eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.3هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
328 ویدیو
468 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰بخش دوم🔰 لکن در مشروطیت ساعی بود و بالاخره در اداره اوقاف نامزد و به همان شغل بماند تا بمرد، و مباشرت یفرم خان ارمنی، بیش تر در مردم انزجار پدید آورد تا به درجه ای که زمامداران از تهاجم فتنه خائف و برای تبرئه خود این امر را به رؤسای نجف اشرف منسوب داشتند... و بالجمله سوء انعکاس مصلوبیت مرحوم شیخ، دفع قتل از مرحوم پدرم و سایر محبوسین نمود و در حق پدرم حکم به تبعید بیرون آمد. پس از هفته ای از صلب شیخ مرحوم، پدرم را به نور مازندران تبعید کردند. آیت الله حسن زاده آملی در این رابطه از استاد خود مرحوم آیت الله شیخ محمدتقی آملی نقل می کند: حکم تبعید او را به هرات افغانستان صادر کرده بودند، جز این که از دگرگونی اوضاع روز و اختلاف مردم، تبعیدش را به هرات نیز صلاح خودشان ندیدند و برای این که از رد حکمشان شکست سیاسی نخورند، جست و جو کردند که در ایران کدام آبادی هم وزن با هرات است تا این که «کرات » نور مازندران را یافتند و به مردم تلقین کردند که حکم تبعید ایشان به کرات بود نه به هرات. نج سال در کرات نور مازندران محبوس بوده است. (3) ملا محمد آملی عاقبت در سال 1336 ق جان به جان آفرین تسلیم کرد. گوشه هایی از خاطرات آیت الله شیخ محمدتقی آملی، ما را بهتر در حال و هوای آن روزهای تهران قرارمی دهد. وی در این باره می نویسد: و این ضعیف پس از ازعاج پدرم به مازندران، مبتلا به هموم و احزان و مقارن تجرع غصص و کرب گردیده... از طرف مردم به هیچ وجه تفقدی از من نمی شد و بقایای از رجال قاجاریه با وجودی که مخالفت پدرم با مشروطیت بالعرض به نفع آنان تمام می شد و از چگونگی حالم مطلع بودند، مساعدتی نمی کردند; بلکه اذیت هایی از آنان دیدم و مردم متفرقه هم که در دوره ای لاف دوستی می زدند، ترک دوستی کرده; بلکه با دشمنی آمیختند... واز آن جمله از بعضی از اهل علم تهران که اینک سر به زیر خاک فرو کردند (سامحهم الله بلطفه و کرمه) امور غیرمترقبه دیدم. همچنین به شاگرد خود آیت الله حسن زاده آملی می گوید: کار ما به جایی رسیده بود که وقتی من به حکم ضرورت از خانه بیرون آمده بوده ام و به جایی می رفتم، مردم از کنار خیابان و مغازه ها از روی استنکار و بیزاری به من اشاره می نمودند که این شخص پسر فلانی است بدین معنا که کان ما از دین خدا برگشته ایم و از قرآن و اسلام روی برتافته ایم. علامه شعرانی هم در این باره به شاگرد خود آیت الله حسن زاده آملی می گوید: ...حاج شیخ عبد النبی نوری آنچنانی، (که با وجود علمای بسیار در تهران بعد شیخ فضل الله اعلم من فی البلد بود) و مانند مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری سخت مخالف مشروطه و مشروطه خواهان بوده است. تبلیغات سوء، کار را به جایی کشیده است که مردم علاوه بر این که درب مسجد را (مسجد حاج شیخ عبد النبی نوری در سرچشمه تهران را) به روی او بسته اند، خانه او را (در مقابل مسجدش) در حالی که خود آن جناب و عائله او در خانه بوده اند، سنگسار کردند و پس از شهادت حاج شیخ فضل الله نوری و وقایع ناگواری که در تهران و سایر بلاد روی داد، از قتل و هتک و حبس و نهب و تبعید و غیرها که مردم فهمیده اند از ایادی اجانب چه زخمی خورده اند، کثرت جمعیت نمازگزار با [پشت سر] شیخ عبدالنبی در مسجد نامبرده دیدنی بود.