ما را هم از #رزق_آسمانیتان
نمڪ گیر ڪنید..
ڪہ #عاقبتماݧ_بالخیر شود
و #شهادت هم، عاقبت بہ خیر شدݧ است ..
شاید #رزق امروزمان رانوشتند: #شهادت
#سلام__عزیز_برادرم
#شَھیدمُحَمَدتَقےسالخُوردِه
@mohammadtaghisalkhordeh
❣شهیدی که ...
در کربلای چهار اذانش ناتمام ماند...
در عملیات #کربلای 4 میگویند گردان ولیعصر (عج) خط را میشکند، بعد شما ادامه میدهید. کانالی بود که به اروند وصل میشد. منتظر ماندیم تا #غواصها کارشان را آغاز کنند. شب قبل از آغاز عملیات، آسمان پر از آتش بود و رزمندگان تا صبح مشغول نیایش و مناجات بودند. بچهها در سیاهی شب به نماز شب ایستادند. تنها خواستهای که از دل و جانشان بیرون میآمد و بر لبشان مینشست، #شهادت بود. بسیاری از هم وداع کرده و یکدیگر را به آغوش میکشیدند.
منتظر شروع عملیات بودیم، بالاخره سپیده از راه رسید. صدای اذان عادل محمدرضا نسب و برادر پرکار، خفتهها را از خواب بیدار کرد. همه #آستینها را بالا زده و وضو گرفتند. در چند قدمی عادل که اذان میگفت. حمید همراه «منصور خدایی» (دیدبان گردان) ایستاده بود.
اذان داشت به انتها میرسید که ناگهان غرشی رعب آور در همه جا پیچید، غرش توپخانهی دشمن بود. گلولهای میان حمید و عادل افتاد و #ترکشهایش قیامتی به پا کرد. هر سه باهم شهید شدند، پرکار روی دستهای رزمندگان بلند شد، خون از نوک انگشتانش بر زمین میچکید، لبانش تکان میخورد آنان اذان و #نماز ناتمام خود را با آخرین ارتعاشات گلوی خونین شان به پایان رساندند.
#شهید_حمید_پرکار
#کربلای_چهار
«❤️»
-
#شهـــــادت یعنے؛
زنـــــدگے ڪـــن، امــا!
#فقط_برای_خدا...
اگـــــر شهـــــادت میخواهید
زنـــــدگے ڪنـــــید #فقط_برای_خدا...💔🥀🥀🥀🥀🥀
-
👮🏻♀•👮🏻♂ #شهیدانہ
خاطره 🌿
| ببخشید، معذرت میخوام |
یک قضایایی پیش آمده بود در کانون تربیتی. مسئول کانون هم تماس گرفته بود با آرمان:
آقای علیوردی چرا فلان اتفاق افتاد؟
چرا فلان کار نشد؟ چرا فلان مسئله پیش آمد؟
آرمان مثل خیلیها میتوانست گارد بگیرد. تقصیر را بیندازد گردن دیگری. فرار به جلو کند و بگوید اصلا شما چرا خودتان فلان کار را انجام ندادید؟ خلاصه میتوانست مثل خیلی از ما، اشتباهش را نپذیرد و از عذرخواهی شانه خالی کند.
واکنش آرمان اما، هیچکدام از اینها نبود.
فقط یک کلمه گفته بود:
ببخشید، معذرت میخوام.✨🌹
"آرمان_عزیز 🌱"
•#شهید_آرمان_علی_وردی
#شهادت
خدایا..🌸
بگیرازمن🌿
انچه که #شهادت♥️
رامیگیردازمن...☹️
این روزها عجیب دلم؛🦋
به سیم خاردارهای دنیا📌
گیرکرده است...🖇
#شهادتکجاییکمآوردهام💔
#ازسیمخاردارنفْسِتعبورکن⛓
#بیو
مثل نوری ڪه به
سـوی ابدیت جاریست
قصه ای با تو شد
آغاز ڪه پایان نگرفت
به امید روزهای بهتر
به امیدِ... #شهادت
مـومنبایدهرروزبراخودش🌱
برݩامہمعنوےداشٺہباشہ¡
سعےڪنیمبراخودمون
عادٺایآسمانےبسازیم:)
هرروزتݪاوتِقرآن...😍
یہساعاتےذڪرودردودلبهباخدا❤️
+ڪمسفارشنشدها ...🦋
رفـیقیمیگفت
شهیـد،شهـیدمیشود🕊
مـامُردههـاهم،خواهیممُرد⚡️
هـرآنطورڪهزندگۍڪنیم🍃
همآنطورمیرویم..!🚶🏻
شهــیدانہزندگۍڪنیم🌸
⃟🇮🇷 #شهادت
مَردانِحقیقـتڪھبہحقپیوستنـد
ازدامِتعلقـٰاتدنیـٰارستنـد . . . .🌱'
#شهادت
💠مراقبت از حریم عشق
🔰به #شب_قدر و شب #شهادت حضرت علی(علیه السلام) رسیدیم. با بچه ها تصمیم گرفتیم خودمان اعمال و ادعیه📖 وارد شده آن شب🌒 را انجام دهیم .ما فقط #مفاتیح_حامد را داشتیم.
🔰از سر شب هر کدام از ما #نوبتی یا داخل موضع خودمان👤 کار مراقبت را انجام می دادیم یا یک گوشه دنج👌 می نشستیم پای #مناجات و به جا آوردن اعمال و حالا معنی #غربت را می فهمیدیم😔
🔰ما در شهری بودیم که حـــرم #دخترحضرت_علی(علیه السلام) و دختر امام حسین(علیه السلام) در آن شهر بود اما نمی توانستیم #امشب در کنار این حرم ها باشیم و این نبودن به شکستن بغض😭 ما کمک می کرد.
