eitaa logo
کانال تخصصی شهید رابع علامه شیخ فضل الله نوری
5.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
288 ویدیو
403 فایل
کانال تخصصی شهید رابع علامه ذوالفنون، فرید و بصیرِ عصر، جامع معقول و منقول، مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری ره سیره، مواضع و آثار مقالات، نظرات پژوهشگران و... کانال دوم در سروش(لوایح): 📲https://splus.ir/Lavayeh_ShahidRabe خادم کانال: @HHAMIDII20
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 مزار شریف ،قم حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها ✳️ @ShahidRabe
✅ رمز و ترک معصیت در کلام علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه الشریف ✳️ @ShahidRabe
✅ زمانِ بهروزیِ مملکت در کلام علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه الشریف ✳️ @ShahidRabe
✅ خصوصیات در کلام علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه الشریف ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 مورخ و پژوهشگر خبیر، مرحوم‌ استاد علی دوانی(ره): در اینجا خاطره ای را درباره نوشتن تاریخ مشروطه بیان مى کنم. وقتى در سال ۱۳۴۱ شمسى این قسمت از کتاب «نهضت دو ماهه روحانیون» را در قم مى نوشتم، ناگهان متوجه شدم که عصر روز سیزدهم رجب [زمانِ شهادت علامه شیخ فضل الله نوری(ره)] است و از این جهت تکان سختى خوردم و تا لحظاتى ناراحت و منقلب بودم. همین نکته را هم در پاورقى آن صفحه نوشتم. عجیب تر این که وقتى هیجده سال بعد (سال ۱۳۵۹) همین واقعه را در جلد اول «نهضت روحانیون ایران» ـ که یازده جلد است ـ مى نوشتم، باز متوجه شدم عصر روز سیزدهم رجب و نزدیک غروب است! و جالب تر این که صبح همان روز، نخستین «مجلس شوراى اسلامى» ـ که حاج شیخ فضل اللّه آن را مى خواست ـ به امر حضرت امام خمینى (جانشین به حق حاج شیخ فضل اللّه) با شکوه هر چه تمام تر افتتاح شد! 🔰کامل مقاله🔰
✅ 📃 ✍ موضوع:[ علامه] شیخ فضل الله نورى(ره) و مشروطه 🖋به قلم: محقق و پژوهشگر فقید معاصر، مرحوم استاد علی دوانی(ره) بسم الله الرحمن الرحیم. وقتى براى اولین بار تاریخ مشروطه را مرور کردم و از نقش ارزنده آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله نورى در حفظ و نگاه دارى جنبه دینى آن نهضت آگاه شدم، از سرانجامِ شوم بر خورد مخالفان با آن رهبر بزرگ مذهبى بسیار ناراحت و منقلب شدم، و در صدد برآمدم که آن را جبران کنم. تا قبل از آن که کتاب «نهضت روحانیون ایران» را بنویسم (سال 1341) تاریخ مشروطه را بعضى از افراد بى قید و لامذهب نوشته بودند که از روحانیان عقده به دل داشتند و از روشن فکرى دم مى زدند. همه آنان حق بزرگ و نقش ارزنده آیت الله شهید نورى را تضییع کرده و انگ ها به آن مرد بزرگ علم و دین زده بودند؛ از جمله آنان ناظم الاسلام کرمانى[بابی ازلی، از بنیانگذا ان انجمن های مخفی ماسونی]، [ماسون] مهدى ملک زاده[فرزند بابی ازلی ماسون، ملک المتکلمین] و [ماسون]احمد کسروى[دین ستیز] هستند؛ هر چند کسروى تا حدّى حقایق را گفته و بهتر از دیگران واقعیت را ابراز داشته است؛ زیرا مثلاً کسروى در نتیجه گیرى مى گوید: حاج شیخ فضل الله، مشروطه مشروعه مى خواست، و دو سید طباطبائى و بهبهانى مى گفتند: وجود ناقص بهتر از عدم محض است.  [موضع شیخ، طباطبائى و بهبهانى در برابر مشروطه] آرى، حاج شیخ فضل الله عقیده داشت مشروطه اى که روشن! فکران به وجود آوردند، غل و زنجیرى است که به دست و پاى ملت ایران مى بندند، و آنان را از آن چه مى باید تحقق یابد، محروم مى کنند؛ ولى دو سیّد مى گفتند با تمام زحماتى که در این راه کشیدیم، به نقطه اى رسیدیم که مطلوب نیست؛ اما همین هم تا حدودى مقصود ما را تأمین مى کند و خودکامگى شاه و اطرافیانش را قید مى زند. ما مشروطه را به این جا رسانده ایم و نمى توانیم آن را به کلى رها کنیم؛ همین که قانونى تدوین شده، مهم است.  