[ایشان پس از شهادت شیخ فضل الله، در تهران مرجعیت یافت] آیت الله محمدتقی آملی فضای نجف را نیزاین گونه ترسیم می کند: اگرچه هنگام حرکتم از تهران شقاق مشروطه و مستبدی در بین اهل تهران کهنه شده بود، بلکه می توان گفت: به کلی مضمحل بود و نوع اهل علم را از این راه خلافی نبود، بلکه همه با هم می زیستند، لکن بقایای این شقاق در روش سکنه نجف اشرف میلی قابل و منزلی با قرار داشت و من بنده به این جهت در کشمکش بودم و هم مورد عنایت بعضی از رؤساء به جهت انتساب به پدر بسته نمی شدم به این جهت طریق سلامت اتخاذ کردم و خود را از مدانست با هر دو حوزه کنار کشیدم. زندگی نامه خودنوشت مرحوم ملا محمد آملی خلاصه ای از زندگی خود را با قلم خود به نگارش در آورده است. اثر او را به این ترتیب می توان بخش بندی کرد: بخش اول: شمه ای از زندگی نامه خود; بخش دوم: اشاره ای به فضیلت علم و عالم; بخش سوم: شکوه از حوادث زمانه (مشروطه) . آیت الله حسن زاده آملی درباره این اثر می نویسد: روز جمعه بیست و دوم ماه محرم سنه هزار و سیصد و هفتاد و سه هجری قمری، مطابق دهم ماه مهر سنه هزار و سیصد و سی و دو هجری شمسی، به حضور انور استادم جامع معقول و منقول آیت الله حاج شیخ محمدتقی آملی قدس سره در تهران که به تحصیل علوم دینی اشتغال داشتم، تشرف حاصل کردم. به آن بزرگوار عرض کردم: بیوگرافی تنی چند از عالمان نامور مازندران را گرد آورده ام. اگر اجازه بفرمایید از جناب والد شما مرحوم آیت الله مولا محمد آملی - رضوان الله علیه - و نیز از حضرت عالی شرح حالی داشته باشم. در جوابم فرمودند... 🔰ادامه در بخش سوم/پایانی🔰
🔰بخش سوم/ پایانی🔰 در جوابم فرمودند: شرح حال والدم به قلم خودش با شرح حالم به قلم خودم، هر دو با هم در یک جلد مجلد شده اند. شما از روی آن استنساخ بفرمایید و اصل را به ما برگردانید... ولکن نسخه ای را که حضرت استاد آملی به رسم امانت به من داده بود، از روی نوشته اصل به قلم والد ماجدش استنساخ شده بود; بلکه ظاهر عبارات آن چنین می نمود که نسخه اصل را یکی به دیگری املا یعنی دیکته می کرده و از آن نویسنده اغلاط املایی بسیار به عبارات روی آورده; لذا ما روایات را از مصادر آن ها یافته ایم و نقل کرده ایم و اشعار فخر رازی را از تاریخ ابن خلکان تصحیح کرده ایم و همچنین دو بیت ابن یمین را از دیوانش، و بسیاری از کلمات را به موازین قواعد ادبی. آیت الله حسن زاده آملی درباره شکوه های مرحوم ملا محمد آملی می نویسد: بعد از آن که نسخه اصل امانی را پس از استنساخ، به حضرت استاد آیت الله حاج شیخ محمدتقی آملی قدس سره مسترد داشته ام، از آن جناب پرسیدم که برای مرحوم والد ماجد شما چه واقعه تلخی پیش آمده بود که آن بزرگوار این همه ناله و سوز و گداز دارد و اظهار تاسف و تلهف می فرماید واز افرادی سخت دلگیر و اندوهگین است و از آنان شکایت دارد و تبری می جوید و...؟ در پاسخم فرمودند: پدرم، چون حاج شیخ فضل الله نوری جدا مخالف با مشروطه و مشروطه خواهان بوده است. منطق ایشان این بود که اکثر این مردم به ما دروغ می گویند و با ما سر خدعه و مکر و حیله دارند ما باید فقط قرآن کریم را که کتاب وحی الهی و دستورالعمل مدینه فاضله انسانی، و معجزه باقیه حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله است، حفظ کنیم. ما نمی دانیم حرف مشروطه از کجا برخاسته است و از چه دهان آلوده ای تلفظ و تفوه شده است و بیگانگان چه اهداف سوء و افکار فریبنده دارند. ما را چه حاجت که با وجود قرآن کریم به دنبال این گونه حرف ها برویم؟...