eitaa logo
«شهید رسول خلیلی»❤️🕊️
356 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
18 فایل
「بِسمِ‌رَ‌بِ‌القاصِمِ‌الجَبارین♥️🕊」 #شهید_رسول_خلیلی🌿 🔸️تولد:1365/9/20 🔹️پرکشیدن:1392/8/27 🔸️محل شهادت:سوریه 🔹️مزار:گلزارشهدای بهشت زهرا 🔸️دانشجوی:رشته مدیریت حالاکه دعوتت کرده بمون♥️🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹 خدایا ! تو با بندگانت نسیه معامله میکنی و گفتی: ای بنده، تو عبادت کن، پاداشش نزد من است در قیامت... 🔸 اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید: گناه کن و در عین حال مزه اش را به تو می چشانم..! 🔹 پس خدا! برای خلاصی از این هوس ها، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست...! اللهُم ارزُقنی حَلاوَةَ العِبادَةِ 🌷دست نوشته ای از شهید محمود رضا استاد نظری 💔شهادت : عملیات والفجر ۸ 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎
🌷 امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) : ✍️ راستگویی ، شمشیری برّان ، در دست شجاع است. 📚 شرح‌ نهج‌ البلاغه ، ۲۰:۲۶۹
کسیـ که‍ اهلـ دنیا نیستــ فقط‍ با شهادتـــ آرام‍ می‌گیرد‍ رفیق شفیقم رفیق شهیدم ♥️
«شهید رسول خلیلی»❤️🕊️
:)🕊! . .
دلخوشم‌باتواگرازدورصحبت‌میکنم باسلامۍ،هرکجاباشم‌زیارت‌میکنم..♥️ 🌱
❪🌿🎻❫ «قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ..» بگو: دچار هر حادثه‌ای شویم، قطعاً خدا به‌ نفعمان مقدّرش کرده است! چون او همه‌ کاره‌یِ ماست. بله، مؤمنان باید فقط به خدا توکل کنند🧡 - توبه/۵۱ ــــــــــــــــــــــــــ✨🕋ـــــــــــــــــــــــ باورش با تو، چطوریش با خدا.. صبر داشته باش و اعتماد کن🌱 🌱
همان اول انقلاب. دادستان اروميه شده بود. من و حميد را فرستاد. برويم يکی از ساواکی ها را بگيريم. پيرمرد عصا به دستی در را باز کرد. گفت: پسرم خونه نيست گزارش که می داديم، چند بار از حال پيرمرد پرسيد می خواست مطمئن شود که نترسيده است... [|🌱]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت! شهادت آمدنی نیست... رسیدنی است! باید آنقدر بدوئی تا به آن برسی🙂? رفاقت تا شهادت
گفت: میشه ساعت ۴ صبح بیدارم کنی تا داروهام رو بخورم؟ ساعت ۴ صبح بیدارش کردم، تشکر کرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون. بیست الی بیست‌و‌پنج دقیقه گذشت، اما نیومد! نگرانش شدم، رفتم دنبالش و دیدم یه قبر کنده و نمازشب می‌خونه و زار زار گریه می‌کنه! بهش گفتم: مرد حسابی تو که منو نصف‌جون کردی، می‌خواستی نمازشب بخونی چرا به دروغ گفتی مریضم و می‌خوام داروهام رو بخورم؟! برگشت و گفت: خدا شاهده من مریضم، چشمای من مریضه، دلم مریضه، من ۱۶ سالمه، چشام مریضه، چون توی این ۱۶ سال امام زمان(عج) رو ندیده؛ دلم مریضه بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار کنم؛ گوشام مریضه، هنوز نتونستم یه صدای الهی بشنوم! ﺷﻬﯿﺪ عباس ﺻﺎﺣﺐ‌ﺍﻟﺰﻣﺎﻧﯽ🌷
برای ثابت قدمی در راه خدا باید یه رفیق مثل شهید ابراهیم هادی داشته باشی ❤️
قرار شبانه # پاک بشیم از گناهان امروز .. استغفار ۷۰ مرتبه .. استغفرالله ربی و اتوب الیه✨❤️
اعمال قبل از خواب✨❤️
شبتون بهشت❤️🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم❤️
دعای هر روز ماه رجب♥️🌿^^
خَستہ‌ام‌مِثـل‌یَتیمـۍکہ‌گرفتہ‌ست‌صِدایَـش‌ بـۍتـو‌دلگیـرم‌ازایـن‌شَھـر‌ا‌زایـن‌ حـٰال‌وهَوایـش..!'
