ تشییع باشکوه ۱۰ آذر ۱۳۹۶ #کانال_اصلی_شهیدنوید ارسال خاطرات و تصاویر: @Zaviyee تبادل: @Zaviyee
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محسن ابن علی علیه سلام
امروز🗓21 آبان سالروز شهادت پدر موشكي ايران حاج حسن تهرانی مقدم روی قبرم بنويسيد اینجا مدفن کسی است که می‌خواست اسرائیل را نابود کند.❌ باصلوات صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 💐 مدافع حرم اربعین 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
⬅️شهید حاج حسین خرازی، شهیدآقامهدی باکری و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در یک قاب📸🌹🌹🌹 #فرماندهان #مردان‌بی‌ادعا #به‌مناسبت‌سالروز‌شهادت‌؛ شهیدحاج حسین خرازی #فرمانده لشکر ١۴ امام حسین(علیه سلام) اصفهان🌷🌷🌷 #شهادت: ٨ #اسفند ١٣۶۵/شلمچه #یادشهدا 🔴حلال و حرام 🌷 سردارشهید حاج حسین خرازی: هرچه که می‌کشیم و هرچه که بر سرمان می‌آید، از نافرمانی خداست، و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد. #کلام_شهید #توجه_به_احکام #به ما بپیوندید 👇 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
🔴توجه به حق مردم در سخت ترین شرایط نزدیک ظهر بود. از شناسایی بر می گشتیم. از دیشب تا حالا چشم روی هم نگذاشته بودیم. آن قدر خسته بودیم که نمی توانستیم پا از پا برداریم ؛ کاسه زانوهامان خیلی درد می کرد. حسن طرف شنی جاده شروع کرد به نماز خواندن. صبر کردم تا نمازش تمام شد. گفتم « زمین این طرف چمنیه، بیا این جا نماز بخوان. » گفت « اون جا زمین کسیه، شاید راضی نباشه. »🌹🕊 📚یادگاران، جلد ۴ کتاب حسن باقری صفحه ۲۳ 🌷 کانال رسمی شهید نوید صفری 🌱 @SHAHIDNAVID_safari
📚 🌹 🔹پدرها خیلی سریع گرم صحبت شدند و رفاقت بینشان شکل گرفت. مادرها هم که از قبل همدیگر را دیده بودند و طبق قاعده ی همه دوره همی های زنانه حرف برای گفتن کم نمی آمد. اما خیلی کم صحبت کرد. به احترام ماه صفر 🏴 نمی خواست خیلی بگو بخند داشته باشد، باوجود این به دل پدرو برادرم نشسته بود. فقط برادرم بعد از اینکه رفتند گفت : « ... ، خیلی پسرخوبی بود، فقط با شغلش مشکلی نداری؟ می دونی سوریه رفتن همه چی داره ؟ جانبازی، اسارت، .🌷» نمی توانستم به کسی بگویم که من هربار را می بینم می افتم. نمی توانستم بگویم که راه رفتنش، نگاهش، حرف زدنش من را 🌷 می اندازد. نمی توانستم بگویم که توی همین جلسه هم وقتی نگاهش کردم ☀️ را توی صورتش دیدم. { ديده ای از شاه خواهم شه شناس تا شناسد شاه را در هر لباس } و توی دلم گفتم : خدا به مادرش رحم کنه. 😢 👇