🖊خدایا عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب چنان در وجودم شعلهور است که اگر تکهتکهام کنند و یا زیر سختترین شکنجهها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت.
«شهیدابراهیم هادی»
🌹۲۲ بهمن سالروز شهادت عارف وارسته شهید ابراهیم هادی.
🌺کانال شهید امید اکبری🌺
👇👇👇
🌷 @shahidomidakbari 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مظهر_قدرت_ایران_شهدا_هستند..
امید جانم!
شرمنده ام
تو برای حفظ انقلاب از همه چیزت گذشتی..
اما من..
اما من از یک خواب صبح هم نگذشتهام😔
شرمنده ام..😔
#دائم_تو_مسیر_مزار_شهدا_موندم 😭
مزار شهید مدافع امنیت
شهید امید اکبری..😍
۲ روز تا سالروز شهادت
💔شهید امید اکبری💔
#رفیق_شهیدم
#شهید_امید_اکبری
🌺کانال شهید امید اکبری🌺
👇👇👇
🌷 @shahidomidakbari 🌷
🖌شعری در وصیت نامه شهید
ما و مجنون همسفر بودیم در صحرای عشق/ او به مقصدها رسید و ما هنوز آوارهایم
هشدار مرید راه فانی نشویم/ بیهوده اسیر زندگانی نشویم
حیف است که در مکتب قرآن مجید/ پوسیده شویم و جاودانی نشویم
منبع: نوید شاهد
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
#شهید_مهدی_ثامنی_راد
#شهید_مدافع_حرم
#عکس_نوشته
#وصیت_نامه
#سالروزشهادت
🍃🌸
@shahidomidakbari
#martyr
#jihad
کانال رسمی شهید امید اکبری
🌸راز رضوان(زندگی نامه شهید عماد مغنیه)🌸 🍀قسمت سوم🍀 🌹آرزو های مادرانه🌹 ⏪مادر: عماد مدرسه رفتن را
🌸راز رضوان(زندگی نامه شهید عماد مغنیه🌸
🍀قسمت چهارم🍀
🌷کلاس تفسیر🌷
⏮مادر:
در همان سنین ده سالگی بود که درس تفسیر قرآن را نزد "حاج رضا جعفر " شروع کرد. پیشنهاد از حاج رضا بود که داوطلب شد برای گروهی از بچه های هم سن و سال عماد تفسیر بگوید.
عماد جلسات تفسیر را دوست داشت و مشتاقانه به این جلسات می رفت. چند جلسه ای از کلاس تفسیرشان نگذشته بود که برای حفظ تمیزی و نظافت مسجد، جلوی ورود بچه ها به مسجد را گرفتند!!
عماد به من پیشنهاد داد که کلاس ها را به خانه مان منتقل کنیم. خیلی خوشحال شدم و قبول کردم. تا آنجا که خودم هم تشویق شدم چنین حرکتی را برای آموزش دختر ها برگزار کنم.
به همراه چند نفر از خانم ها با مدیران تعدادی از مدارس دولتی منطقه صحبت کرده و برای تعلیم دینی دختر ها اعلام آمادگی کردیم.
در زمان کودکی عماد مجلس عزاداری ایام محرم را در منزل برگزار می کردیم. بخش اعظم این جلسه با خواندن ذکر مصیبت توسط یک نفر می گذشت. عماد به این شیوه اعتراض می کرد. همیشه تاکید داشت که زندگی امام حسین علیه السلام ابعاد گسترده تر و عمیق تری دارد. چرا فقط ذکر مصیبت می خوانید؟
از همین رو مشتاق بود کتاب های مربوط به امام حسین علیه السلام را مطالعه کند و مدت ها در جست و جوی دلیل شهادت امام و روی دادن واقعه عاشورا بود. از بسیاری از علما در این زمینه تحقیق و پرسش می کرد.
انقلاب امام حسین علیه السلام در مسیر جهادی او نقش بسزایی داشت. به این معنی که امام حسین علیه السلام برای او فقط محرم و عاشورا و یا اشک و ناراحتی نبود، بلکه به این مسئله به عنوان یک اصل اعتقادی و ایدئولوژیک می نگریست.