متن زندگینامه از این قرار است ...(4) پی نوشت: 1) کلیه نقل های تاریخی این نوشتار و نیز متن نامه ملا محمد آملی با استفاده از کتاب در «آسمان معرفت » اثر آیت الله حسن زاده آملی (ص 179 - 222) تنظیم شده است. 2) آیت الله حسن زاده آملی درباره مقام علمی مرحوم شیخ فضل الله می نویسد: روزی حضرت استاد اعظم آیت الله حاج میرزا ابولحسن حسینی رفیعی قزوینی - رفع الله درجاته - پس از جلسه درس به مناسبتی فرمودند: مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری مجتهد مسلم بوده است و بسیار جای تعجب است که چه پیش آورده اند که یک روحانی مجتهد مسلم برای حفظ جانش تقیه نکرده است و نیز حضرت استاد علامه شعرانی، روزی بعد از جلسه درس مکاسب شیخ انصاری به مناسبتی فرموده است من حواشی مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری را بر مکاسب شیخ دیده ام حقا با حواشی آقا سید محمد کاظم یزدی برابری می کرد و از آن کم نداشت. 3) این ماجرا پیام حقی دارد، و آن این که لایه عمیق فرهنگ مردم ایران، شیعی است و همواره برای عالمان این مکتب احترام فراوانی قائل است. اگر گروهی از مردم کنار جنازه به دار آویخته شیخ فضل الله به شادمانی پرداختند، از آن جهت بود که در اثر تبلیغات، خود را در برابر جنازه مستبدی پنداشتند، نه برجسته ترین مجتهد پایتخت. با این وصف آن غفلت بزرگ، حتی یک شب هم دوام نیاورد و افکار عمومی اجازه به دار آویخته شدن عالمی دیگر را نداد و حتی تحمل تبعید او به خارج از ایران را نیز نداشت. 4) متن زندگینامه به نقل از: حسن حسن زاده آملی، در آسمان معرفت، ص 180 - 184. ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ هرچند شرایط، باعث شد راهپیمایی اربعین تحت الشعاع قرار گیرد، اما هیچ عاملی نمی تواند از اهمیت آن بکاهد. 🚩🏴 اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ، وَعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهٰارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیٰارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَیْن 🚩🏴 پنج نظر پیرامون اهمیت اربعین حسینی 💢 برگرفته از نشریه عبرتهای عاشورا ✅ نظر امام راحل به نقل از استاد پناهیان: حضرت امام خمینی (ره) فرمودند پس از اتمام جنگ، ملت های ایران و عراق دست در دست یکدیگر قرار می دهند و به زیارت عتبات عالیات می روند. حقیقتا اربعین حسینی تحقق این پیش بینی امام است.همان امام بزرگواری که می فرمودند، محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته. ✅ امام سید علی خامنه ای (حفظه الله): شروع جاذبه مغناطیسی حسینی در روز اربعین است، این همان مغناطیسی است که امروز هم با گذشت قرن‌های متمادی در دل من و شما هست... درسى كه اربعين به ما مى‏ دهد، اين است كه بايد ياد حقيقت و خاطره‏ شهادت را در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگهداشت. ✅ مرجع شهید علامه آیت الله شیخ فضل الله نوری (ره): راهپیمایی اربعین حضرت سیدالشهداء علیه السلام با تمامی درستی اش اگر با شناخت از فلسفه عاشورا و برائت از ظالمین همراه نباشد، فاقد اثر بخشی لازم برای تحول فردی و اجتماعی است.