فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❖
ﺭﻧﮓ ﺑﺰﻥ ....
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ
" ﻣﺪﺍﺩ ﺭﻧﮕﯽ " ﺍﺳﺖ.
ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﺩﺗﺮﯾﻦ
ﺭﻧﮕﻬﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﯽ...
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻦ.
ﺭﻧﮓ ﺳﺒﺰ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﮐﻦ.
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻗﺸﻨﮕﺖ، ﺭﻧﮓ ﻧﺎﺭﻧﺠﯽ ﺑﺰﻥ
ﺑﺎ آﺑﯽ، ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺭﻧﮓ ﺁﻣﯿﺰﯼ ﮐﻦ
ﺑﺎ ﺭﻧﮓ ﺯﺭﺩ، ﻗﻠﺐ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﺖ
ﺭﺍ ﻃﻼﯾﯽ ﻭ ﺩﺭﺧﺸﺎﻥ ﮐﻦ.
ﺑﺎﺭﻧﮓ ﻗﺮﻣﺰ، ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﻣﻬﺮ
ﻭ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻫﺎ بده.
ﺭﻧﮓ ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ...
ﻧﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﺮﻓﮏ ﺳﯿﺎﻩ
ﻭ ﺳﻔﯿﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﯿﻢ...💜
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺آخرین دوشنبه مهرماه تون بینظیر
♥️در آخرین يكشنبه مهرماه
🌺براتون یه حال خوب آرزو دارم
♥️آرزو دارم امروزتون
🌺پُر باشه از خبرهای خوب
♥️و اتفاقهای بی نظیری
🌺که همیشه منتظرش بودین
♥️روز خوبی داشته باشید
🌺تقدیم به شما
♥️در پناه خدا باشید
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
4_5803048004319450666.mp3
40.31M
🔴 با موضوع: «آماده میشویم برای جهاد همگانی»
حالا که شرایـط حضور در وسط میدان نبرد آخرالزمان، برای ما ممکن نیست؛ چگونه میتوانیم در تقویت و پیروزی جبهه حق، مؤثر باشیم؟
🎧 فایل صوتی سخنرانی استاد محمد شجاعی / پنجشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۳ / به همراه قرائت استدیویی دعای مرزداران.
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
. 🕊 تلاوت آیات قرآن ڪریم ؛
۩ بــِہ نـیابـت از
همه انبیاء ، شهدا ، اموات مؤمنین و مومنات، اموات این جمع، سلامتی مردم کشورمون سلامتی و عاقبت به خیری پدر و مادران و جوانهامون حق الناسها قربتا الی الله
#صفـــ۵۹۶ــفحه 📚
🌷 #هر_روز_با_شهدا_4260🌷
#دستى_كه_در_دستم_ماند!!
🌷اولين عمل دست من خاطرهانگيز و جالب بود و شايد هرگز در طول زندگيم آن لحظه را فراموش نكنم. يك روز كه پس از چند ساعت عمل در گوشه حياط روى سكويى به تنهايى نشسته و در دنياى خودم غرق بودم، صداى آمبولانس احمد مرا به خود آورد. او كه میآمد، يعنی كار....
🌷به طرف آمبولانس رفتم. احمد لبخندزنان پياده شد و مطابق معمول به طرف در عقب آمبولانس رفت و درحالیكه میلنگيد گفت: دكتر تيل جون، اى دفعه ديگه سيت خوراكتو آوردوم. (اين دفعه ديگه برات خوراكت را آوردم.) با تعجب پرسيدم: چه خوراكى؟ حالا يه دست بده تا سيت تعريف كونوم.
🌷....دستش را دراز كرد و من هم دست دراز كردم تا با او دست بدهم و او دست داد و با سرعت رفت كنار. دستش توى مشتم جا ماند. با ترس دست را رها كردم و به عقب پريدم. دست احمد جلوى چشمان از حدقه درآمده من روى زمين افتاده بود. صداى خنده بلندش تعجبم را بيشتر كرد. اين شوخى در آن شرايط، غير منتظره بود و من واقعاً ترسيده بودم. با تعجب نگاهش كردم....
🌷احمد درحالیكه كمى از ترسيدن من جا خورده بود با خنده گفت: سى اى، اى، بابا مگه نگفتوم خوراكتو آوردوم، خو، اى دست میخواكت نيست؟ برو با سريش بچسبونش به دست جابر تا يه عمر دعات كنه. به خدا نفس ننه ليلا حقه. تو اى كارو بكن، او وقت هر چه از خدا بخواى، ها به جد سيد عباس... همين حالا بت ميده. [احمد، (ها) را با لهجه مخصوص آبادانيش بسيار كشيده تلفظ میكرد.]
🌷تا او اين حرفها را میزد و میخنديد، من حال طبيعيم را به دست آورده بودم. دست را برداشتم و رفتم به طرف اطاق عمل و آنها نيز جابر را كه دست قطع شدهاش در دست من بود، به اطاق عمل منتقل كردند. اين اولين عمل پيوند دست من بود.
📚 كتاب "پرسه در ديار غربت" (خاطرات پزشكان)
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
#کانال_شهیدمحمدنکاحی👇
♥️ @shahidnekahi
✍میخواهم مثل تو باشم...
وقتے ڪہ جوانان این زمانہ خودشون رو شبیہ بہ شهدا میڪنند..
شهدا ما را نگاهی
دلانہ✨
از یڪ محله به یڪ مدرسه میرفتند
اما با دو مسیرِ متفاوت..
هرچه دوستش اصرار میکرد
ڪه بیا از همین کوچه برویم
قبول نمیکرد..
میگفت:
این کوچه پُر از دختره من نمیام
معلوم نیست این کوچه به کجا
ختم میشه..
شهیدعلیصیادشیرازی
هروقت میدید بچه ها مشغول غیبت کسی هستند مرتب میگفت:
صلوات بفرست!
و یا به هر طریق بحث را عوض میکرد...
-شهید ابراهیم هادی-
دمدمای غروب یک مرد کُرد با زن و بچهاش مانده بودند وسط یه کوره راه، من و علی هم با تویوتا داشتیم از منطقه برمیگشتیم به شهر، چشمش که به قیافه لرزان زن و بچه کُرد افتاد، زد رو ترمز و رفت طرف اونا، پرسید: کجا میروید؟ مرد کُرد گفت: کرمانشاه، علی پرسید: رانندگی بلدی؟ کُرد متعجب گفت: بله بلدم، علی دمِ گوشم گفت: سعید بریم عقب، مرد کُرد با زن و بچهاش نشستند جلو و ما هم عقب تویوتا، توی سرمای زمستان!
باد و سرما میپیچید توی عقب تویوتا؛ هر دوتامون مچاله شده بودیم، لجم گرفت و گفتم: آخه این آدم رو میشناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟ اون هم مثل من میلرزید، اما توی تاریکی خندهاش را پنهان نکرد و گفت: آره میشناسمش، اینا دو، سه تا از اون کوخ نشینانی هستند که امام فرمود به تمام کاخ نشینها شرف دارن، تمام سختیهای ما توی جبهه به خاطر ایناس.
🌹شهید علی چیتسازیان🌹
💔
وصیت سنگ قبر⬆️⬆️
✅آیا با کمی گریه و یک فاتحه شما
بر مزار من و امثال من
مسئولیتی را که با رفتن خود
بر دوش تو گذاشته ایم
از یاد خواهی برد یا نه؟
ما نظاره گرخواهیم بود!!
شهید_رضا_نادری
تلنگر