حاج شیخ فضل الله مى گفت مجلس باید «مجلس شوراى اسلامى» باشد. در دو پیش نویس فرمان مشروطیت هم، چنین بود؛ ولى منورالفکرها در آخر کار که باید به امضاى مظفرالدین شاه مى رسید، آن را به مجلس شوراى ملى تغییر دادند.  آیت اللّه شهید با موضع گیرى هاى خود هنگام تحصن در زوایه حضرت عبدالعظیم، سرانجام قسمتى از متمم قانون اساسى، از جمله اصل دوم آن را از مجلس گذراند؛ اما عقیده داشت که آن مشروطه اى که ما در آغاز کار مى خواستیم، محقق نشده و بر سر این کار هم جان خود را از دست داد. دو سیّد نیز از کار خود طرفى نبستند؛ زیرا طباطبائى را به مشهد تبعید کردند و به کلى منزوى نمودند؛ به طورى که کاملاً فراموش شد و آقا سیّد عبد اللّه[بهبهانی] را هم به قتل رساندند. نتیجه آن شد که با روى کار آمدن رضاخان، شاه ایران[رسما"] عامل انگلیس ها شد که اگر مى ماند، حکومت لائیک را مانند ترکیه در ایران بر قرار مى ساخت.  این دست بیگانگان است که با قوّت، در حساس ترین موضع کشورهاى ضعیف فعالیت مى کند.  [ریشه یابى واقعه مشروطه و نقش شیخ فضل الله] براى این که بدانیم واقعه مشروطه و حق بزرگ شیخ فضل الله در آن از کجا سرچشمه گرفته، به قبل برمى گردیم در قرون وسطى، از فلسفه و شعب علوم عقلى ـ که فروغ تمدن غرب در یونان و روم بود ـ خبرى نبود و ظلمت جهل و بى خبرى سراسر اروپا را گرفته بود. مهم ترین کار اروپاییان، حفظ کتاب هاى مذهبى نقاشى در دِیْرها بود، تا این که اسلام از راه جبل الطارق به اسپانیا و از آن جا به جنوب فرانسه و شمال ایتالیا رسید و از راه دریا هم به جزیره سیسیل و سایر جزایر دریاى مدیترانه آمد که در دست نصارا و اصحاب انجیل قرار داشت.  سرداران اولیه قواى اسلام ـ مخصوصا عبدالرحمن که در سرزمین تور فرانسه شکست خورد و شهید شد ـ به قصد گسترش اسلام به آن نقاط رفتند و نداى اسلام را در آن جا گستردند.  ماجراى آن را مفصل شکیب ارسلان، نویسنده بزرگ دنیاى عرب، در کتاب خود ـ که بنده آن را به نام «تاریخ فتوحات مسلمانان در فرانسه، سوئیس، ایتالیا و جزایر دریاى مدیترانه» ترجمه و چاپ و منتشر کرده ام، و تا کنون هفت بار چاپ شده است ـ آورده است. عظمت اسلام و نقش آن در بیدارى ملل مغرب زمین، از همین کتاب ـ که مآخذ آن هم بیش تر نوشته هاى مورخان غربى است ـ کاملاً پیداست.  نخست در اسپانیا بارقه علوم عقلى که روزى در دست حکماى یونان و روم بود، از شرق به غرب تابید. رسائل فلسفى اخوان الصفا از بصره، و حکمت فارابى و ابن سینا از شرق ایران به اسپانیا رسیده؛ علماى اسلامى در اسپانیا به آن دل بستند و تدریس و تحصیل آن را آغاز کردند. مسلمانان این آثار را در قرن دوم و اوائل قرن سوم هجرى به زبان عربى ترجمه کردند و اخوان الصفا، فارابى و ابن سینا به تکمیل ترجمه ها مبادرت ورزیدند و در شعب گوناگون تدوین نمودند.  🔰ادامه در بخش دوم🔰
🔰بخش دوم🔰  فلسفه و علوم عقلى به زودى جاى خود را در اسپانیاى اسلامى (اندلس) باز کرد و به وسیله ابن صانع، ابن باجه و بیش تر ابن رشد سیر نهایى خود را پیمود. این علوم از آن جا به اروپا رفت و به شاخه هاى زبان لاتین درآمد و باعث بیدارى غربیان شد. ماجراى آن هم از این قرار بود: غربیان به اسپانیا آمدند و نخست زبان عربى را به خوبى آموختند؛ پس از مهارت یافتن در زبان عربى، آن کتب را با خود به اروپا بردند و به سرعت آن ها را ترجمه کردند، و چه بسا که نسخه اصل آن ها را در تمام رشته هاى علمى (فلسفه، نجوم، ریاضیات، هیأت، طب، شیمى، فیزیک، و غیره) به دست آوردند و پس از ترجمه، به تدریس و تحصیل و گسترش آن ها اهتمام ورزیدند. آنان از راه جنگ هاى صلیبى که دویست سال بین اروپاییان و مسلمانان ادامه یافت، به تمام ممالک اسلامى راه یافتند، و از نزدیک تمدن عظیم اسلامى و گسترش علوم و فنون مسلمانان را ملاحظه کردند و آن چه را دیده بودند، در اروپا براى خود پدیدآوردند.  