کودکی اش بیشتر به همین منوال گذشت. خیلی دنبال تفریح و بازی نبود. بیشتر به دنبال رسیدن به جواب سئوالات ذهنیاش بود. انگار برای دانستن و بهتر فهمیدن خلق شده بود.
از ده سالگی در تعطیلات آخر هفته یا تابستان، با پدرش برای کار به رستوران "کائن" می رفت. رستوران کائن در خیابان "مسجد الکریم"، یکی از خیابان های اصلی منطقه سکونت ما یعنی "شیاح" واقع شده بود.
عماد به پدرش در رساندن غذا به مشتری ها کمک می کرد. اما چه در روز هایی که به رستوران می رفت و چه روزهایی که ساعت چهار از مدرسه برمیگشت، این قانون در خانه ما وجود داشت که باید قبل از تاریک شدن هوا در خانه باشد و این قانون بسیار مهم و جدی در منزل ما بود. تا اینکه یک روز...
دوازده ساله بود که کار بزرگی کرد. مقاله ای با عنوان "زبان محافظ توست، اگر حفظش کنی از تو محافظت میکند و اگر به او خیانت کنی به تو خیانت می کند" برای مجله "الخلیج" نوشت. بعد از آن هم گاه گاهی در نوشتن برخی کتب مشارکت داشت.
از همان ابتدا در گرایش هایش محور بود. هیچ وقت تحت تاثیر تبلیغات و حرف های گروه های مختلف موجود در لبنان قرار نگرفت همیشه، دین برایش اصل و انگیزه حرکت بود.
حتی در سیزده سالگی تصمیم گرفت برای کسب علوم دینی به نجف برود و در حوزه علمیه نجف تحصیل کند. برای این کار حتی بلیط هم تهیه کرد، اما در لحظات آخر، پرواز را از دست داد و تقدیر، او را به سمت دیگری برد.
ادامه دارد..
🌺کانال شهید امید اکبری🌺
👇👇👇
🌷 @shahidomidakbari 🌷
کانال رسمی شهید امید اکبری
🌸راز رضوان(زندگی نامه شهید عماد مغنیه🌸 🍀قسمت چهارم🍀 🌷کلاس تفسیر🌷 ⏮مادر: در همان سنین ده سالگی بو
🌸راز رضوان(زندگی نامه شهید عماد مغنیه)🌸
🍀قسمت پنجم🍀
🌷برو همانجا که بودی🌷
⏮مادر:
هر روز قبل از غروب آفتاب در خانه بود. در واقع همه این ها به خاطر این بود که آن زمان، گروه های زیادی از جوانان، کونیست یا مارکسیست و از این قبیل بودند و من همیشه از انحراف بچه هایم می ترسیدم، به همین دلیل سعی می کردم با وضع چنین قوانینی جلوی نشست و برخاست بچه ها با این افراد را بگیرم و از این مسئله کوتاه نمی آمدم.
می دانستم عماد وقت زیادی را بعد از مدرسه در مسجد "شیخ القبیسی" می گذارند و گاهی هم شیطنت می کند.
می دانستم او نماز مغرب را در مسجد می خواند و بعد به خانه می آید، اما چون می دانستم فقط برای اقامه نماز در مسجد هست، بلافاصله بعد از نماز منتظرش بودم. اما اگر غیر از این می شد به شدت عکس العمل نشان می دادم.
یک بار در حدود چهارده یا پانزده سالگیاش بسیار دیر به خانه آمد. خیلی نگران شدم. تلفن همراه و اینگونه وسائل هم نبود که با عماد تماس بگیرم.
آن شب جلسه ای با حضور "شهید دکتر چمران" برگزار شده و دکتر سخنرانی کرده بود، عماد محو کلام و نگرش دکتر شده بود و برای همین دیر به خانه برگشت. همین که در را باز کرد، یک سیلی به صورتش زدم و گفتم:《تا حالا کجا بودی؟ الان هم برو همانجا که بودی!》 بعد هم در را محکم به هم زدم.
عماد هم سرش را پایین انداخت و رفت. صبح روز بعد، با صاحب منزلی که جلسه ی دکتر چمران در آن برگزار شده بود و ما او را می شناختیم برگشت. صاحب خانه همه چیز را برای من توضیح داد و گفت که چه جلسه ای با چه صحبت هایی داشته اند و عماد هم با آن ها بوده است و... من هم اجازه دادم به خانه برگردد.
