#خاطره
|صدایی‌برای‌آخرین‌بار...|
روز‌شهادتش‌دعوت‌بودیم‌خونه‌مادر‌بزرگش.
گفتم:اگه‌میتونی‌بیا...گفت:من‌تا۵و۶
کلاسم؛اگه‌بتونم‌شب‌بیام.
اینو‌که‌گفت،همیشه‌موقع‌خدافظی‌یا‌علی
می‌گفت...برگشتم‌گفتم‌پس‌میای‌دیگه؟
گفت:باشه‌مامان‌خدافظ‌یا‌علی...
دیگه‌رفت‌و‌همون‌اخرین‌باری‌که‌صداشو
شنیدم🙂💔
ـ‌به‌روایت‌از‌مادر‌بزرگوار‌شهید
#شهید‌آرمان‌علی‌وردے🕊
#آرمانِ‌عزیز❤️🩹
علی اکبر امام زمانه.!
دیگه شد دوسال..
دو ساله که تو آغوش امام حسینی..
دو ساله که همنشین حضرت قمر بنی هاشمی..
یک چنین شبی در بیمارستان ملاقاتی ویژه داشتی..
بعد دوروز مهمان ویژه‌ات آمد..
همان که منتظرش بودی..(:
همان که می‌خواستی جانت را تقدیمش کنی.. جانت را توی دستت نگه داشته بودی که بدهی به خودش.. به خودِ خودش .
ابی عبدالله را می گویم .
در آغوشت گرفت؟!
نمی‌دانم . من فقط شنیده‌ام شهدا توی آغوشش جان می‌دهند:))) ❤️🩹
تن اربا اربایت را در آغوش گرفت و برد .
رفتی که نفس تازه کنی برای صبح ظهور .
#شهیدآرمان‌علی‌وردی🕊
#آرمان‌عزیز❤️🩹
شھادت یعنۍ:
نمـیر حیف اسـت،
بمـان، بسـاز، ساختہ شـو!
و در ڪلـام آخر براۍ
خدا، شھید شـو... :)♥️!
#شهیدآرمان‌علی‌وردی
#آرمان‌عزیز
┄┅┄┅┄┄┅┄┅┄┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅
╭─┅─•❀♡❀♡•─┅─╮
@shahidomidakbari
╰─┅─•❀♡❀♡•─┅─╯