چقدر این متن زیباست کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد... ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم... وقتی بر در خانه اش رسیدم هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!! هر چه بود باز بود... گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟ ندا آمد: این را گفتم که بیایی... وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم! کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک... "مهربان خدایم دوستت دارم"ُ🌿🌹 ‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😍   ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
قصد داشتیم از خدمتشان رفع زحمت کنیم اصرار کردند بمانید چای بخورید به احترامشان نشستیم . مادرطلبه شهید مدافع حرم از لشکر زینبیون وجاهت علی خان زبان گشود : پسرم را سه سال بود ندیده بودم که خبر شهادتش را دادند شب سوم بعد دفنش خیلی گریه کردم و از فراق و شهادتش شکوه کردم. خوابیدم و در خواب دیدم جمعیت زیادی در گروه های بزرگ در حرکتند . جلوی هردسته اسب سواری حرکت میکند. یکی از اسب سواران به سمت من آمد پرچم سبز بلندی را درزمین فرو کرد و پیاده شد . پسرم بود گفت مادرجان چرا انقدر بی تابی می کنی ؟ گفتم عزیزم بعد سه سال دوری به جای روی ماهت بدن خونینت را برایم آوردند. خندید و گفت ناراحت نباش مادرجان ببین من فرمانده آن دسته بزرگم . گفتم احتمالا تو فرمانده فرمانده هاهستی چون فقط تو بیرق به این بزرگی داری!!! پسر شهیدم‌ گفت نه مادرجان این بیرق فرمانده کل ماست اما چون دست ندارد من برایش حمل میکنم. در این لحظه آن اتاق محقر و ساده به لطف احترام به والدین شهید ؛ با یک‌ روضه ی کوتاه اما جانسوز حرم قمرمنیر بنی هاشم شد . (نقل به مضمون به روایت آقای بهروز بیات) این لحظه را با. چه چیزی میشود عوض کرد.
- شمشیر شیطان از خون شکست می‌خورد ، از خونِ عاشق ، خونِ شهید .. - شهید مرتضی‌ آوینی ‌‎‌‌‌‌‌‎‌
فرازی از وصیت نامه شهید محمود رضا ساعتیان🕊 «شما را وصیت میکنم که از غافلان نباشید روزی برسد که حسرت بخورید که عمر بر باد رفت و پایم لب گور رسید، ولی آمادگی ندارم و بهترین توشه برای این سفر بزرگ که منزلگاهها و عقبههای هولناک دارد، تقوا و عمل صالح است» شادی روح شهدا صلوات🌹 ‌
🔸شیعه در دوران حضرت هادی و حضرت عسگری (علیهماالسّلام) روزبه‌روز وسعت پیدا کرد؛ قویتر شد 🔹بالاخره در نبرد بین امام هادی (علیه‌السّلام) و خلفایی که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهراً و باطناً پیروز شد، حضرت هادی (علیه‌السّلام) بود؛ این باید در همه‌ی بیانات و اظهارات ما مورد نظر باشد. 🔹در زمان امامت آن بزرگوار شش خلیفه، یکی پس از دیگری، آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آنها، «معتز» بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله‌ی کوتاهی مُرد. این خلفا غالباً با ذلت مردند؛ یکی به‌دست پسرش کشته شد، دیگری به دست برادرزاده‌اش و به همین ترتیب بنی‌عباس تارومار شدند؛ به عکسِ شیعه. شیعه در دوران حضرت هادی و حضرت عسگری (علیهماالسّلام) و در آن شدت عمل روزبه‌روز وسعت پیدا کرد؛ قویتر شد. 🔸بیانات امام خامنه‌ای حفظ الله تعالی در سی‌ام مردادماه سال ۱۳۸۳
❣شهیدی که ... در کربلای چهار اذانش ناتمام ماند... در عملیات 4 می‌گویند گردان ولیعصر (عج) خط را می‌شکند، بعد شما ادامه می‌دهید. کانالی بود که به اروند وصل می‌شد. منتظر ماندیم تا کارشان را آغاز کنند. شب قبل از آغاز عملیات، آسمان پر از آتش بود و رزمندگان تا صبح مشغول نیایش و مناجات بودند. بچه‌ها در سیاهی شب به نماز شب ایستادند. تنها خواسته‌‌ای که از دل و جان‌شان بیرون می‌آمد و بر لب‌شان می‌نشست، بود. بسیاری از هم وداع کرده و یکدیگر را به آغوش می‌کشیدند. منتظر شروع عملیات بودیم، بالاخره سپیده از راه رسید. صدای اذان عادل محمدرضا نسب و برادر پرکار، خفته‌ها را از خواب بیدار کرد. همه را بالا زده و وضو گرفتند. در چند قدمی عادل که اذان می‌گفت. حمید همراه «منصور خدایی» (دیدبان گردان) ایستاده بود. اذان داشت به انتها می‌رسید که ناگهان غرشی رعب آور در همه جا پیچید، غرش توپخانه‌ی دشمن بود. گلوله‌ای میان حمید و عادل افتاد و قیامتی به پا کرد. هر سه باهم شهید شدند، پرکار روی دست‌های رزمندگان بلند شد، خون از نوک انگشتانش بر زمین می‌چکید، لبانش تکان می‌خورد آنان اذان و ناتمام خود را با آخرین ارتعاشات گلوی خونین شان به پایان رساندند.
به وقت اذان نمازت سرد نشه رفیق♥️ التماس دعا
. . شھدا‌هدفشون‌شھادت‌نبود . .! هدفشون‌بنده‌خوب‌بودن‌بود . . اونــٰا‌مسیر‌درست‌و‌انتخاب‌ڪردن‌و‌بین‌راه‌شھادت‌ بھشون‌داده‌شد꧇)
من حجاب را دوست دارم چون تاج بندگی برای خداوند(ج)🙏 عزت برای پدرم🌺 افتخار برای برادرم🌸 و صداقت به شوهرم است❤️ ———— ⋅ 𔘓 ⋅ ———— ⋅⊰ 📻⃟🌱¦↭
‌⊱⋅ ———— ⋅ 𔘓 ⋅ ———— ⋅⊰
———— ⋅ 𔘓 ⋅ ———— ⋅⊰
———— ⋅ 𔘓 ⋅ ———— ⋅⊰