آشناییاش با شهید چمران در حد شرکت در جلسات با حضور او و یا بهرهمندی از سخنرانی های ایشان بود. دکتر چمران خیلی در روحیه ی دینی و جهادی پسرم تاثیر داشت. بعد از شهادت ایشان هم به شدت متاثر شد.
اما با "امام موسی صدر" رابطه اش بیشتر بود. حتی در برخی کلاس ها و دوره هایی که ایشان برگزار می کرد و احتمالا دوره های نظامی بود شرکت می کرد.
تا آخر عمر هم پیگیر مسئله ربوده شدن امام موسی صدر بود و روی این موضوع کار می کرد. این پرونده هیچ گاه برای عماد بسته نشد. همین آشنایی ها و رفتوآمد ها و جلسات، باعث شده بود تا از نوجوانی از معلومات خوبی بهرهمند باشد و به مسائل اشراف داشته باشد.
یک روز در چهارده سالگیاش با او در تاکسی بودیم که رادیو اعلام کرد: دشمن صهیونیستی شهر"بنت جبیل" را بمباران کرده.
اظهار نظر سرنشینان درباره این اتفاف شروع شد و این در حالی بود که هیچ کدام از مسافران نمی دانستند این منطقه کجاست و هرکدام حدس خود درباره محل وقوع این اتفاق را بیان کردند.
اما عماد گفت: بنت جبیل در جنوب لبنان قرار دارد و خیلی دقیق درباره محل جغرافیایی این حمله صحبت کرد.
چند روز بعد که اوضاع در جنوب آرام شد، ساک خود را برداشت! همین که دیدم ساک جمع می کند از او پرسیدم:《کجا؟》 گفت:《باید جایی بروم》
سعی کردم مانع او بشوم، اما وقتی توضیحات او را شنیدم و پافشاری او را دیدم، اجازه دادم برود.
وقتی عماد بازگشت گفت که دوره آموزشی داشته و به بنت جبیل دفته بود.
ادامه دارد..
🌺کانال شهید امید اکبری🌺
👇👇👇
🌷 @shahidomidakbari 🌷
کانال رسمی شهید امید اکبری
صحبت های سردار سلیمانی در مراسم سالگرد شهادت شهید عماد مغنیه:
⏮من برای اولین بار می خواهم پیرامون دوست عزیزی صحبت کنم که دوره مهمی از زندگی ام را با او گذراندم، شخصیتی که شخصیت او تاکنون در بین جوانان مجاهد اسلامی اعم از سنی و شیعه و مسیحی و کسانی که در راه حق فعالیت می کنند ناشناخته است...
امروز سالروز شهادت اسطوره زمانه است، حقیقتا من نمی شناسم در مجموعه کسانی که شهید شدند و یا در معرض شهادتند اسطوره ای مثل مغنیه باشد، کسی که شهادتش بهت بزرگی در عالم اسلامی به وجود آورد. من بعد از ارتحال امام(ره) در بین شخصیت های غیر روحانی ندیدم شخصیتی مثل عماد که اندوهی با شهادتش در عالم اسلامی بوجود آورد...
چه عواملی باعث میشود که انسان به چنین مرحله ای از ایثار و نبوغ برسد، آیا این ذاتی و مختص شهید مغنیه بود، یا اگر هر کسی تلاش کند می تواند له این مرتبه برسد؟ انسان بر اساس دو عامل، شخصیت خود را می سازد و تعیین هدف میکند. اول آرزو و بعد اراده که دو عاملی هستند که شخصیت انسان را تحت تاثیر خود دارند...
آرمان اگر خاکی بود، انسان را در خاک نگه می دارد، اما اگر آرزو متعالی بود، انسان را در اوج می برد و این خیلی در بُعد تربیتی مهم است، اراده انسان تابع تعلق اوست و تعلق، نقش محوری در اراده دارد؛ شما اگر خواستید ضعف و قدرت انسان ها را بسنجید تعلقشان را بسنجید و اگر دیدید در جایی کسی اینگونه بر خلاف جریان مسیر، حرکت کرد و یک محال را ممکن کرد، قطعا به آرزوها و تعلقات و اراده او برمیگردد...