مهم ترین و قدیمى ترین کلیساها و بناهاى تاریخى اروپا، بعد از آمدن اسلام به اسپانیا در اواخر قرن اول هجرى بنا شد. این بناها را هم از روى نقشه مسجد عظیم قرطبه و دیگر بناهاى تاریخى، مانند کاخ ها، سدها، پل ها و جاده هاى مسلمانان در اسپانیا پدید آوردند.  از آن پس غارت کتاب ها و میراث فرهنگى ما را آغاز کردند؛ زمین ها را براى بردن آثار تاریخى ما کاویدند که امروز آن ها را در کتاب خانه ها و موزه هاى آنان مى بینید. همچنین از راه اعزام میسیون هاى تبشیرى به ممالک اسلامى، باقى مانده آثار تمدن اسلامى را با خود به اروپا بردند و براى ما که صاحب اصلى آن ها بودیم، چیزى باقى نگذاشتند. آنان اسلام را از اسپانیا و شرق اروپا عقب زدند.  براى این که بدانید اروپاییان چگونه تمدن، علم و صنعت را از ما مسلمانان گرفتند، به کتاب پر ارزش «آفتاب اسلام در غرب» نوشته خانم دکتر «زگرید هونکه» آلمانى را مطالعه کنید که حقیقت را مانند آفتاب روشن ساخته است؛ به مصداق این بیت:  خوش تر آن باشد که وصف دلبران گفته آید در حدیث دیگران  خواندن این کتاب براى مبلغان ضرورى است؛ مخصوصا مبلغانى که به خارج مى روند. بنده در شهر برلین آلمان، سراغ این خانم را گرفتم که بروم از وى تقدیر کنم؛ ولى گفتند در فلان شهر بوده و پنج سال است که به بهشت رفته است! واقعا تأسف خوردم و گفتم باید هم به بهشت برود. شما هم این کتاب را بخوانید و ببینید که جا دارد به بهشت برود یا نه؟  اروپاییان پس از آن، به استعمار و استثمار ممالک اسلامى پرداختند؛ شبه قاره هند را به وسیله کمپانى هند شرقى بلعیدند؛ امپراطورى عثمانى را تجزیه نمودند و کشورهاى اسلامى شمال آفریقا و مصر و سودان را مستعمره خود کردند؛ آن گاه چشم طمع به کشور ما دوختند؛ یعنى ایران بزرگ آن روز؛ ولى در این جا با سدّ پولادینى به نام مرجعیت مطلق مواجه شدند. اگر در دیگر کشورهاى اسلامى، مقام شامخ مرجعیت کاربرد داشت و علما، تابع حکومت وقت و حقوق بگیر آن ها نبودند، مراجع شیعى مى توانستند با حکم جهاد و فتواى قاطع خود، جلو هجوم بیگانگان و نقشه ها و دسیسه هاى آنان را بگیرند؛ ولى در آن جا چنین نبود.  [توطئه هاى انگلیس در ایران و مقابله علما با آن] در نقشه انگلیس ها که نخست با حضور کمپانى رویتر انجام گرفت، با فتواى اعلم علماى ایران، حاج ملاعلى کنى، مواجه شدند. ایشان به ناصرالدین شاه تلگراف زد که اگر میرزا حسین خان سپهسالار، عاقد قرارداد خائنانه رویتر، با تو از اروپا وارد خاک ایران شود، او را تکفیر مى کنم. همین پایمردى موجب شد که قرارداد مزبور لغو شود.  سپس انگلیسى ها از راه کمپانى رژى وارد شدند و تا پنجاه سال خرید و فروش تنباکوى ایران را در اختیار داشتند. این توطئه هم با فتواى قاطع میرزا شیرازى در هم شکست. مرحوم میرا در فتواى خود چنین نوشت:  بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تنباکو ـ بأىّ نحو کان ـ در حکم محاربه با امام زمان است.  شاه مستبد پس از این حکم، مجبور شد قرار داد مذکور را لغو کند تا ملت ایران از خطرهاى آن دو واقعه آسوده شوند.  شایان ذکر است که اگر دو کمپانى انگلیسى در کار خود موفق مى شدند، قضایاى بعدى هم طبق خواست و نقشه آن ها عملى مى شد. اگر هم ایران به استعمار آن ها در نمى آمد، حداقل مثل ترکیه، حکومت آن به صورت لائیک و بدون قید اسلام اداره مى شد. اگر چنین اتفاقى در ایران رخ نداد، بر اثر وجود مراجع عالى قدر و حکم نافذ آنان بود.  پس از لغو قرارداد کمپانى رژى، به دستور ناصرالدین شاه هیأتى مرکب از شاه زادگان، رجال سرشناس و علما تعیین شدند که قرارداد را بررسى کنند و خسارت کمپانى را ارائه دهند تا پرداخت شود. یکى از آن علماى بزرگ تهران، مرحوم آیت اللّه حاج شیخ فضل اللّه نورى بود.  🔰ادامه در بخش سوم🔰