لذا پیروان واقعی سیدالشهداء(ع) قبل از اقدام به چنین حرکت مهمی، بینش های فکری خود را تکامل بخشند. که حسینی بودن به حسینی شدن است، حسینی شدن به حسینی زیستن است و حسینی زیستن، به حسینی فکر کردن است. ✅ مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی (ره): به هر روی بر مراقبه کننده لازم است که بیستم صفر(اربعین) را برای خود روز حزن و ماتم قرار داده بکوشد که امام شهید را در مزار حضرتش(ع) زیارت کند، هر چند تنها یک‌ بار در تمام عمرش باشد، چنانکه حدیث شریف، علامت‌های مؤمن را پنج امر ذکر کرده است: ۵۱ رکعت نماز در شبانه روز، زیارت اربعین،‌ انگشتر در دست راست کردن، پیشانی بر خاک گذاشتن و بلند بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ گفتن در نمازها. ✅ مرحوم آیت‌الله آقا شیخ محمد تقی بهجت (ره): روایت دارد که امام زمان(عج) که ظهور فرمود، خودش را به واسطه امام حسین(ع) به همه عالم معرفی می‌کنند ... بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین(ع) را شناخته باشند... اما الان هنوز همه مردم عالم، حسین(ع) را نمی‌شناسند و این تقصیر ماست، چون ما برای سیدالشهدا(ع) طوری فریاد نزدیم که همه عالم صدای ما را بشنود، پیاده‌روی اربعین بهترین فرصت برای معرفی حسین(ع) به عالم است. ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 سوگنامه اربعین، اشعاری از علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه درباره مراجعت اهل بیت علیهم السلام از شام، خطاب به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ای نموده آفتاب رخ نهان اندر حجاب / سبط پیغمبر، سرش بر نی، تنش در آفتاب داد از سفیانیان، فریاد از مروانیان / دختر زهرا ز جور کوفیان شد بی حجاب یک دم شه خیمه اجلال زن در کربلا / ناقه عریان ببین و دختران بوتراب یا ولی الله! ببین، ای حجت روی زمین / یوسف آل محمد (ص) را به چنگ آن ذئاب(۱) آن کسان کز روی ایشان شرمسار است آفتاب / یک زمان در کوفه بنگر، گاه در شام خراب یا ولی! الثار آمد و شد عزا / کاروان رفته باز آمد از رخ نقاب جابر انصاری از یک سو نگر با اشک و آه / سوی دیگر بین اسیران، دل پریش از اضطراب محشر کبری شد آنگه چون بدیدند آن زنان / آه آه از آن ذهاب و داد داد از آن ایاب ناگهان افکند خود را از فراز اشتران / هر زنی قبری به بر بگرفت و با وی در خطاب از طپانچه نیلگون ز آن بی کسان بنگر عذار / زخم زنجیر و غل آنان را به دست و دل، کباب گفت لیلی (لیلا) قبر اکبر را چو او در بر کشید: / خیز از جا مادرت برگشته با چشم پر آب زینب مظلومه بنگر با زبان پر گله / می دهد شرح ستم از کوفه تا شام خراب گاه گوید ظلم های مجلس ابن زیاد / گه ز شام و از یزید شوم و از جام شراب وقت آن شد تیغ موعود از نیام آری برون / جامه صبر محبان چاک شد تا کی غیاب نوری محزون ز بهرت روز و شب در انتظار / الغیاث ای سرّ پنهان العجل بنما شتاب (۱) ذئاب: جمع ذئب: گرگها 🔸منبع: ک، تنهای شکیبا، استاد علی ابوالحسنی(منذر) ره 💠 مورخ و پژوهشگر فقید استاد علی ابوالحسنی (منذر): ...فقیه اندیش بزرگ عصر ما، (مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه) که تقدیر، سرنوشت برایش رقم زده بود، در فصل پایان زندگی-کشاکش سخت مشروطه-همواره صحنه های را پیش چشم داشت و یاد آور حوادث شگفت آن بود...فرجام سرخ شیخ نیز، بی شباهت به سرگذشت خونبار مولایش علیه السلام نبود.../ بر گرفته از کتاب، خانه بر دامنه آتشفشان ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ به بهانه ایام ولادت پژوهشگر و مورخِ شهیرِ معاصر، مرحوم استاد علی دوانی، رضوان الله تعالی علیه/پنجم مهر (۱۳۱۰ یا به روایتی ۱۳۰۸ شمسی) 📑 مقاله ای به قلم استاد دوانی(ره) 🔰👇👇