هیچ تعلق خاطری حتی علاقه به فرزند هم نتوانست در مسیر حرکت شهید عماد مغنیه خللی ایجاد کند. هر چند شهدا عاطفی ترین مردم هستند، اما تعلق خاطر سنگین تری داشتند که این عواطف را زمینگیر می کرد و اگر این طور نباشد نمی توانند هر فریادی را از هر مظلومی بشنوند و بنابراین مشغول امور بی ارزش خواهند شد... عماد مغنیه تنها در یک زمینه تخصص نداشت، او در جنگ چریکی متخصص بود، اما آنچه دشمن را در مقابلش شکست می داد تعلق خاطرش به چیز بالاتری بود که اگر خبر شهادت را به او بدهند لبخند می زند..
#حاج_قاسم_سلیمانی
#حاج_رضوان
#عماد_مغنیه
#سالگرد_شهادت
@shahidomidakbari
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و خسته نباشید
به دلیل مسائلی برندگان مسابقه و چالش سین عکس شهید امید اکبری امشب اعلام خواهد شد..
برندگان این مسابقه به شرح زیر می باشد:
برنده اول: #مهدوی
با 2.6k بازدید ✔
برنده دوم: #سربازگمنامامامزمان(علیه السلام)
با 2.3k بازدید ✔
#چالش_سین_عکس
@shahidomidakbari
@chalesh_aks
وطن هتل نیست که وقتی خدماتش خوب نبود ترکش کنیم. ما اینجا خواهیم ماند
#دهه_فجر
@shahidomidakbari
﷽
🌧 تمام قلب تو آرام مےشود اینجا
اگر نگاه کنے اندکے به
برف حرم...
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى💔💔
#یا_امام_رضا
#چهارشنبه_امامرضایی
#امام_رضا_قربون_کبوترات
#یه_نگاهیم_بکن_به_زیر_پات ..
🌺کانال شهید امید اکبری🌺
👇👇👇
🌷 @shahidomidakbari 🌷
#یادآوری
#اطلاع_رسانی
#مراسم
⏪اولین سالگرد #شهید_امید_اکبری
⏪با سخنرانی:
حجت الاسلام ابراهیم بهاری
⏪روضه خوان:
حاج محمد نوروزی
⏪مادحین:
کربلایی کاظم اکبری و کربلایی مرتضی انصاری
⏪زمان:
چهارشنبه ۲۳ بهمن از ساعت۲۰ تا ۲۳
⏪مکان:
اصفهان خیابان ابن سینا، حسینیه بنی فاطمه
🌺کانال شهید امید اکبری🌺
👇👇👇
🌷 @shahidomidakbari 🌷
هر بار دلم
یاد شکر خند تو افتاد
بیچاره و مضطر شد
و در بند تو افتاد
"می خواهمت و
خواستنم را به تو گفتم"
زان روز که دل
در کف لبخند تو افتاد
۱ روز تا سالروز شهادت
💔شهید امید اکبری💔
#امید_دلم
#رفیق_شهیدم
#شهید_امید_اکبری
🌺کانال شهید امید اکبری🌺
👇👇👇
🌷 @shahidomidakbari 🌷
خواب دیدم
خواب #کربلا رو
حضرت از ضریح مبارک بیرون آمدند و فرمودند: تو هم مال این دنیا نیستی خودت را #صاف کن،
اعمالت را صاف کن بیا پیش ما...
#شهید_مدافع_حرم_زینبی
#علے_امرایی
🌸🍃
@shahidomidakbari
#کلام_شهید
🌻هر کس می خواهد بیاید توی این کار و با ما باشد، باید جدی باشد. شما ارتش هر کسی نیستید، شما ارتش خدایید. نباید الکی و با هر تاکتیکی عمل کنید..