🔰یک دفعه دلم برای #هیئت_ریحانه و روضه خواندن🎤 محمد حسین تنگ شد. تنها چیزی که به دلم #آرامش میداد این حرف یکی از دوستان بود که میگفت:
#حضرت_علی(علیه السلام) برای مراقبت از حریم دخترش ما را انتخاب کرده است.
📚برشی از کتاب #رفیق_مثل_رسول
#شهید_رسول_خلیلی🌷
💥کپی با ذکرصلوات و نام شهید رسول خلیلی و ای دی کانال جایز است .
🆔 @Rasoulkhalili
عشقیعنی
بـےپلاڪافتـٰاده،اما
دستچینفـٰاطمهست
آنشھیدیڪہبہسر
سربندِیازهـرا💛زدھ ..!
#شهادت🕊
مثلاشهیدبشیمرفقاموناینطوربرامون گریهکنن🥺🦋
#شهادت
#اللہم_عجل_لولیڪ_الفࢪج🥺♥️
«شهید رسول خلیلی»❤️🕊️
«🌸🤍»
#شهادتـ
همین است دیگر
بہ ناگہ پنجره ای باز مےشود
بہسمتِبهشتـ ...
مهم تویے!!!ڪہچقدر
ازدلبستگےهایِاینطرفِپنجره
دلڪَنـدهای..
#شهادتروزیتون🌹
#شهید_وحید_زمانی_نیا
شهـادت!
همیـناسـتدیگـر
بـهنـاگـهپنجـرهایبـازمیشـود
تصمیـمبـاتـوست
کـهدلبـهعشقبدهۍیـاهـوس!
#شهادت 🥺🌸
شھادٺ...!
شوخینیسٺ؛
بهحرفنیسٺ،قلبٺرابومیکنند
بویدنیابدهیرَدے...!🌻
#شهادت
#حجاب_زهرایی
میگفـت:
مَشتـۍاگـهفِڪرمیڪُنۍ
بَسیجـۍواقعـۍهَستـۍ
«اللھـمَالرزقنـٰاشَھـٰادَت»
روسـعۍڪن
بھقَلبـتبچسبـونۍ؛
نھپشـتِقـٰابِمـوبـٰایلـت
#شهادت
پاره های جگرم به کنار
آدم از هم خانه ی خود درد ببیند می سوزد!
آه مادر کجایی که ببینی جگرم می سوزد!
#شهادت
#امام_حسن_علیه_السلام
مردان خدا چه با صفا می میرند
دلباخته در راه خدا می میرند
گویی که رسیده حکم آزادیشان
خندان لب و با میل و رضا می میرند
#سید_حسن_نصرالله
#شهادت
🌷 خاطره ای از #شهیدسیدمیلادمصطفوی و مسجدی کردن یک جوان🌷
🔷🔷🔷🔷🔷🔷
🌸مغرب بود برای اقامه #نماز به سمت مسجد راهی شدم ، تو مسیر سید میلاد رو دیدم که با یکی از #جوانهای محل که خیلی اهل مسجد نبود صحبت می کرد سلام دادم گفتم سیدجان مگه صدای اذان رو نمی شنوی ؟؟؟!
مسجد نمیای؟؟؟!
🍃گفت شما برو من میام الان کار دارم ، ذهن من خطا رفت گفتم سید رو ببین نماز اول وقت رو به تعریف و خوش و بش کردن با این جوان ترجیح داد!!!!!
وارد مسجد شدم و تو افکار غرق بودم بدون توجه تکبیره الاحرام نمازم رو گفتم ، نماز اول وقت که تموم شد سید رو دیدم که با عجله وارد مسجد شد اما نماز اول وقت تموم شده بود افسوس رو تو چشمهای سید که به نماز اول وقت نرسیده بود رو دیدم
🌺اومد نشست کنارم ، گفت فلانی این همه مسجد و نماز میایم نباید کارمون خروجی داشته باشه ؟؟!
گفتم چرا؟!
گفت پس کو؟؟!
چرا دست جوانها رو نمی گیری بیاری مسجد، هر کدوممون دست یک نفر رو بگیریم اهل مسجدش کنیم برامون بسه😭
گفت فلانی اون جوانی که من باهاش صحبت می کردم سالهاست با شما همسایه است چرا تا حالا مسجدیش نکردی من از خجالت دیگه حرفی برای گفتن نداشتم
🌸گذشت تا بعد از #شهادت آقا سیدمیلاد مادر اون جوان اومد سراغ من و گفت سیدمیلاد با پسر من چیکار کرده من تا حالا گریه و #توسل پسرم رو ندیده بودم اما الان پسرم اهل نماز و توسل و دعا شده و همه اینها از برکات دوستی با سید میلاد بوده.
راوی : دوست شهید( از خادمین شهدا)
نشر خاطرات با ذکر #صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرش میگفت: یک هفته قبل#شهادت،
شب از لای در دیدم سر سجاده گریه میکنه
و با#امامزمانﷻ حرف میزنه..🥲❤️🩹
+رفیق چه گفتی که
دل امامزمانﷻ رابردی؟!
سفارش ما را هم میکنی:)!💔
#شهیدجهادمغنیه
همهی ما... روزی
غـروب خواهیم کرد!
و کاش اون غروب رو
بنویسن:
#شهادت..💔