✅ 📃 ✍ موضوع:[ علامه] شیخ فضل الله نورى(ره) و مشروطه 🖋به قلم: محقق و پژوهشگر فقید معاصر، مرحوم استاد علی دوانی(ره) بسم الله الرحمن الرحیم. وقتى براى اولین بار تاریخ مشروطه را مرور کردم و از نقش ارزنده آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله نورى در حفظ و نگاه دارى جنبه دینى آن نهضت آگاه شدم، از سرانجامِ شوم بر خورد مخالفان با آن رهبر بزرگ مذهبى بسیار ناراحت و منقلب شدم، و در صدد برآمدم که آن را جبران کنم. تا قبل از آن که کتاب «نهضت روحانیون ایران» را بنویسم (سال 1341) تاریخ مشروطه را بعضى از افراد بى قید و لامذهب نوشته بودند که از روحانیان عقده به دل داشتند و از روشن فکرى دم مى زدند. همه آنان حق بزرگ و نقش ارزنده آیت الله شهید نورى را تضییع کرده و انگ ها به آن مرد بزرگ علم و دین زده بودند؛ از جمله آنان ناظم الاسلام کرمانى[بابی ازلی، از بنیانگذاران انجمن های مخفی ماسونی]، [ماسون] مهدى ملک زاده[فرزند بابی ازلی ماسون، ملک المتکلمین] و [ماسون]احمد کسروى[دین ستیز] هستند؛ هر چند کسروى تا حدّى حقایق را گفته و بهتر از دیگران واقعیت را ابراز داشته است؛ زیرا مثلاً کسروى در نتیجه گیرى مى گوید: حاج شیخ فضل الله، مشروطه مشروعه مى خواست، و دو سید طباطبائى و بهبهانى مى گفتند: وجود ناقص بهتر از عدم محض است.  [موضع شیخ، طباطبائى و بهبهانى در برابر مشروطه] آرى، حاج شیخ فضل الله عقیده داشت مشروطه اى که روشن! فکران به وجود آوردند، غل و زنجیرى است که به دست و پاى ملت ایران مى بندند، و آنان را از آن چه مى باید تحقق یابد، محروم مى کنند؛ ولى دو سیّد مى گفتند با تمام زحماتى که در این راه کشیدیم، به نقطه اى رسیدیم که مطلوب نیست؛ اما همین هم تا حدودى مقصود ما را تأمین مى کند و خودکامگى شاه و اطرافیانش را قید مى زند. ما مشروطه را به این جا رسانده ایم و نمى توانیم آن را به کلى رها کنیم؛ همین که قانونى تدوین شده، مهم است.  حاج شیخ فضل الله مى گفت مجلس باید «مجلس شوراى اسلامى» باشد. در دو پیش نویس فرمان مشروطیت هم، چنین بود؛ ولى منورالفکرها در آخر کار که باید به امضاى مظفرالدین شاه مى رسید، آن را به مجلس شوراى ملى تغییر دادند.  آیت اللّه شهید با موضع گیرى هاى خود هنگام تحصن در زوایه حضرت عبدالعظیم، سرانجام قسمتى از متمم قانون اساسى، از جمله اصل دوم آن را از مجلس گذراند؛ اما عقیده داشت که آن مشروطه اى که ما در آغاز کار مى خواستیم، محقق نشده و بر سر این کار هم جان خود را از دست داد. دو سیّد نیز از کار خود طرفى نبستند؛ زیرا طباطبائى را به مشهد تبعید کردند و به کلى منزوى نمودند؛ به طورى که کاملاً فراموش شد و آقا سیّد عبد اللّه[بهبهانی] را هم به قتل رساندند. نتیجه آن شد که با روى کار آمدن رضاخان، شاه ایران[رسما"] عامل انگلیس ها شد که اگر مى ماند، حکومت لائیک را مانند ترکیه در ایران بر قرار مى ساخت.  