اَللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِينَ
لَكَ عَلَي مُصَابِهِمْ...☘
..
..
خرابِ باده ی عشق تو
آبادی نمیخواهد،
غمت را شُکرها میگوید
و شادی نمیخواهد...
#صلاللهعلیکیااباعبدالله🌱
#شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari
یه لطفِ بزرگ به آیندهت بکن!
سادهست،
فقط امروز خوب کار کن،
همینシ
#شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی علیه السلام
هَشـٺ روز اسٺ سَـحر
مُنتظر این هَستند
روز هَشــــتُم بنویسند
ز #تـو شاعـــــرها
ڪاش امــــروز مَنم زائِرِ #مشهد بودَم
خوش بہ حالِ هَمہ خدام تو و زائر ها
کانال #شهید_امید_اکبری ✨
@shahidomidakbari
💔
دنیا خوش است و
مال عزیز است و
تن شریف..
اما رفیق
بر همه چیزی
مقدم است...👌
ڪانال #شهید_امید_اڪبری🍂
@shahidomidakbari
تولدت مبارک آقا #ابراهیم🍃
مشڪل ڪارهاے ما این استــ
ڪھ براے رضاے همھ ڪار مےڪنیم
جز خـــ❣️ــدا
#شهید_ابراهیم_هادے
کانال #شهید_امید_اکبری ✨
@shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
تولدت مبارک آقا #ابراهیم🍃 مشڪل ڪارهاے ما این استــ ڪھ براے رضاے همھ ڪار مےڪنیم جز خـــ❣️ــدا #ش
بخند... ❤️
یک بار دیگر بخند...
یک بار دیگر از روی قاب عکس روی دیوار بر من بخند، تا با یک لبخندت تمام غصه هایم محو شود... 🌸
تا با لبخند زیبایت و برق چشمانت برای بار هزارم بگویی که غصه دنیا پوچ است... و تنهایی برای کسی که رفاقت تو را دارد وجود ندارد... 🌺🌿
بر من بخند تا اشک هایم تبدیل به اشک شوق شود...
بخند که خنده ات شوق میآورد...
بخند که خنده ات مرا بر سر ذوق میآورد...
شهید ابراهیم هادی
#شهید_ابراهیم_هادی
#شهید_دفاع_مقدس
📆مناسبت مرتبط:
تاریخ تولد
#شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari
#jihad
#martyr
#دم_اذانی
...و َرَبَطْنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ
و خدا قلوب مومنان را به خودش "ربط" میدهد.
سورهالکهف؛ ۱۴
#شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 🔴 #علمدار ✨ زندگینامه شهید سید مجتبی علمدار ☘ #قسمت_بیست_و_پنجم سید در جایی دیگر درباره ی
💔
🔴 #علمدار
✨ زندگینامه شهید سید مجتبی علمدار
☘ #قسمت_بیست_و_ششم
💫 سرباز امام زمان ( عج)
در هفت تپه مستقر بودیم. براي آمادگي كامل نيروها، آموزش هاي سخت را شروع کردیم. مانورهاي عملياتی نیز آغاز شد. يكي از این مانورها پنج مرحله داشت. قرار بود نيروهاي گروهان سلمان به فرماندهي آقا سيد، کار را آغاز کنند. در آن مانور من مسئوليت كوچكي را زير نظر آقا سيد بر عهده داشتم. بعد از انجام مانور متوجه شدم، آقا سيد با من صحبت نمي كند! تا چند روز همين طور بود. دل به دريا زدم و به چادر فرماندهي گروهان رفتم.
گفتم:
« آقا سيد، چند روزي هست كه با من صحبت نمي كنيد! آيا خطايي از من سرزده يا در كارم كوتاهي كرده ام؟ »
نگاه دوست داشتني سید به من خیره شد. بعد از چند لحظه سکوت گفت:
« اين چند روز منتظر ماندم كه خودت متوجه شوي كه كجا اشتباه كردي. »
گفتم:
« آقا سيد نمي دانم! اما فكر مي كنم به دليل اين باشد كه من ساعتي قبل از مانور و زمانی که مشغول منظم كردن نيروها بودم به علت بي نظمي يكي از نيروها، به صورت او سيلي زدم. »
از آنجا كه مي دانستم آقا سيد به بچه هاي بسيجي عشق مي ورزد و براي آنها احترام خاصي قائل است، بلافاصله ادامه دادم:
« البته آقا سيد! آن هم به خاطر خودش بود؛ چون از فرمانده ی دسته اش اطاعت نكرده و با اين كار در هنگام عمليات مي توانست جان خودش ونيروهاي ديگر را به خطر بيندازد. »
در اين لحظه آقا سيد گفت:
« تو ضمانت جان كسي را كرده اي!؟ مگر تو او را آورده اي؟ او را امام زمان (عج) آورده. او سرباز امام زمان (عج) است. ضمانت جان او و ديگران با خداست.
ما حق نداريم به آنها كوچكترين بي احترامي بكنيم. چه رسد به اينكه خداي نكرده به آنها سيلي هم بزنيم.»
سید مكثي كرد و ادامه داد:
« ميداني آن سيلي را به چه كسي زده اي؟ »
ناخودآگاه اشك در چشمان زیبای سید حلقه زد. من نيز از اين حالت سيد متأثر شدم. فهميدم كه منظورش چيست. خواستم حرفي بزنم اما بغض راه گلويم را بسته بود.
سيد دستانش را به صورتش گرفت و گفت:
« تا دير نشده برو و دل آن جوان را به دست بياور. شايد فردا خيلي دير باشد. »
من هم فورًا رفتم و به گفته ی سيد عمل كردم. بعد از مدتي آن برادر رزمنده در منطقه ی شلمچه به شهادت رسید. آن موقع بود كه فهميدم چرا آن روز آقا سيد صورتش را گرفت و گفت: « شايد فردا دير باشد. »
🌱 راوی: حسین تقوی
ادامه دارد....
ڪانال #شهید_امید_اڪبری🍂
@shahidomidakbari
@shahedaneosve
#کپےممنوع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینا همه ش لطف آقامه😔
من لحظه ای از یاد تو غافل نمی شوم ...
دیدار ما باشد قیامت و وقت شفاعت تو ...
#شهید_امید_اکبری🍂
@shahidomidakbari