کانال رسمی شهید امید اکبری
💕 #لات_های_بهشتی #اعتراف۲ یک نوار از #شیخ_حسین_انصاریان داشتم که راجع به توبه بود، دادم به محمود
💕
#لات_های_بهشتی
#مجید_سوزوکی
اسمش مجید بود... کله اش پر از باد بود و اهل حرف گوش کردن، نبود.
به خاطر موتورش، معروف شده بود به #مجیدسوزوکی...
آمده بود جبهه تا وقت برگشت، مردم رویش حساب باز کنند و بتواند ازدواج کند اما...
در جبهه با مسئول گروهان، دعوایش شد و مےخواستند از جبهه #اخراجشان کنند... با دوستانش آمده بود جبهه که همه شان مثل خودش #لات بودند...
#مصطفی، یکی از رفقای مجید بود که از بس سیگار کشیده بود، سبیلش زرد شده بود...
مصطفی بعدها در منطقه #شاخ_شمیران آنقدر آر پی جی شلیک کرد که از گوش هایش خون مےچکید و همان جا به #شهادتــــــ رسید....
به مجید گفتم:
"ما داریم مےریم جلو.. با ما میایی"؟؟
قبول کرد.. حال و هوای جبهه ، #مجید_خدمت را حسابی عوض کرده بود... اتفاقاتی که دیده بود، باعث شد مجید #توبه کند...
گاهی وسط روز مےدیدمش که دارد نماز مےخواند، مےپرسیدم:
"آقا مجید! الآن که وقت نماز نیست"!!!
مےگفت:
"نماز #قضا وقت نمےخاد"...
خلاصه مجید هم در منطقه شاخ شمیران، تیری به سفید رانش اصابت کرد و #شهید شد...
#پایان
ڪانال #شهید_امید_اکبری⚘
@shahidomidakbari
#انتشارحتماباذکرلینک
کانال رسمی شهید امید اکبری
💕 #لات_های_بهشتی #رفاقت_با_شهید_ابراهیم_هادی۲ سید جواد حوالی میدون خراسون ساکن بود و یک محله از
💕
#لات_های_بهشتی
#رفاقت_با_شهید_ابراهیم_هادی۳
در دوران انقلاب، سید جواد از نیروهای انقلابیِ میدون خراسون شد و با شروع جنگ، همراه #ابراهیم_هادی به منطقه رفت....
در جبهه وقتی کاری نداشت، نماز #قضا مےخواند.
وقتی به مرخصی آمد، درِ تک تک خانه های کوچه را زد و از همه همسایه ها حلالیت طلبید و پس از ادای #حق_الناس، بار دیگر به جبهه رفت.
یک روز همراهِ ابراهیم در یک ماموریت به پشت مواضع دشمن رفت و در جاده دشمن، مین کار گذاشتند...
آن روز آخرین روز حیات زمینی #سیدجواد بود...
ساعتی بعد، تانک دشمن با همان مین، منهدم شد
و سید جواد هم بر اثر اصابت گلوله دشمن به #شهـــادتـــــــ رسید...
#پایان
ڪانال #شهید_امید_اکبری⚘
@shahidomidakbari
#انتشارحتماباذکرلینک