🔰بخش سوم🔰 این عده از علما وقتى دیدند نفوذشان چنین قراردادى را لغو کرده، تقاضاى تشکیل دیوان عدالت کردند تا بر سیاست مملکت نظارت داشته باشد و اختیارات شاه و اعضاى دولت را محدود کند و از صورت استبدادى در آورد.  تقاضاى تشکیل دیوان عدالت کم کم گسترش یافت و به صورت حکومت مشروطه درآمد. آیت اللّه شهید، ابتدا از این هدف پشتیانى کرد؛ ولى همین که دید روشن فکران و ایادى بیگانه وارد عمل شده و سردمدار تدوین قانون مشروطه و تشکیل مجلس شورا شده اند، هشتاد روزنامه یکى بعد از دیگرى به صورت خلق الساعه پدید آمد و دهن کجى به دین و روحانیان را آغاز کرده و از حقوقى که از غرب آمده دفاع مى کنند، خود را کنار کشید و به مخالفت با آن پرداخت تا جایى که جان خود را بر سر این راه گذاشت.  انگلیسى ها، به موقع در نقاط مختلف ایران گشته بودند و از امکانات موجود در ایران و معادن غنى و سرشار آن، از جمله نفت به خوبى اطلاع داشتند؛ به همین جهت پس از شکست دو کمپانى مزبور، از راه رخنه در حکومت مشروطه وارد شدند ـ که گفتیم ـ اگر آیت اللّه حاج شیخ فضل اللّه در تدوین متمم قانون اساسى موفق نمى شد، حتما نقشه انگلیسى ها جامعه عمل مى پوشید و مانند ترکیه ـ که یک سال قبل از ما حکومت مشروطه را به دست آورد ـ، حکومتى لائیک بر سر کار مى آمد.  [نقش علما در مبارزه با بیگانگان] براى این که بدانید سهم علما و زعماى دینى در جلوگیرى از نفوذ بیگانگان در سیاست مملکت چقدر بوده، نامه اى را ارائه مى دهم که مرحوم آیت اللّه سیّد محمدکاظم یزدى در 14 صفر سال 1321 قمرى، پنج سال قبل از تأسیس حکومت مشروطه، به آقا سیّد حسین صدر قمى، شاگرد میرزاى شیرازى و مشاور مخصوص مرحوم حاج شیخ فضل اللّه نورى، نوشته و از او خواسته است وى را از غائله اى که پدید آمده، آگاه سازد تا تکلیف خود را بداند.  این نامه بسیار پر ارزش است. من از برادرمان آقاى ابوالحسنى (منذر) خواهش کردم روى آن کار کند و اعلام نماید که چگونه آیت اللّه یزدى پنج سال قبل از تأسیس مشروطه خطرهاى آن را پیش بینى کرده است؟! این نامه را در جلد اول «نهضت روحانیون ایران» آورده ام. در این جا چند جمله آن را مى خوانم، و توجه اهل نظر را به آن جلب مى کنم:  بسم اللّه الرحمن الرحیم... اکنون تکلیف فعلى اقتضا نموده در خصوص مواد متجدده و قوانین مستحدثه که چندى است اخبار موحشه آن، انتظام امور غالبى را مقدّر به انفصام نموده، چون داعى استحضار تام از مواقع ورود و صدور آن به نحوى که موافق نظام و محصل مرام است، ندارم، استکشاف حال و استعلام وظیفه فعلیه آن را از آن جناب نمایم، (1) به جهاتى که مربوط به ورود بر این گونه مواد، از آن جناح مشهود بود، انشاء اللّه تعالى اهتمامى بسزا و تأملى وافى نموده، داعى را هم مسبوق دارید؛ چه این که به نحوى که مربوط است، از گوشه و کنار شورش را موجب گردیده که چنان چه این آشفتگى را برقرار و زمانى پراکندگى به استمرار گذرد، واهمه آن است که طایفه بیگانه که زمانى است به انتظار بازار آشفته اند، وقت را غنیمت شمرند و خداى نخواسته این بُقعه مبارکه ایران که از بین تمامى مملکت وسیعه (اسلامى) اختصاص به اهل ایمان داشته، مانند کشور هندوستان به دست دشمن برسد....  نامه مفصل است. پیداست که آقا سیّدحسین هم کل مطالب را که بعدها در لوایح حاج شیخ فضل اللّه درج شده، به آن مرجع دل سوز به حال اسلام و مسلمانان اطلاع داده است و همان هم موجب شد که آیت اللّه سیّد محمّدکاظم یزدى در ماجراى مشروطه، [در عین حال که همفکر و دوست شیخ شهید بود] روشى احتیاط آمیز داشته باشد و مانند (آخوند محمد کاظم خراسانى، حاج میرزا حسین تهرانى و حاج شیخ عبداللّه مازندرانى) طرفدار مشروطه کذایى نباشد؛ بلکه خود را از آن ورطه کنار بکشد.  این که مشهور است سیّد کاظم یزدى مخالف مشروطه بوده، از همین جا سرچشمه گرفته؛ زیرا او پنج سال قبل از واقعه، دچار تشویش مى شود که مبادا کارگردان واقعى، بیگانگان و ایادى داخلى آن ها باشد. که این چنین نیز بود و آن شد که نمى بایست بشود.  