#شهید_عماد_مغنیه
#سالگرد_شهادت
🌺کانال شهید امید اکبری🌺
👇👇👇
🌷 @shahidomidakbari 🌷
کانال رسمی شهید امید اکبری
🌸راز رضوان(زندگی نامه شهید عماد مغنیه)🌸 🍀قسمت پنجم🍀 🌷برو همانجا که بودی🌷 ⏮مادر: هر روز قبل از غ
🌸راز رضوان(زندگی نامه شهید عماد مغنیه)🌸
🍀قسمت ششم🍀
🌷مسجد🌷
⏮شیخ حسین غربیس و مادر و دوستان
ما از طریق راه اندازی جنبشی که اسمش را جوانان مومن "طیردبا" گذاشته بودیم، کار مسجد را شروع کردیم. عماد ستون اصلی این جنبش بود. چهارده ساله بود که پیشنهاد کرد، برای آنکه به مسجد روح بدهیم آن را رنگ کنیم. پولی برای این کار نداشتیم.آن وقت ها می دانستیم اگر از مردم درخواست کمک کنیم هیچ کس با ما همکاری نمی کند. آن روز با این فکر که هیچ راهی برای حل این مسئله وجود ندارد از هم جدا شدیم.
اما ادامه ماجرا از زبان مادر عماد: پسرم پیش من آمد و گفت مسجد بسیار قدیمی شده و این ظاهر کهنه و کثیف، مناسب خانه خدا نیست و باعث می شود مردم شوقی برای آمدن به مسجد نداشته باشند.
پرسیدم:《خوب تو چه کار می خواهی بکنی؟》
او پاسخ داد:《ما میخواهیم مسجد را رنگ کنیم.》
خودش همه مخارج را حساب کرد و حساب هنه کار ها را هم کرده بود. گفت که می خواهد چند روزی برای کار به یک باغ پرتقال برود و آنجا پرتقال چینی کند. خودش محل کار را پیدا کرده بود. روز اولی که رفت پنج لیر پول گرفت. بعد از پنج روز، حساب پول هایی که دستمزد گرفت به ۲۵ لیر رسید که برای خرید رنگ و ملزومات نقاشی مسجد کافی بود.
"شیخ حسین" می گوید: بعد از چند روز عماد با رنگ و ابزار نقاشی پیش ما آمد و از ما خواست تا به او در رنگ کردن مسجد کمک کنیم.
نگفت پول را از کجا آورده ولی بعد ها خودمان فهمیدیم که چند روز پرتقال چینی کرده است تا بتواند پول رنگ را به دست آورد. در حالی که این کار برای بچه ای در آن سن و سال کار طاقت فرسایی بود.
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
عماد خصوصیاتی داشت که از همان سنین کودکی در وی بود و حتی در زمان نوجوانیاش به آن ها معروف شده بود.
کسانی که با او بودند می دانند که از سیزده سالگی با سه مشخصّه مهم و اساسی شناخته می شد: اول، صفت غیرت و دفاع از مظلوم بود. ممکن نبود مظلومی را ببیند و او را کمک نکند. به طوری که همه این را می دانستند. بین همسالان، هرجا درگیری به وجود می آمد، طرف مظلوم از او تقاضا می کرد تا از او دفاع کند.
خصوصیت دوم، کرم و کرامت عماد بود. به این معنی که اگر قرار بود چیزی توضیع و به همه داده شود و یا خورده شود، عماد آخرین نفری بود که آن را می گرفت.
صبر می کرد همه بگیرند و بعد اگر چیزی مانده بود برای خودش استفاده می کرد. در این موارد بر خودش سخت می گرفت.
صفت سوم، شهامت بود که او را از همان سنین کم، از دیگران متمایز می کرد. معمولا این صفات در رهبران دینی ک سانی که منشا تحولات هستند وجود دارد. این صفات از همان سنین در عماد وجود داشت.
ادامه دارد..
🌺کانال شهید امید اکبری🌺
👇👇👇
🌷 @shahidomidakbari 🌷
کانال رسمی شهید امید اکبری
🌸راز رضوان(زندگی نامه شهید عماد مغنیه)🌸 🍀قسمت ششم🍀 🌷مسجد🌷 ⏮شیخ حسین غربیس و مادر و دوستان ما از
🌸راز رضوان(زندگی نامه شهید عماد مغنیه)🌸
🍀قسمت هفتم🍀
🌷جنگ داخلی لبنان🌷
حضور سازمان های مسلح فلسطینی در لبنان، مشکلاتی برای دولت لبنان ایجاد کرده بود. مدتی بعد، درگیری میان سازمان های فلسطینی و ارتش لبنان شروع شد. از طرفی برخی دولتمردان لبنان و ثروتمندان، از قدرت گرفتن و محبوبیت "امام موسی صدر" در میان شیعیان و سنی ها و مسیحی ها و حرکت انقلابی ایشان نگران بودند، این مسائل رفته رفته زمینه ساز شروع جنگ های داخلی لبنان شد.
