eitaa logo
کانال رسمی شهید امید اکبری
1.2هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
40 فایل
اِلهی به #اُمید تو ♡.. "خیلی به حضرت رقیه ارادت داشت.." شهــــیدمدافـع‌وطـــن امیداڪبری🍃🥀 از شهدای حادثه تروریستی میلـاد: ۶۸/۱۰/۰۲ اصفهــان شهــادت: ۹۷/۱۱/۲۴ خاش_زاهدان ارتباط با ما: @shahidomidakbariii
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال رسمی شهید امید اکبری
💕 #لات_های_بهشتی #رفاقت_با_شهید_ابراهیم_هادی۳ در دوران انقلاب، سید جواد از نیروهای انقلابیِ مید
💕 احمد خلاف بود اما نه هر خلافی! بیشتر اهل دعوا بود... در یکی از دعواهایش حسابی از خجالت یک نفر درآمد او هم رفت مقداری تریاک در خانه احمد انداخت و به ماموران گفت احمد در کار پخش مواد است!!!! احمد که نمےخواست دستگیر شود، به توصیه من، راهیِ جبهه شد تا بعد از یکی دو ماه بیاید و ثابت کند حرف مواد و... تهمت بوده.... با تلاش بسیار راهیِ جبهه شد و فرستادنش ... من هم برای اینکه احمد را تنها نگذاشته باشم رفتم جبههء ریجاب... دو ماهی در ریجاب بودیم اما فرمانده سپاه منطقه ، بخاطر زیاد سیگار کشیدن و ... ما را از جبهه کرد! ما هم به شهر ری برگشتیم و با نامه جبهه که پیش احمد بود، قضیه مواد هم تمام شد... اما این تازه، اول ماجرا بود... روزی در قهوه خانه نشسته بودیم که دو نفر با لباس فرم سپاه وارد شدند و به سراغ آبدارچی رفتند، آبدارچی هم با دست ما را نشان داد... ... ڪانال @shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💕 #لات_های_بهشتی #اخراجی احمد خلاف بود اما نه هر خلافی! بیشتر اهل دعوا بود... در یکی از دعواهای
💔 ۲ آن دو پاسدار کنار ما آمدند، سلام کردند و نشستند؛ بعد هم شروع کردند با احمد به حرف زدن... البته با لهجه ! بعد هم تعارف کرد!!!! گفت: "من هستم. اومدم بپرسم چرا از جبهه ریجاب رفتی"؟ احمد که در این مدت کم، از اخلاق مهدی خیلی خوشش اومده بود گفت: "من داشتم اونجا مےجنگیدم اما فرمانده ریجاب منو اخراج کرد!!! منم دیگه برنمےگردم"!!! مهدی گفت: "حالا فرمانده ریجاب داره از تو خواهش مےکنه برگردی"! احمد با تعجب نگاهش کرد. پاسدار همراه مهدی خندید و گفت: "آقای خندان الان فرمانده ریجاب شدن، سراغ بچه های قدیمی رو گرفت که رسید به شما، پرسون پرسون اومدیم و شما رو پیدا کردیم"... احمد حس کرد چقدر با مهدی شباهت دارند... و همین شد که دوباره به ریجاب رفت... این بار اما برای فرار نبود و خیلی با دفعه قبل فرق داشت... ... ڪانال @shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 #لات_های_بهشتی #اخراجی۲ آن دو پاسدار کنار ما آمدند، سلام کردند و نشستند؛ بعد هم شروع کردند با
💔 ۳ بعد از مدت ها که احمد در جبهه بود به مرخصی آمد؛ مهدی خندان تصمیم گرفت همراه برادرش سری به احمد بزند و به خانه اش برود... در راه به برادرش گفت: "داریم به دیدن کسی مےرویم که اگر دکمه های پیراهنش را باز کند، مےبینی بدنش پر از هست ولی در جبهه یکی از ترین و سر به زیرترین و انقلابی ترین بچه هاست... مےخوام تو را از او یاد بگیری".... ادامه را بشنوید از زبانِ برادر مهدی خندان: وارد منزل که شدیم جوانی ، با موها و ریش به استقبالمان آمد و خیلی تحویلمان گرفت. احمد بود... ... نماز و ناهار را پیش او بودیم و بعد برای دیدار امام، راهیِ جماران شدیم. و بعد به منطقه ریجاب رفتیم. در طول مسیر، تمام رفتار و کردار احمد را زیر نظر داشتم، بود... یک ماه با احمد بودم. رفتارش خیلی برایم عجیب بود! بود!!! یک روز ازش پرسیدم: "قبل از جنگ و انقلاب چکار مےکردی"؟؟ معلوم بود نمےخواهد کسی از کارهای قبل انقلاب او خبردار شود؛ فقط گفت: "اون زمان جامعه آلوده بود! پر از فساد بود!! ما هم کسی را نداشته باشیم نصیحتمان کند... تا این که امام آمد و دست ما را گرفت. الان دیگه جامعه این طور نیست... الان اگه کسی پیش بده"!!!! احمد به یکی دیگر از دوستاش که گفته بود: "چقدر تغییر کردی"!!! گفته بود: "امام خمینی کاری کرد من "... ... ڪانال @shahidomidakbari