نکته دیگر این که یکى از صاحب نظران امور سیاسى دین، در کتابش نوشته است:  در زیر هیچ قرارداد استعمارى که در دویست سال گذشته در ایران منعقد شده، شما امضاى یک آخوند نجف رفته را نمى بینید؛ ولى امضاى آقا مهندس و دکتر هست.  اخیرا عده اى از همان قماش ایادى اجانب در صدر مشروطه، گفته اند:  مگر روحانیت وزیر و مسؤول مملکتى بوده اند که امضایشان زیر قراردادها نیست.  مى گوییم اولاً این نوشته روحانیان نیست، نوشته کسى است که تا همین اواخر وقتى قصد توهین به روحانیان را داشتند، به کلام دکتر...؛ استناد مى کردند؛ ثانیا اگر از بیم روحانیان نبود یا آنان با عاقدان قراردادهاى استعمارى کنار مى آمدند یا بى تفاوت مى ماندند، قراردادها بسته مى شد و از لغو آن ها هم خبرى نبود؛ 🔰ادامه در بخش چهارم🔰
🔰بخش چهارم🔰 ثالثا حاج میرزا آقاسى، صدراعظم محمّد شاه قاجار، یک آخوند نجف رفته و شاگرد ملا عبدالصمد همدانى و معروف به «آخوند ایروانى» بود. او چهارده سال صدراعظم بود. در تمام دوران صدارت وى یک قرارداد استعمارى به زیان دولت ایران بسته نشد و امضاى او پاى چنان قراردادهایى نیست. با این که ما او را ـ به دلیل خلع لباس قرار گرفتن در ارکان دولت ـ روحانى نمى دانیم. آیا همین کافى نیست که دیگر لب فروبندید و سخنان سخیف بر زبان نیاورید؟ [اصل دوم قانون اساس، خون بهاى شیخ شهید] بارى، سخن از نقش ارزنده آیت اللّه شهید حاج شیخ فضل اللّه نورى در نجات مشروطه بود، تا جایى که جان خود را در این راه از دست داد. در این جا مناسب مى دانم اصل دوم قانون اساسى را که خون بهاى آیت الله شهید حاج شیخ فضل الله است، عینا بیاورم:  مجلس مقدس شوراى ملى که به توجه و تأیید... حضرت امام عصر ـ عجل الله فرجه ـ و بذل رحمت اعلى حضرت شاهنشاه اسلام ـ خلد الله سلطانه ـ و مراقبت حجج اسلامیه ـ کثّرالله امثالهم ـ و عامّه ملت ایران تأسیس شده، باید در هیچ عصرى از اعصار، مواد قانونیّه آن مخالفتى با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلى الله علیه و آله نداشته باشد. و معیّن است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه، بر عهده علماى اعلام ـ ادام الله برکات وجودهم ـ بوده و هست؛ لهذا رسما مقرر است در هر عصرى از اعصار هیأتى که کم تر از پنج نفر نباشد، از مجتهدین و فقهاى متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند، به این طریق که علماى اعلام و حجج اسلام مرجع تقلید شیعه، اسامى بیست نفر از علما که داراى صفات مذکور، باشند به مجلس شوراى معرفى بنمایند. پنج نفر از آن ها را یا بیش تر به مقتضاى عصر، اعضاى شوراى ملى به اتفاق یا به حکم قرعه تعیین نموده به سمت عضویت بشناسند، تا موادى که در مجلسین عنوان مى شود، به دقت مذاکره و غور و بررسى نموده، هر یک از آن مواد معنونه که مخالفت با قوانین مقدسه اسلام داشته باشد، طرح و رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأس این هیأت علما در این باب مطاع و متّبع خواهد بود و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجت عصر ـ عجل الله فرجه ـ تغییرپذیر نخواهد بود.  [شهادت شیخ فضل الله ] آرى، نیروهاى سپهدار تنکابنى و بختیارى تهران را فتح کردند و مشروطه خواهان بر پایتخت مسلط شدند. در این بحبوحه فوج مجاهدان اداره شهربانى را قبضه کردند و یپرم ارمنى به ریاست شهربانى رسید. پس از فتح تهران خیرخواهان و نزدیکان به آیت اللّه شهید گفتند براى حفظ جانتان به سفارت روس پناه ببرید. سفیر روس هم از وى دعوت کرد که اگر به سفارت نمى آید، اجازه دهد پرچم روس را روى بامش به اهتزار درآورند تا مصونیت پیدا کند؛ ولى او نپذیرفت و گفت:  براى یک عالم اسلامى ننگ است که پناه به کفر ببرد.  سفیر عثمانى از این موضوع اطلاع یافت و از وى خواست به آن سفارت پناه ببرد که دولتى اسلامى است؛ ولى آیت اللّه شهید به نزدیکانش گفت:  یک عمر نان على را خورده ام، این آخر عُمْرى نمى خواهم وام دار... باشم.  