این دست بیگانگان است که با قوّت، در حساس ترین موضع کشورهاى ضعیف فعالیت مى کند.  [ریشه یابى واقعه مشروطه و نقش شیخ فضل الله] براى این که بدانیم واقعه مشروطه و حق بزرگ شیخ فضل الله در آن از کجا سرچشمه گرفته، به قبل برمى گردیم در قرون وسطى، از فلسفه و شعب علوم عقلى ـ که فروغ تمدن غرب در یونان و روم بود ـ خبرى نبود و ظلمت جهل و بى خبرى سراسر اروپا را گرفته بود. مهم ترین کار اروپاییان، حفظ کتاب هاى مذهبى نقاشى در دِیْرها بود، تا این که اسلام از راه جبل الطارق به اسپانیا و از آن جا به جنوب فرانسه و شمال ایتالیا رسید و از راه دریا هم به جزیره سیسیل و سایر جزایر دریاى مدیترانه آمد که در دست نصارا و اصحاب انجیل قرار داشت.  سرداران اولیه قواى اسلام ـ مخصوصا عبدالرحمن که در سرزمین تور فرانسه شکست خورد و شهید شد ـ به قصد گسترش اسلام به آن نقاط رفتند و نداى اسلام را در آن جا گستردند.  ماجراى آن را مفصل شکیب ارسلان، نویسنده بزرگ دنیاى عرب، در کتاب خود ـ که بنده آن را به نام «تاریخ فتوحات مسلمانان در فرانسه، سوئیس، ایتالیا و جزایر دریاى مدیترانه» ترجمه و چاپ و منتشر کرده ام، و تا کنون هفت بار چاپ شده است ـ آورده است. عظمت اسلام و نقش آن در بیدارى ملل مغرب زمین، از همین کتاب ـ که مآخذ آن هم بیش تر نوشته هاى مورخان غربى است ـ کاملاً پیداست.  نخست در اسپانیا بارقه علوم عقلى که روزى در دست حکماى یونان و روم بود، از شرق به غرب تابید. رسائل فلسفى اخوان الصفا از بصره، و حکمت فارابى و ابن سینا از شرق ایران به اسپانیا رسیده؛ علماى اسلامى در اسپانیا به آن دل بستند و تدریس و تحصیل آن را آغاز کردند. مسلمانان این آثار را در قرن دوم و اوائل قرن سوم هجرى به زبان عربى ترجمه کردند و اخوان الصفا، فارابى و ابن سینا به تکمیل ترجمه ها مبادرت ورزیدند و در شعب گوناگون تدوین نمودند.  🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰  فلسفه و علوم عقلى به زودى جاى خود را در اسپانیاى اسلامى (اندلس) باز کرد و به وسیله ابن صانع، ابن باجه و بیش تر ابن رشد سیر نهایى خود را پیمود. این علوم از آن جا به اروپا رفت و به شاخه هاى زبان لاتین درآمد و باعث بیدارى غربیان شد. ماجراى آن هم از این قرار بود: غربیان به اسپانیا آمدند و نخست زبان عربى را به خوبى آموختند؛ پس از مهارت یافتن در زبان عربى، آن کتب را با خود به اروپا بردند و به سرعت آن ها را ترجمه کردند، و چه بسا که نسخه اصل آن ها را در تمام رشته هاى علمى (فلسفه، نجوم، ریاضیات، هیأت، طب، شیمى، فیزیک، و غیره) به دست آوردند و پس از ترجمه، به تدریس و تحصیل و گسترش آن ها اهتمام ورزیدند. آنان از راه جنگ هاى صلیبى که دویست سال بین اروپاییان و مسلمانان ادامه یافت، به تمام ممالک اسلامى راه یافتند، و از نزدیک تمدن عظیم اسلامى و گسترش علوم و فنون مسلمانان را ملاحظه کردند و آن چه را دیده بودند، در اروپا براى خود پدیدآوردند.  مهم ترین و قدیمى ترین کلیساها و بناهاى تاریخى اروپا، بعد از آمدن اسلام به اسپانیا در اواخر قرن اول هجرى بنا شد. این بناها را هم از روى نقشه مسجد عظیم قرطبه و دیگر بناهاى تاریخى، مانند کاخ ها، سدها، پل ها و جاده هاى مسلمانان در اسپانیا پدید آوردند.  