قدرتمندان سیاسی شیعه، سنی و مسیحی، در مقابل ملت و محرومینی که امام موسی صدر توانسته بود گرد خود جمع کند، متحد شدند. در سال ۱۳۵۳ احزاب مسیحی اقدام به خرید اسلحه کردند و به جوانان آموزش نظامی دادند. سازمان های فلسطینی نیز به بهانه مقاومت در برابر اسرائیل مسلح بودند و هم پیمانان لبنانی خود را نیز مانند احزاب کمونیست، ناسیونالیت و سوسیالیست را مسلح می کردند.
دو حادثه در سال ۱۳۵۴ نخستین جرقه های جنگ داخلی لبنان به شمار می آید. سرمایهداران لبنان شرکتی به ریاست "کمیل شمعون"، رئیس جمهور اسبق لبنان تاسیس کردند تا ماهیگیری در سواحل لبنان در انحصار خود داشته باشد.
با تاسیس این شرکت، ماهیگیران محروم و فقیر که از این طریق امرار معاش می کردند، مشکل معیشتی پیدا کردند، زیرا این شرکت، اجازه صید ماهی را از آنان سلب می کرد. ماهیگیران در شهر صیدا به رهبری "معروف سعد" تظاهرات کردند. معروفسعد با اینکه سنی مذهب بود، از ارادتمندان امام موسی صدر محسوب می شد. اما این راهپیمایی کاملا صنفی با دخالت ارتش با دستور دولت به خشونت گرایید و در پی تیراندازی سربازان، معروفسعد زخمی و کشته شد. مرگ معروف سعد در تظاهرات اولین جرقه جنگ داخلی بود.
حادثه دوم، در سال ۱۳۵۴با شلیک به یک عروسی در بک کلیسا شروع شد. رئیس حزب کتائب که در حال بازدید از کلیسایی در این منطقه بود، در این تیراندازی، به قتل رسید. جوانان "حزب فالائز" هم با خشم و عصبانیت با اسلحه بیرون آمدند و مسلمانان را متهم اصلی معرفی کردند. آن ها جوانان مسلمان فلسطینی را به رگبار گلوله بستند و عده بسیاری کشته شدند!
بعد فلسطینی ها با سلاح های خود به آن منطقه آمدند. مسیحی ها در مقابل آن ها قرار گرفتند و جنگ از همین جا شروع شد.
این درگیری در روز های اول با سلاح های سبک مانند هفتتیر و مسلسل بود. اما به مرور سلاح های سنگین مانند آرپیجی، خمپارهانداز، توپخانه و تانک نیز به کار گرفته شد. فقط کسی از هلیکوپتر و هواپیما استفاده نکرد!
بنابراین، بیروت به دو بخش تقسیم شد. اما دستهایی در کار بود تا بیروت و به دنبال آن لبنان تجزیه شود، زیرا در آن زمان، زمان بحث مسیحی و مسلمان نبود. بسیاری از مسلمانان در بخش مسبحینشین و مسیحیان در منطقه مسلماننشین ساکن بودند. اما پس از این درگیری ها کسی احساس امنیت نمی کرد. اولین کسی که این توطئه را کشف کرد، امام موسی صدر بود. وی به شدت مخالف جنگ بود و می دانست که یکی از اهداف این جنگ، خنثی کردن حرکت عظیم اوست. حرکتی که سال ها برای آن تلاش کرده بود. پس از استقرار نیروهای بازمانده عرب در لبنان که اکثرا واحد های ارتش سوریه بودند، عملا جنگ متوقف شد. اما زمینه های جنگ همچنان پابرجا بود. بعد از ربوده شدن امام موسی صدر در لیبی در شهریور ۱۳۵۷ اوضاع داخلی لبنان پیچیدهتر شد. اما در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ که انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست و موازنه قدرت در منطقه بهم ریخت و جنگ داخلی در لبنان که سال ها طول کشیده بود به پایان رسید.
ادامه دارد..
🌺کانال شهید امید اکبری🌺
👇👇👇
🌷 @shahidomidakbari 🌷