سرانجام عصر روز سیزدهم رجب سال 1327 او را که ـ حتى به گفته دشمنانش ـ اعلم علماى تهران بود، به جرم مخالفت با مشروطه کذایى و گذراندن اصل دوم متمم قانون اساسى، به میدان توپخانه و به پاى دار بردند.  در آن حال آن مرد بزرگ هفتاد ساله، بدون این که رنگ ببازد و از خود ضعف نشان دهد، این آیه شریفه را مى خواند: «و افوض امرى الى اللّه ان اللّه بصیر بالعباد». و مى گفت: «اگر نا مهربان بودیم، رفتیم». هنگامى که به پاى دار رسید، عمامه اش را از سر برداشت و به طرف مردم پرت کرد و گفت:  عمامه را از سر من برداشتند، از سر دیگران هم بر مى دارند.  و لحظه اى بعد در بالاى دار، جان به جان آفرین تسلیم کرد؛ در حالى که مردم فریب خورده و طرفداران مشروطه به شدت کف مى زدند و شادى مى کردند! واقعا روانشاد، جلال آل احمد، چه زیبا مى گوید:  من نعش آن بزرگوار را بر سردار هم چون پرچمى مى دانم که به علامت استیلاى غرب زدگى پس از دویست سال کشمکش بر بام سراى این مملکت افراشته شد.  🔰ادامه در بخش پنجم/پایانی🔰
🔰بخش پنجم/پایانی🔰 در پایان خاطره جالبى را درباره نوشتن تاریخ مشروطه بیان مى کنم. وقتى در سال 1341 شمسى این قسمت از کتاب «نهضت دو ماهه روحانیون» را در قم مى نوشتم، ناگهان متوجه شدم که عصر روز سیزدهم رجب است و از این جهت تکان سختى خوردم و تا لحظاتى ناراحت و منقلب بودم. همین نکته را هم در پاورقى آن صفحه نوشتم. عجیب تر این که وقتى هیجده سال بعد (سال 1359) همین واقعه را در جلد اول «نهضت روحانیون ایران» ـ که یازده جلد است ـ مى نوشتم، باز متوجه شدم عصر روز سیزدهم رجب و نزدیک غروب است! و جالب تر این که صبح همان روز، نخستین «مجلس شوراى اسلامى» ـ که حاج شیخ فضل اللّه آن را مى خواست ـ به امر حضرت امام خمینى (جانشین به حق حاج شیخ فضل اللّه) با شکوه هر چه تمام تر افتتاح شد! در خاتمه از آیت الله آقاى مصباح یزدى و مدیریت محترم حوزه، جناب حجت الاسلام و المسلمین آقاى حسینى بوشهرى تشکر مى کنم که مرا به جهت پیشکسوتى در نگارش صحیح تاریخ مشروطه در حوزه علمیه، مورد عنایت قرار دادند.  ◽️پی نوشت 1. یعنى شما تحقیق کنید و به من خبر بدهید چه خبر است؟ چه اتفاقى در شُرُف وقوع است.  🔸منبع: پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران،(مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی) از فصلنامه آموزه ✅ قسمتی از مقاله استاد دوانی در یادمان «تندیس پايداری» درنکوداشت مرجع شهید علامه نوری(ره):🔰 آنچه مايه كمال تأسف است، اين است كه هرچند پس از پيروزی انقلاب اسلامی ملت ايران به رهبری حضرت امام خمينی(قده)، بيشتر مقاصد آيت الله شهيد حاج شيخ فضل الله نوری، از جمله «مشروطه مشروعه» و تاسيس «مجلس شورای اسلامی» و حضور شورای ناظر بر مصوبات مجلس (نگهبان)، جامه عمل پوشيده، و آنچه آن و می خواست به وسيله جانشین بحقش حضرت امام خمينی انجام گرفت، ولی از آن آيت بزرگ الهی تقدير شايسته ای به عمل نيامد، حال آن كه بسيار به جا بود درباره وی كتاب های تحقيقی، تأليف و تصنيف شود، و كنگره بزرگی بگيرند. در يك كلام، آيت الله شهيد حاج شيخ فضل الله نوری، شهيد راه اسلام شد. كسی حق او را چنان كه بايد ادا نكرد، و تاكنون هم ادا نشده است، ولی چنان كه گفتم همين كه بازار آشفته ای به وجود می آيد، مزدوران اجانب در گوشه و كنار، بيرون آمده و به سمپاشی بر ضد او و مثله ساختن تاريخ می پردازند، و از اين راه ماموريت خود را به انجام می رسانند./از مقاله استاد دوانی دریادمان «تندیس پايداری»،ویژه نامه روزنامه رسالت درنکوداشت مرجع شهید نوری(ره)/ویژه نامه روزنامه رسالت/نوید شاهد... 