از آن پس غارت کتاب ها و میراث فرهنگى ما را آغاز کردند؛ زمین ها را براى بردن آثار تاریخى ما کاویدند که امروز آن ها را در کتاب خانه ها و موزه هاى آنان مى بینید. همچنین از راه اعزام میسیون هاى تبشیرى به ممالک اسلامى، باقى مانده آثار تمدن اسلامى را با خود به اروپا بردند و براى ما که صاحب اصلى آن ها بودیم، چیزى باقى نگذاشتند. آنان اسلام را از اسپانیا و شرق اروپا عقب زدند.  براى این که بدانید اروپاییان چگونه تمدن، علم و صنعت را از ما مسلمانان گرفتند، به کتاب پر ارزش «آفتاب اسلام در غرب» نوشته خانم دکتر «زگرید هونکه» آلمانى را مطالعه کنید که حقیقت را مانند آفتاب روشن ساخته است؛ به مصداق این بیت:  خوش تر آن باشد که وصف دلبران گفته آید در حدیث دیگران  خواندن این کتاب براى مبلغان ضرورى است؛ مخصوصا مبلغانى که به خارج مى روند. بنده در شهر برلین آلمان، سراغ این خانم را گرفتم که بروم از وى تقدیر کنم؛ ولى گفتند در فلان شهر بوده و پنج سال است که به بهشت رفته است! واقعا تأسف خوردم و گفتم باید هم به بهشت برود. شما هم این کتاب را بخوانید و ببینید که جا دارد به بهشت برود یا نه؟  اروپاییان پس از آن، به استعمار و استثمار ممالک اسلامى پرداختند؛ شبه قاره هند را به وسیله کمپانى هند شرقى بلعیدند؛ امپراطورى عثمانى را تجزیه نمودند و کشورهاى اسلامى شمال آفریقا و مصر و سودان را مستعمره خود کردند؛ آن گاه چشم طمع به کشور ما دوختند؛ یعنى ایران بزرگ آن روز؛ ولى در این جا با سدّ پولادینى به نام مرجعیت مطلق مواجه شدند. اگر در دیگر کشورهاى اسلامى، مقام شامخ مرجعیت کاربرد داشت و علما، تابع حکومت وقت و حقوق بگیر آن ها نبودند، مراجع شیعى مى توانستند با حکم جهاد و فتواى قاطع خود، جلو هجوم بیگانگان و نقشه ها و دسیسه هاى آنان را بگیرند؛ ولى در آن جا چنین نبود.  [توطئه هاى انگلیس در ایران و مقابله علما با آن] در نقشه انگلیس ها که نخست با حضور کمپانى رویتر انجام گرفت، با فتواى اعلم علماى ایران، حاج ملاعلى کنى، مواجه شدند. ایشان به ناصرالدین شاه تلگراف زد که اگر میرزا حسین خان سپهسالار، عاقد قرارداد خائنانه رویتر، با تو از اروپا وارد خاک ایران شود، او را تکفیر مى کنم. همین پایمردى موجب شد که قرارداد مزبور لغو شود.  سپس انگلیسى ها از راه کمپانى رژى وارد شدند و تا پنجاه سال خرید و فروش تنباکوى ایران را در اختیار داشتند. این توطئه هم با فتواى قاطع میرزا شیرازى در هم شکست. مرحوم میرزا در فتواى خود چنین نوشت:  بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تنباکو ـ بأىّ نحو کان ـ در حکم محاربه با امام زمان است.  شاه مستبد پس از این حکم، مجبور شد قرار داد مذکور را لغو کند تا ملت ایران از خطرهاى آن دو واقعه آسوده شوند.  شایان ذکر است که اگر دو کمپانى انگلیسى در کار خود موفق مى شدند، قضایاى بعدى هم طبق خواست و نقشه آن ها عملى مى شد. اگر هم ایران به استعمار آن ها در نمى آمد، حداقل مثل ترکیه، حکومت آن به صورت لائیک و بدون قید اسلام اداره مى شد. اگر چنین اتفاقى در ایران رخ نداد، بر اثر وجود مراجع عالى قدر و حکم نافذ آنان بود.  پس از لغو قرارداد کمپانى رژى، به دستور ناصرالدین شاه هیأتى مرکب از شاه زادگان، رجال سرشناس و علما تعیین شدند که قرارداد را بررسى کنند و خسارت کمپانى را ارائه دهند. یکى از آن علماى بزرگ تهران، مرحوم آیت اللّه حاج شیخ فضل اللّه نورى بود.  🔰ادامه در بخش سوم🔰