🌹جهت شادی روح عالمان واقعی دین، بخصوص مرحوم استاد دوانی «رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات» اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩🏴 مظلومه بنگر با زبان پُر گله، می دهد شرح ستم از کوفه تا شام خراب ◽️شعر: از علامه شیخ فضل الله نوری ، اعلی الله مقامه الشریف 🚩🏴 کبری سلام الله علیها، پیامدار عفاف و حجاب، مظهر لطافت و رحمت، زلال مهربانی، قامت سبز ایستادگی، نهال بارور صبر و تحمل، سلاله عفت و پاکدامنی، سرود زیبای حمایت از ولایت، شعر بلند ایمان و یقین و آیینه صراحت بیان، تسلیت باد 🚩🏴 «ألسَّلامُ عَلَیکِ یَا زِینَبَ الکُبري اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا بِنتَ وَلیِّ اللهِ الأَعظَمِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا بِنتَ وَلیِّ اللهِ المُعَظَّمِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا عَمَّةَ وَلیِّ اللهِ المُکَرَّمِ، اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا اُمَّ المَصَائِبِ یَا زَینَبُ، وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ» 🏴🚩 @ShahidRabe
🏴 سوگنامه، اشعاری از علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه درباره مراجعت اهل بیت علیهم السلام از شام، خطاب به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ای نموده آفتاب رخ نهان اندر حجاب / سبط پیغمبر، سرش بر نی، تنش در آفتاب داد از سفیانیان، فریاد از مروانیان / دختر زهرا ز جور کوفیان شد بی حجاب یک دم شه خیمه اجلال زن در کربلا / ناقه عریان ببین و دختران بوتراب یا ولی الله! ببین، ای حجت روی زمین / یوسف آل محمد (ص) را به چنگ آن ذئاب(۱) آن کَسان کز روی ایشان شرمسار است آفتاب / یک زمان در کوفه بنگر، گاه در شام خراب یا ولی! الثار آمد و شد عزا / کاروان رفته باز آمد از رخ نقاب جابر انصاری از یک سو نگر با اشک و آه / سوی دیگر بین اسیران، دل پریش از اضطراب محشر کبری شد آنگه چون بدیدند آن زنان / آه آه از آن ذهاب و داد داد از آن ایاب ناگهان افکند خود را از فراز اشتران / هر زنی قبری به بر بگرفت و با وی در خطاب از طپانچه نیلگون ز آن بی کسان بنگر عذار / زخم زنجیر و غل آنان را به دست و دل، کباب گفت لیلی (لیلا) قبر اکبر را چو او در بر کشید: / خیز از جا مادرت برگشته با چشم پر آب بنگر با زبان پر گله / می دهد شرح ستم از کوفه تا شام خراب گاه گوید ظلم های مجلس ابن زیاد / گه ز شام و از یزید شوم و از جام شراب وقت آن شد تیغ موعود از نیام آری برون / جامه صبر محبان چاک شد تا کی غیاب نوری محزون ز بهرت روز و شب در انتظار / الغیاث ای سرّ پنهان العجل بنما شتاب (۱) ذئاب: جمع ذئب: گرگها 🔸منبع: ک، تنهای شکیبا، استاد علی ابوالحسنی(منذر) ره 💠 مورخ و پژوهشگر فقید استاد علی ابوالحسنی (منذر): ...فقیه اندیش بزرگ عصر ما، (مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری اعلی الله مقامه) که تقدیر، سرنوشت برایش رقم زده بود، در فصل پایان زندگی-کشاکش سخت مشروطه-همواره صحنه های را پیش چشم داشت و یاد آور حوادث شگفت آن بود...فرجام سرخ شیخ نیز، بی شباهت به سرگذشت خونبار مولایش علیه السلام نبود.../ بر گرفته از کتاب، خانه بر دامنه آتشفشان 🏴 @ShahidRabe
Zeynab zeynab moazen zade (UpMusic).mp3
10.53M
🚩🏴 نوحه مشهور و ماندگار، «زینب، زینب» 🎙مداحی: مرحوم سلیم مؤذن زاده اردبیلی (س) ◽️زیارتنامه حضرت زینب، سلام الله علیها🔰 https://www.google.com/amp/s/library.tebyan.net/fa/Viewer/TextAMP/49559/1 🏴🚩 @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔳 به بهانه ایام ارتحالِ مشکوکِ یک اُسطوره فراموش شده، از «احیاگرانِ اندیشهِ مرجعِ شهیدِ رابع، علامه شیخ فضل الله نوری(ره)» ✍ آیت الله مجاهد، حاج سید نورالدین حسینی الهاشمی ملقب به نائب الامام (عالم بزرگ مشروعه خواهِ خطه فارس-شیراز)/بهمن ۱۳۳۵ ش 🌹 «رحم الله من یقرأ الفاتحة مع الصلوات» اللّهُمَّ صَلّ عَلَی محَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجّل فَرَجَهُم 🎥 مشاهده مستند «نائب الامام» در👇 http://www.telewebion.com/episode/2670774 ✳️ @ShahidRabe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_414507337_5848359819097933858.mp3
670.6K
🔴اعلام تنفر و انزجار امام راحل نسبت به رئیس فاسد دادگاه فرمایشی که حکم به قتل مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره) داد ♦️ امام خمینی رضوان الله تعالی علیه: شما می دانید که مرحوم شیخ فضل الله نوری(ره) را کی محاکمه کرد؟ یک معمم زنجانی، یک ملای زنجانی (ابراهیم زنجانی، معمم فاسد فراماسون، از شاگردان و مُعتمدینِ آخوندِ مشروطه طلب، محمد کاظم خراسانی) محاکمه کرد و حکم قتل را او صادر کرد. وقتی معمم، ملا، مهذب نباشد، فسادش از همه کَس بیشتر است.در بعضی روایات هست که در جهنم بعضی ها، اهل جهنم، از تعفن بعضی روحانیین در عذاب هستند و دنیا هم از تعفن بعضی از اینها در عذاب است./ نیمه دوم سال ۵۹ ♦️...جرم شیخ این بود که قانون باید اسلامی باشد... راجع به همین مشروطه و اینکه مرحوم شیخ فضل الله (رحمةالله) ایستاد که مشروطه باید مشروعه باشد. باید قوانین موافق اسلام باشد. در همان وقت که ایشان این امر را فرمود و متمم قانون اساسی هم از کوشش ایشان بود، مخالفین، خارجی ها که یک همچو قدرتی را در روحانیت دیدند کاری کردند در ایران که شیخ فضل الله مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه را یک دادگاه درست کردند و یک نفر منحرف، روحانی نما، او را محاکمه کرد وحکم قتل را صادر کرد. ✳️ @ShahidRabe
/ یادداشت نخست [سلسله یادداشت هایی از زندگانی و مبارزات سیاسی مرجع شهید علامه شیخ فضل الله نوری(ره)٬ به مناسبت سالگرد شهادتش] شیخ و نهضت تنباکو اختصاصی|| علی احسان‌زاده 🔸 از کانال روزنه ای به فردا 🔹شیخ فضل‌الله نوری در سوم دی 1222 ه‍.ش در روستای لاشَک در منطقه‌ی نور و کجور مازندران از خاندانی عالم‌پرور متولد شد. ، دایی و بعدها پدرزن شیخ٬ از همین خاندان است. 🔹او پس از تحصیلات ابتدایی و مهاجرت به عتبات، در محضر بزرگانی چون و به علم‌آموزی پرداخت و پس از هجرت به (در سال 1291 ه‍.ق)٬ از اولین کسانی بود که به وی ملحق شد. 🔹میرزای بزرگ در محرم 1303 ه‍.ق شیخ فضل‌الله را راهی کرد و اندوهگینانه به او گفت: «شیخ فضل‌الله! تو جانِ عزیزِ منی، و من با ارسال تو، دارم پاره‌ی تنم را از خود دور می‌کنم؛ ولی چه کنم، حفظ کیان اسلام و استقلال ایران در این شرایط حساس، به وجود کسی چون احتیاج دارد...» (اندیشه سبز، زندگی سرخ، ص 77) 🔹شیخ که از بزرگ‌ترین شاگردان میرزا به حساب می‌آمد به سرعت در ، جایگاهی رفیع یافت [مرجعیت تام یافت] به گونه‌ای که «در مجلس درس او ششصد نفر طلبه حاضر می‌شد» و محکمه‌ی او به تدریج به مهم‌ترین طهران بدل گردید. و محضرش «محضری پردرآمد» بود «که تمام عقود و معاملات عمده‌ی شهر در آن صورت» می‌گرفت. (کالبدشکافی چند شایعه درباره شیخ فضل الله نوری، ص 17) 🔹در در 1309 ه‍.ق که «نفوذ و سلطه‌ی و نفوذ پردوام مذهب در دل و جان بیست کرور نفوس ایرانی، طعم تلخ شکست را به» و «چشانید و نشان داد که قدرتی مافوق امپراطوران روس و انگلیس هم وجود دارد... شیخ فضل‌الله نوری در طهران کباده‌ی ریاست می‌کشید و در صف پیشوایان روحانی مشوّق و محرک مردم در مخالفت با امتیازنامه‌ی رژی بود.»(خاطرات احتشام‌السلطنه، ص 573) 🔹همو بود که مردم را در حمایت از میرزا حسن آشتیانی شوراند و نیز در تبیین جایگاه این حکم، نوشت. 🔹نامه‌ها از سامرا خطاب به شیخ فضل الله می‌رسید و در نهایت الغای آن حکم از سوی میرزای شیرازی٬ به‌واسطه‌ی او به مردم ابلاغ شد. 🔹جایگاه شیخ نوری در چنان بود که پس از مرگ در 1313 ه‍.ق، جلوس خود بر تخت را توسط او به مردم اعلان داشت و مردم طهران را تا رسیدن خود، بدو سپرد. 🔰ادامه در بخش دوم🔰